Header Background day #10
عکس کاور خود را تغییر دهید
کاربر 1
بارگذاری
ida7lee2
عکس کاور خود را تغییر دهید
وضعیت این حساب کاربری منتشرشده است

پاسخ‌های تالار ایجاد شد

پاسخ: آتوسا

_MIS_REIHANE;27033:چ چیز باحالی بود!اتوسا هم رمز گشایی شد به سلامتی :دیخسته نباشیلذت فراوان بردیم :دیبازم بزار از اینا بله، بر ماست که نوربانوان تاریخمون رو بشناسیم :1:ممنون، زحمت خاصی نکشیدم :دیچشم :...

در تالار اسطوره

8 سال قبل
یاتو

یاتو (بعدها به جادو تبدیل شد) در دنیای ایران باستان موجودات شر به‌طور کلی «یاتو» نامیده می‌شدند. این‌ها ساحران و جادوگران بودند و یا موجوداتی که «دیو» نام داشتند. دیو واژه‌ای است که ریشه در واژه «دوا»...

در تالار اسطوره

8 سال قبل
پاسخ: آتوسا

Lady Rain;27022:منو میگه ها :دی آقا این متنت نزدیک به 3-4 پاراگراف دوباره تکرار شده بود من یاد این یارو پسرعموی مظفر تو باغ مظفر افتادم که حافظه ش 8 ثانیه ای بود هی یه چیزو صد بار تکرار می کرد :78:من ...

در تالار اسطوره

8 سال قبل
آتوسا

پ ن: اصلاً فکر نکنید که اینو دیدم یاد آتوسا افتادم و گفتم اینجا بذارمشا؛ فقط در جهت افزایش اطلاعات عمومی تون :دییه مطلبه در باب آتوسا، دختر کوروش بزرگ :1:@Lady Rain »» آتوسا که بود؟آتوسا در لغت به...

در تالار اسطوره

8 سال قبل
پاسخ: چی هستی

جادوگر.چون همه کاری میتونی بکنی :دیبا یه اشاره ی انگشت، خون آشام و گرگینه رو میکشی. بعدم، انقدر داستان رمنس خوناشامی نوشتن که دیگه حالم ازشون به هم میخوره 😐 :دی

در تالار بحث عمومی

8 سال قبل
پاسخ: تیره افکار

Lady Rain;27007:"نفرت" آتوسا عالی بود :6:بسیار پر احساس و واقعی...میگما، واقعاً تصادف کردی؟ "دیباورت میشه گاهی اوقات فکر میکنم چرا من و تو انقدر شبیه همیم؟ :7: شاید تو متوجه نشده باشی اما من خیلی شبا...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

hera;27006:چه قشنگ بود ایدا جون این تیکش رو از همه بخش هاش بیشتر دوس داشتم هر شبم تنهاست...دلم، بهره‌ای از آفتاب ندارد.خاطره‌هایم، خیس‌اند.خیسِ خیس... رعنا جان ممنون که خوندی و خوبه که خوشت اومده :1:...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

»»» 4 « خاطره‌های خیس » نمی دانم چرا هوای دلم ابری‌ست،می‌خواهد ببارد...*صدای باران را می‌شنوم، خود را به پنجره‌ی اتاقم می‌زند.این صدا،مرا یاد تو می‌اندازد.باران می‌بارد...می بارد و می‌گوید؛از تو...*با...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: کتاب زیبا(صفحه آرایی با استفاده ازphotoshop)

استاد گرامی... :دی @سهیل

در تالار آموزش

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

Lady Rain;26968:چرا پنهان کنیم اونچه بودیم و اونچه شدیم رو...دوست دارم شعرهات خوبیِ شعر اینه که حس اون لحظه رو توی خودش ذخیره می کنه و مثه یه گلوله ی آتشین میندازه تو بغل خواننده ی اثر خیلی زیبا ممنون...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: داستان دورگه - فصل بیست و دوم (پایان جلد اول)

پیروز باشید دوستان :1:فقط این که چرا پس زمینه آبیه؟ :42:

در تالار داستان های تکمیل شده

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

»»» 3 « بابای خوبم » به صدف فکر می‌کردم؛یار عزیزی که پدرش را از دست داد.پیش از تولدش... به عاطفه فکر می‌کردم؛دوست مهربانی که پدرش را از دست داد.در اوایل نوجوانی‌اش... چشم‌هایم تَر شدند...می‌توانستم سو...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: سلحشور آتش: فصل 42 اضافه شد

almatra;26890:با همون ترتیب عدیدیش بخونید منظورم این بود که آلگاناساد رو قبل یا بعد داستان باید خوند؟(اگه این سوال تکراریه، لطفا ببخشید؛ آخه صفحه ها زیادن حال ندارم همه رو بخونم :دی)

در تالار داستان های درحال نگارش

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

»»» 2 « یار من کجایی؟ » کجایی؟یار من کجایی؟دلم تنگ توست.چه بد است،چه بد است دلتنگی...!*یار من کجایی؟قلبم با هر تپشش تو را می‌طلبد.خود را با بی‌قراری به قفسه سینه‌ام می‌زند.*یار من کجایی؟دیگر ستاره‌ها ...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

»»» 1 « تردید » ...نام زیبایش را لمس می‌کنم.روی کاغذ دست میکشم و حسی زیبا سراسر وجودم را به تسخیر خود درمی‌آورد؛حسی توأم با آرامش... ناگهان به این می‌اندیشم که اگر او آسیب ببیند، چه می‌شود؟قطره اشکی ب...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
صفحه 9 / 40