پاسخهای تالار ایجاد شد
پاسخ: نوای هومورو *HoSsEiN*;29089:خداوند مادرتو حفظ کنه . صد سال سایه اش با سلامتی کامل رو سرتون باشه. ممنون حسین جان، همچنین :53: |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: نوای هومورو *HoSsEiN*;29068:خیلی قشنگ بود و تاثیرگذار . شاید چیزی که نوشتی با چیزی که من فکر کردم متفاوت باشه، من فکر کردم مادر شخص فوت کرده برای همین بیشتر روم تاثیر داشت. ممنون ممنون که خوندی :1:برای خودم نوشتم... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: نوای هومورو »»» 15 « خانه خالیست... »آن روز مادرم کلاس بافتنی داشت، درست آنطرف خیابان، روبروی پنجرهی اتاقم... ساعت 10 رفت، من برخاستم و از پنجره بیرون را نگاه کردم تا رفتنش را ببینم؛ اما ندیدم... سر جایم نشستم... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز 3 »»» آیداهمگروهی ها: امیرماموریت: جنگیری پیراهن خونینش را در سطل زبانه میاندازم. پنبه، قوطی بتادین و باند را از قفسه در میآورم و در سینی فلزی میگذارم. بعد دستگاه بخیهزن و دستگاه اسکن را از روی م... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
پاسخ: فروش شگفت آور زن شگفت انگیز بیشتر از 1080 هم مگه داریم؟ 3d میخوای؟ 🙂 من که با 720 دیدم خیلی هم خوب بود، زیاد سخت نگیر :5: |
در تالار فیلم |
7 سال قبل |
پاسخ: فروش شگفت آور زن شگفت انگیز به نظرم فیلم خوبی بود و بهش 7.5 از 10 میدم...نکته ی مثبتش این بود که برعکس بقیه ی داستانای ابرقهرمانی خوب و بد رو از هم جدا نکرده بود. دشمن انسان ها هم یه انسان مافوق بشری نیست، بلکه خودشونن. و واکنش ... |
در تالار فیلم |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی. AmbrellA;28793: تصویر اول نشون دهنده همون سبک حاضره که دوستان میخوان داستان گروهی بنویسن یعنی هر نفر یک یا چند فصل اخرشم هر چقدر خوب باشه بازم توی زوق میزنه اما توی روش استاندارد هر نویسنده یه شخصیت م... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی. proti;28779:خب من اون ایده داستان اولی که نوشتیم روو دوست داشتمهمون داستانی که نصفه کاره موند ایده خوبی داشت. به نظرم یه ایده مشابه میتونه خوب باشه اما قبل از اون یه ناظر جدی لازمه و جدیت اعضا آروس رو... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: پنجمین نفر اگه همونی باشه که درمورد کساییه که از سرنوشت آگاهی دارن؛ داستان جالبی نبود!یه داستان تکراری و ساده داشت که نویسنده برای جذاب شدنش از یه عنصر خارق عادت استفاده کرده بود!خوندنش برام وقت تلف کردن بود :دی |
در تالار بایگانی |
8 سال قبل |
پاسخ: متولد داریم (تولد نفیسه جون) سلامتفلدت مبالک نفیسه. |
در تالار بحث عمومی |
8 سال قبل |
پاسخ: متولد داریم (تولد نفیسه جون) خجسته باد نفیسه جون :1: |
در تالار بحث عمومی |
8 سال قبل |
پاسخ: مسابقه ی داستان کوتاه قدرت ذهن ( دور سوم ) mehr;28551:جایزه نفر اول رو بدیم بهش بریم؟ منم موافقم :onion048: |
در تالار مسابقات |
8 سال قبل |
پاسخ: نوای هومورو »»» 14 « در خیابان او را کشتند... » در خیابان او را کشتند؛نگاهش را خیس کردند...گلویش را دریدند...تنش را بر زمین کشیدند... در خانه او را کشتند؛نگاهش را خیس کردند...فریادهایش را بریدند...باورش نکردند...... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
8 سال قبل |
پاسخ: داستان جوک های بی مزه .:{ فصل ۱۸ ارائه شد }:. »»» 10 این فصل رو دوست داشتم. شاید به خاطر توصیفات خوبشه. خیلی خیلی خوب حس ترس و درموندگی هارلی رو نشون داده بودی. یه جوری بود که آدم حس می کرد خودت قبلا تجربه ش کردی. و این نشون می ده که واقعا چقدر خ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: لالایی fatemeh;28425:خیلی خیلی قشنگ بود توصیفاتت واقعا زیبا بودن. اگه کتاب بشه بنظرم از بهترین کتاب ها خواهدبود. فاطمه جان ممنون که خوندی و نظرتو گفتی :1:خوشحالم که خوشت اومده :1:ممنون برای نظرت؛ امیدوارم بت... |
در تالار داستان کوتاه |
8 سال قبل |