اشوزُشت سپید;27521:بله، تو متعلق به همه مایی :1::1:2 تا در دست نوشتن دارم ولی نمیدونم حس کدوم زودتر بیاد :دی یکیش "تامل برانگیز"ه و اون یکی مدل "آبی" :1: ممنون ممنون من به عشق شما مردم زنده ام میخوای ...

سلام دوستان. لازمه همین اول اعلام کنم راوی متن نفیسه جان هستن. شخصا هم به مدیر خوبمون تولدش رو تبریک می گم. سلام به همه ی عزیزان������ و گفته شده به ما که دیشب شبی خاص می بود چرا که آن مدیر یکه تاز......

سلاممن می تونم کمک کنم.البته چندان مقتدر نیستم ولی اونقدرم کارم بد نیست.(تازه کارم دیگه)هر کاری که از دستم بر بیاد انجام می دم. درخدمتم :107:

نویسنده:اگاتا کریستیژانر:جنایی - وحشتناکفرمت:rar به نام خداده نفر، هفت مرد و سه زن، توسط افرادی به ظاهر مختلف دعوت می‌شوند که تعطیلات خود را در جزیره‌ای دورافتاده به نام “جزیرهٔ زنگی” (به انگلیسی:...

اشوزُشت سپید;27480:عزیز جان، ممنون که همیشه میخونی و خوشحالم که خوشت اومده :1: ممنون ممنون ممنون من متعلق به همه هستم :67:من همیشه میخونم و همیشه هم خوشم میاد چون یه جوری میشه گفت خیلی متنوعه و منم یه...

خیلی خوشم اومد.داستان داره هیجان انگیز میشه. بی صبرانه منتظر ادامشم موفق باشید

بوفچه;27495:اولین دانلود این فصل برای من بود. اولین نظر هم مال منه.:21:شخصیت پم که اضافه شد به طرز وحشتناکی باهوش بود.و اینکه هارلی در حال خود فریبیه و فکر نکنم هرگز چشمش به واقعیت باز شه.حالت های جوک...

اولین دانلود این فصل برای من بود. اولین نظر هم مال منه.:21:شخصیت پم که اضافه شد به طرز وحشتناکی باهوش بود.و اینکه هارلی در حال خود فریبیه و فکر نکنم هرگز چشمش به واقعیت باز شه.حالت های جوکر به خاطر دو...

فصل پنجم پست اول آپدیت شد

اشوزُشت سپید;27445:بله، از اتاق فرمان اشاره کردن من مردم :21: ممد یه بار بهم گفت وقتی خوندی دیدی متن مشکلی نداره، این بار از آخر شروع کن به خوندن. :1:چون میدونی، مغز انسان اول و آخر کلمات رو میبینه و ...

اقا زودتر یکی رو بسوزونین همینجا اعلام میکنم که دلم میخواد سوختن دوست عزیزLady Joker رو ببینم

nafise;27354:خب مدیریت این تایپیک را به اینجا فرا می خوانیم باشد که این گرد و غبار را بروبد و به این صندلی رونقی دوباره عطا کند @Hermes@ شما خلاقیت انگار اصن تو کارتونا ندارینا ! خب چند بار سوالای تکر...

اين نوشته مال يكي از دوستامه! بهش گفتم بياد خودش بذاره، گفت شما بزرگتري بذار تا بعدا با دست پرتري بيام! لطفا همه نظر بدن! اتفاق خوبي در راه است!!!!! ( الان اسم نويسنده رو نميگم، بعدا، اما شايد خيلي ه...

اخی خیلی قشنگ بود ولی این تیکش رو خیلی دوس داشتم روزها رفت... این بار به خودم آمدم دیدم درست میان بومم نشسته‌ای، میانِ میانش... رویا بود، شیرین...

با سلام و درودامروز در حال گشتن تو خرت و پرت هام بودم که چشمم به چند تیکه کاغذ خورد. با خوندن چیز های که روی اونا نوشته شده بود، فهمیدم که بخش هایی از یه داستان کوتاه هستن که چند سال پیش نوشتم. با کمی...