Header Background day #11
عکس کاور خود را تغییر دهید
کاربر 1
بارگذاری
ida7lee2
عکس کاور خود را تغییر دهید
وضعیت این حساب کاربری منتشرشده است

ارسال‌های تالار پیوندشده

پاسخ: نظرتون راجب فن فیکشن؟

اشوزُشت سپید;28399:با فن فیکشن مخالف نیستم.خود من هم فلان اثر بزرگو میخونم ممکنه دلم بخواد داستانی تو اون دنیا بنویسم. این دستکاری کردن اثر نیست، بلکه نماینده ی علاقه ی ما به اون اثره و نشون میده که ن...

در تالار گفت و گو

8 سال قبل
پاسخ: لالایی

اشوزُشت سپید;28391:رعنا جان ممنون که دوباره خوندی و نظرتو گفتی :8:خوبه که خوشت اومده :1:مرگش بعدها دلیل خیلی چیزا میشه :1:همچنین عزیز :1: منم امیدوارم :دی و بازم ممنون :1: خوبیش این بود که داستانش از ...

در تالار داستان کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: داستان جوک های بی مزه .:{ فصل ۱۸ ارائه شد }:.

اشوزُشت سپید;28383:»»» 9 این فصل رو دوست داشتم. از نتیجه گیری عجیب هارلی درمورد هدف جوکر گرفته تا اون رنگ ها.صفحه ی آخرو خیلی دوست داشتم. یه حس ملایم و خوبی داشت. و شاید اوجش "شب بخیر"ی بود که جوکر با...

در تالار داستان های درحال نگارش

8 سال قبل
نظرتون راجب فن فیکشن؟

خب، من چند وقت پیش یه جایی یه چیزی دیدم و تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم.(من کمی سایت رو گشتم ولی مطلب مشابهی پیدا نکردم پس احتمالا این تاپیک لازمه.) موضوع تاپیک هم که از اسمش مشخصه و نیاز به توضیح زیا...

در تالار گفت و گو

8 سال قبل
داستان کوتاه یک اعتقاد

به نام خدا سلام، در واقع این توضیح تنها برای نام داستان است، نامش کاملا فی البداهه بود هرچند با کلیت داستان ارتباط داشته باشه ولی ممکنه کمی با داستان فاصله داشته باشه. سپاس پیشاپیش از وقتی که گذاشتید....

در تالار داستان کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: لالایی

چه قشنگ نسخه ویرایش شده خیلی خوب بود و واقعا خوشم اومد نمیمرد من راحتر بودم موفق باشی و امید.ارم بازم از اینا بنویسی :107:

در تالار داستان کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: کارگاه دوم.بیاید داستان بومی بنویسیم.

شاید قرار گرفتن در راهی که جز انتخاب بلامانع آن هیچ کاری نمیتوانست بکند ؛ ترسی را دردلش تقویت مینمود که خارج از توانش به نظر میرسید؛ اما او همراه با عمویش که به عنوان فردی بزرگسال به حساب می آمد می تو...

در تالار تمرینات نویسندگی

10 سال قبل
پاسخ: کارگاه دوم.بیاید داستان بومی بنویسیم.

سلامبابا این اسم سخت رو از کجا در اوردین آخه؟ آرشاویر؟ ببخشید من چند روز دستم بند بود نبودم خب هیچ چیز نمیتوانست به اندازه حضور تیرداد او را خوشحال کند. عمویش دست کم یک بزرگسال به حساب می آمد. یا حداق...

در تالار تمرینات نویسندگی

10 سال قبل
پاسخ: لالایی

سلامداستان کوتاه خیلی قشنگی بود. همون اول که پدر گونل زدش حس کردم پایان شادی نداره، و توصیف هاش تلخ بود. حتی نور خورشید به شکل تازیانه توصیف شده بود. مردن گونل تلخ بود، و به نظرم بهتر بود نمی مرد و به...

در تالار داستان کوتاه

8 سال قبل
پاسخ: داستان جوک های بی مزه .:{ فصل ۱۸ ارائه شد }:.

ارائه ی فصل 9 پست اول ویرایش شد مرسی از همه ی دوستان بابت نقد و نظر دوستانی که منتظر اکشن ماجرا بودن شرمنده این فصل خیلی طولانی شد و در واقع یه مقدمه سازی هست برای قسمت بعدی که اوضاع خیلی خیلی خیلی خ...

در تالار داستان های درحال نگارش

8 سال قبل
پاسخ: تولد

ایول چقدر آذری :)))منم توقع جشن تولد اینا که ندارم همین اوله کاری هنو هیچکی هم نمیشناستم 😐 اما میگم بدونین هفت آذرم 😐 چه گنج ناگفته ای رو فهمیدیدااااااااا

در تالار بحث عمومی

8 سال قبل
پاسخ: تولد

بله بلهجا داره تولد دوستان عزیزی که تولدشون گذشته و یا امروزه را تبریک بگم ببخشید اگه زودتر تبریک نگفتم. امیدوارم همگی زندگی پر از شادی و موفقیت را در پیش رو داشته باشید و به هر ارزویی که دارید برسید.

در تالار بحث عمومی

8 سال قبل
پاسخ: تولد

مژگان;28279:پنجم تیر ماه هم تولد منه! - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - من فکر کردم آذری زبونها رو دوست نداریخواستم بیام دلبریبگم ما بوریم، چشم ابی، سیفید، ...

در تالار بحث عمومی

8 سال قبل
بیایید کمدی بنویسیم!!!

دوستان باید اعتراف کنم هیچ وقت یه طنر نویس خوب نبودم و اصلا داستانی که بتوانه لبخندی بر لب کسی بیاره نمیتوانم بنویسم .برای همین گفتم با ایجاد این تاپیک به هم کمک کنیم تا یاد بگیریم.یه داستان طنر و یا...

در تالار تمرینات نویسندگی

8 سال قبل
پاسخ: تیره افکار

" ایوان " یک وقتهایی هم هست که می نشینی روی ایوانِ کوچک آرزوهایت و زل می زنی به تمام نداشته ها. یک وقتهایی هم هست که می گریی روی همه ی داشته ها، آرزوها، رسیده هابعد یک وزنه ی بزرگ بر می داری و جدا جد...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

8 سال قبل
صفحه 15 / 250