ارسالهای تالار پیوندشده
سقوط کرد، شکست سقوط کرد، شکست قطرات اشک بی مهابا از صورتش پایین میچکید. نمیدانست به کجا اما فقط داشت میرفت. قدم هایی سست و لرزان بی هدف عبور میکردند. نفس هایش از بار نگاه عابران سنگین شده بود. بدنش خیس عرق بود و نگا... |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
شکنجه گر کلمات شکنجه گر کلمات صدای بلندی می آید، مرا به یاد ضربان قلب می اندازد. چطور می شود در قبرستان یک قلب ضربان بزند؟ هوای صبح را به ریه هایم می کشم و قدم هایم را بر ساقه های سبز بهار باغچه می گذارم. به شیشه دس... |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
پاسخ: اخرین نوشته یک نویسنده گمنام Abner;32601:ظهر بود . من مینوشتم.. تو اتاق نیمه روشن . مه گرفته. از دود سیگار.خیلی وقتا دلم میخواد حال و هوای اطرافم جالب به نظر بیاد.پرده نیمه کشیده . رد نور . دود سیگار.این یکی از فضا های مورد علاقم... |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
پاسخ: پیلهی دنیوی: مرگباز سلام دوستان، باز اومدم، همون نویسنده بدقولی که "پیله دنیوی: مرگباز" رو رها کرد هستم. احتمالا خیلی ها دیگه همون اعتماد کمی که داشتن رو نسبت بهم از دست دادن، اما خب من باز هم اومدم تا داستان بذارم. البت... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: خودتون رو توصیف کنین آقا هومن;32458:لپ؟بازی بازی با لپ ما هم بازی؟؟؟؟!!! آقا شما خیلی نازی ، دیگه نمی کنم با لپتون بازی:d |
در تالار گفت و گو |
6 سال قبل |
فرخوان مترجم و ادیتور آماتور برای تشکیل تیم ترجمه کمیک بوک پیج سلام.طی بحث های زیاد و با مکافات فراوان تونستم سمیه بانو رو راضی به تشکیل این تیم کنم.مسلما همتون می دونید کمیک چیه.به طور خلاصه داستان مصور هستن که طرفدارای زیادی دارن.برای تشکیل تیم ادیت به 3 جز نیا... |
در تالار کمیک |
9 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) آقا هومن;32368:یه سوال من دقیق نفهمیدم..ملکه آدمه؟؟؟اون اولای داستان رو یادم نیست ولی خو اگر آدم باشه به نظر مشروعیت لازم رو برای حکومت نداره و نمی دونم چرا اون برادرای اصیل تا حالا نسخشو نپیچیدن؟!! ی... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) این فصل با هم دیدار دارن یا نه.... چون چهار هفته منتظر دیدارم:39: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) با سلامخوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم،... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: دیالوگ های ماندگار به اطرافت نگاه کن...چیزی جز آدم هایی که نبودنشون برای دنیا بهتره میبینی؟Death note |
در تالار هنر هفتم |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;31381:بله عزیزم و بزن بزن هم اونطور که گفتی طوری که خون هنری به جوش بیاد دارین فقط کمی صبر کن که ببینی خشم هنری چطوره! بدجور اتش انتظار رو تو وجودمون روشن کردیا!!! فقط یه لطفی کنی و این فصل ر... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) آقا هومن;31380:داش امید بالاخره این هفته هنری تو قسمت هس یا نه؟؟؟ بله عزیزم و بزن بزن هم اونطور که گفتی طوری که خون هنری به جوش بیاد دارین فقط کمی صبر کن که ببینی خشم هنری چطوره! |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
دیالوگ های ماندگار سلام نخسته به همه علاقه مندای فیلم و کتاب خب چون خودم علاقه زیادی به فیلم و سریال دارم زیاد وقت میزارم برای دیدن، و بعضی وقت ها دیالوگ های جالبی هم از توشون در میاد فکر کردم اگر بفرستیم اینجا شاید بد ... |
در تالار هنر هفتم |
7 سال قبل |
پاسخ: دیالوگ های ماندگار یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه..... فکر نکنم نیاز باشه حتی اسم فیلم را هم ذکر کنم اما محض اطلاع دوستانی که این دیالوگ رو نشنیدن و یا فیلم مد نظر رو تماشا نکردن باید بگم این دیالوگ را آقای شهاب حس... |
در تالار هنر هفتم |
7 سال قبل |
پاسخ: دیالوگ های ماندگار سریال کره ای عشق در دبیرستان |
در تالار هنر هفتم |
7 سال قبل |