ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی Harir-Silk;30079:تصویر شماره یک توقف برای من بی معنا بود. من هدف تایین میکردم و به آن میرسیدم، به همین سادگی.بوی دود و خون ترکیب دلپذیری را ایجاد کرده بود، نفس عمیقی کشیدم و به اطرافم نگاه کردم. شما... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی نیوتیش;30064:تصویر شماره یک صدای مهیبی برخاست....روبینا به سرعت به سمت صدا برگشت دیده بانی شمال شرقی با خاک یکسان شده بود ،اتش و دود اسمان شهر را پوشانده بودند .منجنیق های دشمن بی امان به کارخود ادامه... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی تصویر شمارهی ۱: دختر نشستهاست در آغوش خواهرشفریاد میزند:«بنگر!دیوارهای مرمری شهردر پنجهی گشودهی آتشتاریک میشوند!» فریاد میزند:«بنگر!دیوان سرخروی جهنمدر کوچههای شهرآوار میشوند!» آنجادر های و ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی گفتن که بعد از تموم شدن رأی گیری میشه نظر داد. ما هم از این فرصت استفاده میکنیم و نظر میدیم. اول یه چیزی بگم.یه چیزی به نظرم اومد توی بیشتر داستانا بود، که یه بکاستوری خیانت و جنایت و اینا وصل می... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی "سِر آلفرد مواظب باشید! " صدای فریاد هایشان بین درختان می پیچید و تاب می خورد و تکرار می شد. "سِر آلفرد!" "قربان!" بارها و بارها. عقل حکم می کرد برای بقا بجنگم. منطق، دنبال راهی برای زنده ماندن می... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی بسم الله الرحمن الرحیم من وایکینگ نیستم.در آن هوای گرگ و میش صبحگاهی، نبردگاه خاکستری صبح و شب، گوران داشت از میان درختان غرق در مه میدوید. من و چهار نفر دیگر دنبالش بودیم. دنبال فردی که بیشتر از حدش ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی سلام دوستان مسابقهی هفتگی عکس- متن بوکپیج با نام «پرواز خیال» در حال شروع شدن است.این تاپیک برای اطلاعرسانی از نحوهی برگذاری و شرایط مسابقه است و اولین دور مسابقه پنجشنبه 9 شهریور آغاز خواهد شد.بر... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی این خونه رو پیشونیم، یا عرق؟مال منه، یا مال تو؟منم که سینهتو میشکافم با تیغم،یا تویی که با تبرت، میشکافی کلهمو؟ بیا بریم، دشمن خونی...بیا بریم، رفیق قدیمی...بیا...باس بریم... رو بال والکیریا!باس ب... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز با عرض معذرت، به این علت که یکی از اعضای گروه ما یعنی اینتاریوش به خاطر یه سری مشکلات ترک میدون کرده، این پست رو من میزارم؛ اما درواقع از طرف ایشون حسابش کنید.همگروهی ها: دلارام خانم، رضا (اینتاریوش)م... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
اندر عواقب دوستی های اینترنتی خب خب سلام به همگی می ریم سر اصل مطلب فقط بگم اصل مطلبمون توسط دو نفر بازگو میشه و دیالوگ های هر کدوم به یک رنگ خاصه سمیه و یکی از آقایون عزیز سایت * بزرگی گفته وقتی لازم داری بنویسی هرچی فکر کنی نمی... |
در تالار گفت و گو |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز دینگ دینگ دینگزیر لبی فحش خیلی ناجوری فرستادم.دیگه کم کم دارم به این فکر میوفتم که کل سیستم این شرکت لعنیتو هک کنم تا فقط این آهنگ هشدار مسخرش دیگه پخش نشه. با بیحوصلگی نگاهم رو از مانیتور روبروم گرفت... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز راوی:envelope(محمد)اعضای تیم:مستر امیر حسین.بانو لیلا.مستر سیامک(شخصیت بی سرنشین)بانو المیرا(شخصیت بی سرنشین).ماموریت:شناسایی منطقه مشکوک. در تاریکی،بسیار چیز ها هستند که پنهان اند.شاید ما خود را از ... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز نویسنده : آتوسا هم گروهی ها : نفیسه و سورن مأموریت : شکار گرگینه زامبی "گرگینه زامبی! هه... این شانسه من دارم ؟ " خواستم بگویم حریر تو را به همه ی خدایان جدید و قدیم قسم ما را از این موجودات اجق و... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
پر کلاغ-قسمت ششم پر کلاغ قسمت اول به تخته سیاه مدرسه خیره شدم. خانم البرتو با ان خط زشتش مطالبی را روی ان مینوشت ،اهی کشیدم، دستم را بر یرویمیز گره کردم و سپس چانه ام را رویش گذاشتم. نمیدانم چه اصراری داشت از شیوه ه... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز باسلام خدمت همه خوانندگان عزیز اولین داستان گروهی مشترک با زندگی پیشتازقبل از هرچیزی لازم میدونم چند نکته متذکر بشم:اول این که برای شرکت در داستان حتما باید با ناظر داستان (در بوک پیج @Harir-Silk ) صح... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |