Header Background day #19
عکس کاور خود را تغییر دهید
کاربر 1
بارگذاری
hana68722
عکس کاور خود را تغییر دهید
وضعیت این حساب کاربری منتشرشده است

پاسخ‌های تالار ایجاد شد

پاسخ: قلبهای پاک،دستان کثیف

دیگران را ببخشنه بخاطر اینکه لایق بخششندبه خاطر اینکه تو لایق آرامشی...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
لطفا گوسفند نباشید

به خاطر بسپار: هرگاه ما چيزي را نفهميم، آن را تصادفي يا اتفاقي مي ناميم، در حالي كه هيچ چیز تصادفي در دنيا وجود نداردما، تار و پود بدبختي را خود مي بافيم و نام آن را مي گذاريم : سرنوشتهرجا كه ژرف ترين...

در تالار بایگانی

7 سال قبل
پاسخ: تو همانی که می اندیشی

شرمنده درست شد ، چون پی دی افش رو پیدا نکردم صوتیش رو گذاشتم

در تالار بایگانی

7 سال قبل
تو همانی که می اندیشی

{{ انسانها مجذوب آنچه که میخواهند نمیشوند. بلکه آنچه را که هستند، جذب میکنند}} و {{هر فرد عینا همان چیزی میشود که میاندیشد و شخصیتش متناسب با افکارش کامل میشود. خويشتن داري ، يعني نيرو انديشه درست ، ي...

در تالار بایگانی

7 سال قبل
پاسخ: مصائب نویسندگی

درک هنرمند تو وجود همه نیست خواندن و نوشتن هم یکی از عمیق ترین کار های بشره که تمام مدت با تفکر اون سر و کار دارهوقتی چند نفر از عقل و تفکرشون استفاده نمیکنندبه فهمش نمیرسندپس جایگاهی برای قضاوت هم ند...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: نور اژدها

اخ اخ غریبه زودتر فصل بدید من اصلن حافظه خوبی ندارم کم کم داره داستانتون یادم میرهبعد حوصله نمیکنم دوباره بخونمتو حسرتش میمونم

در تالار داستان های درحال نگارش

7 سال قبل
پاسخ: سرگیجه

یک نفر بهم گفت چیزیو که نداری نمیتونی به کسی بدی ، مثلن اگه عاشق خودت نباشی نمیتونی به دیگری عشق بورزی...اما همین الان حرف اون شخص برام نقض شد...اون امید نداشت اما به یک نفر تمام حسای خوب کلامی رو داد...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: دلنوشته ؟

my favorite song������ From walking home and talking loadsSeeing shirts in evening clothes with youFrom nervous touch and getting drunkTo staying up and waking up with you Now we're slipping near...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: دلنوشته ؟

کلالکاالاففااببببببببراحکایت این صفحه ، حکایت دل است که وقتی سفید است زیباییش را نمیبینند فقط وقتی سیاه میشود میگویند چقدر زشت شدیی

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: اعدام

تنها فضای مورد نظرم ذهن بود، و مکانی مد نظر نداشتم که توصیف کنم مثلن ساختمون رو فقط جهنم میدیدم ، غیر قابل توصیف ...فضا سازی نکردم قبول دارم اما خواستم خواننده خودشو قاتل فرض کنه... ضعف رو پذیرفتم ?

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
اعدام

صدای سوت در سرم اکو میشد، من چه کردم؟! خدایا... هجوم خون را به مغزم حس میکردم، لرزش دستانم لحظه ای متوقف نمیشد. با پایم ظربه ای آرام به پهلویش زدم اما تکان نمیخورد، نفس هم نمیکشید، گمانم به سمت مرگ می...

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: شمشیر خونین

نمیشه اول داستان تموم شه بعد پی دی اف شو بذارید واقعا از انتظار برای ادامه داستان بدم میاد ...

در تالار داستان های درحال نگارش

7 سال قبل
پاسخ: چی شما رو میترسونه

جنگ بد ترین چیزیه ک تو عمرم دیدم 🙁

در تالار بایگانی

7 سال قبل
پاسخ: جناب معزی و هیولاهایش

داستان ته نداشت ? و کوتاه هم به نظر نمیرسید متنظر ادامش بودم که گفتید نداره ?

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: دلنوشته ؟

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
صفحه 8 / 10