چند جلد دیگه اش مسخره است اینکه باید کیرا به یک خون اشام تبدیل بشه واقعا روال داستانو بهم ریخت تا همون جلد دو خوبه

شاید نباید تغییر موضع میداد

روزهایی انقدر خوش ذوق بودم که گفتم اگه موثر باشد بر نمیگردم ...اما چه شد ؟ همین که گذشت دقیق نمیدانم ولی دیگر ادم سابق نبودم ...اکنون همه چیز سخت میگذرد ... البته نه همه چیز ، همه چیز ...اینجا زمین اس...

حرفی که از دل می اید با عقل جور نیست ... زندگی یک چمدان است که می اوریشبار وبندیل سبک میکنی و میبریشخودکشی مرگ قشنگی که به ان دل بستمدست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بی گاه پر از پنجره های خطر...

شروع شده یا نه ؟

شاید باید به این فکر میکردیم که قرار است اینطور شود ...آنگاه هرگز به دنیا نمی آمدیم ... نیا باران زمین جای قشنگی نیست ...

از جایی شنیدم هرگز دل انهایی که بی صدا میگریند را نشکنید ...چون انها هیچکس را ندارند تا اشک هایشان را بزداید ...دلم شکست ...ساده میشکنم ، با یک تلنگر کوچک ...انگونه نبودم .شد ...گاهی اوقات حرف هایی چن...

گوزن :29: هعییی

من مترجم هستم اماده ترجمه