Header Background day #19
عکس کاور خود را تغییر دهید
کاربر 1
بارگذاری
hana68722
عکس کاور خود را تغییر دهید
وضعیت این حساب کاربری منتشرشده است

ارسال‌های تالار پیوندشده

پاسخ: شاید رفته ایم، شاید مرده ایم

فضا سازی خوب بودخوشم اومدمنتظریم!

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: شاید رفته ایم، شاید مرده ایم

هرچند طرفدار این سبک نیستم و یه خط در میان میخونم ولی بازم قشنگ بود 🙂هرچند نفهمیدم قراره باهاش کجا بری ....

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: شاید رفته ایم، شاید مرده ایم

سلامذهن قوی داریولی سر و ته نداشت پایان باز با بی سر و ته بودن فرق دارهدرکل خوبه و ادامه بده حتما بهتر میشیموفق و پیروز باشید

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: شاید رفته ایم، شاید مرده ایم

خب بقیه اش؟ این بیشتر یه فضا سازی بود که، اصل داستان اتفاقات؟ هیچی نداشت؟ انصافا فضا سازیت خوب بود

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: دلنوشته ؟

hana6872;30912:به روی ابر ها میدومولی تنهادر زمین پرواز میکنمولی تنهامن سکوت میکنمنداشته هایم تلخ تر از ارامش بی صدای تو استجرعه ای مینوشم از قلب سرریز شده امارام ارام خون را فرو میدهمدنیا برایم سرد و...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)

با سلامخوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم،...

در تالار داستان های درحال نگارش

7 سال قبل
پاسخ: نوای هومورو

»»» ۱۷ « آن روزهای بد... » می‌پرسم:«چه می‌نوشی؟ کاکتوس، پیچک، شمعدانی؟»هیچ نمی‌گوید و من، سرخوش از آمدنش، تمام داشته‌هایم را روی میز می‌گذارم. و او هیچ نمی‌نوشد. پیچک را برمی‌دارم و خیره به برگ‌های بر...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: دلنوشته ؟

بعضیا فکر کردن چون ما جوجه عقابیم و اونا شاهین پس از اونا ضعیف تریم و اونا ما رو درس دادنولی نمی دونستن که ما چه بخواییم چه نخواییم وقتی بزرگ بشیم، طبیعی قدرتمندتر از اونا می شیم

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
او

هزاران سال پیش یا شاید بیشتر . بشر به چه می اندیشید..هزاران سال پیش یا شاید بیشتر بشر در چه راهی قدم می گذاشت. انسانی که با هدف تکامل امروز به جایگاهی رسیده است که خدا را هم انکار میکند . به کجا میرو...

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: اشعار مورد علاقه

بروید ای حریفان بکشید یار مارا به من اورید اخر صنم گریز پارابه ترانه های شیرین به بهانه های زرینبکشید سوی خانه مه خوب خوش لقارااگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایمهمه وعده مکر باشد بفریبد او شمارا((: ...

در تالار بحث عمومی

7 سال قبل
گیج شده

نوری سفیدصدای هوهوی جغد هاصدای شب و تاریکیصدای برگ های نالان درختان درمیان باد های بی رحم زمانهاینجا کجاست؟از جا برمی خیزم اطرافم پر درخت هستاما من اینجا چکار میکنم؟تپه ای از لابلای شاخه ها در فاصله ن...

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
بچه ها چشم دارند

یادم می آید.پدرم به خانه آمد. صورتش خیلی سرد بود. بی روح... می ترسیدم نکند کار بدی کرده باشم. نه من دستان عروسکم را نکنده بودم!زمانی که از کنارم رد شد، خوشحال شدم.ولی من را هم بوس نکرد. حتی نگاهی به م...

در تالار دل نوشته و متن کوتاه

7 سال قبل
چگونه نویسنده شویم؟

مقدمه: می‌خواهیم طی یک برنامۀ ۱۰ هفته‌ای، روش‌های تازه‌ای برای نویسندگی عنوان کنیم که نگرش شما را نسبت به نوشتن و نویسندگی تغییر بدهند.در برنامه ۱۰ هفته‌ای نوشتن، با همه چیز دربارۀ مراحل نویسندگی آشنا...

در تالار تمرینات نویسندگی

7 سال قبل
نامه های آشفته

نوشته ای که پیش رو دارید مجموعه ای از نامه نگاری هاست که حوادث داستانِ مردی به نام جیمز ساندرلند را بازگو می کند. او، سه سال پیش همسرش را در اثر یک بیماری نادر از دست داده و اکنون سوگوار اوست. با همه ...

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
پاسخ: نامه های آشفته

نامه ی سوم : جیمز ( دومین روز دریافت نامه ) امروز کمی مُردم. دیر از خواب بیدار شدم و قبل از اینکه کسی از دفتر زنگ بزند و علت تأخیرم را بپرسد. تلفن را از کابل بیرون کشیدم. امروز حوصله ی سرکار رفتن ...

در تالار داستان کوتاه

7 سال قبل
صفحه 5 / 9