ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) پارت اول احتمالا میره برای جلد سوم.ملکه درخواست عجیبی از انا می خواست ولی نباید بهش میگفت.کاش به جواب هنری به ملکه رو در مورد فرزند خواندگی می پرداختی .این فصل داره جدیدی رو برای فصلهای اینده پیش میگی... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) khosrohkh;39941:یک جسم هر چقدرم تزئینی باشه وقتی داخل قلب فرو بره شخص میمیره... توی داستانم گفت داخل قلبش فرو کرده...من تو این فکرم که اگه شخص داخل چادر خود هنری بوده، بعد از اینکه از آیتاش فاصله گرفت... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) امیررضا;39945:سلام وباعرض تشکر لطفازمان گذاشتن فصل هاروکمترکنید سلام متاسفانه مشغله زندگی اجازه ان کار رو به ادم نمیده. قبلا هر هفته ارسال داشتیم بدون وقفه ولی الان به خاطر مشغله بد جور گرفتار شدم و س... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) یک جسم هر چقدرم تزئینی باشه وقتی داخل قلب فرو بره شخص میمیره... توی داستانم گفت داخل قلبش فرو کرده...من تو این فکرم که اگه شخص داخل چادر خود هنری بوده، بعد از اینکه از آیتاش فاصله گرفته چرا باید بیاد ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) اگر ازبین هنری که توی چادر بود و اونیکه داشت بطرف کلبه میرفت قرار باشه یکیشون هنری واقعی باشه ، فکر کنم اونی که توی چادر بود واقعی بوده ، چون اول فصل نوشته شده هنری به طرف چادر های اردوگاه حرکت کرد ، ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سلام. فصلش خیلی کوتاه بود ولی خب بازم ما رو بیشتر برد تو سوال هایی که حل نشده مثلا هنری و جادو؟ ولی خب مثل همیشه خوب بود امیدوارم معماها زودتر حل شه و فصول یکم بیشتر بشه قبلا بیشتر بودن تعداد صفحات بع... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) دئستان لطفا دقت کنید هنوز افراد زیادی فصل رو نخوندم پس اول نظراتتون یه اسپوییل بزاریید که کسی از داستان قبل خوندن چیزی براش لو نره که خراب بشه |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) اسپویلخوب خوب خوب رسیدیم به یه فصل کاملا هیجان انگیز ولی بدبختانه کوتاه اول از همه به نظرم هنری دیگه نخواد با ایتاش رابطه داشته باشه به هر صورتی اون خیانتش باعث شد قلب هنری بشکنه دوم احتمال زیاد سوزان... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سوال:توگروه تلگرام کتابو میزاری یا فقط چت درمورد کتابه؟بعدشم اینکه چرا همه شخصیتای مرد خوب انگشتاشون کوتاه و زمخته؟برادر سوم-ارباب معبد-نقابدار-فرمانروایه نظر دیگه هم دارم:همینطور هنری رو بیرحمتر و وح... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) الهه آب;39863:من درمورد حلقه نظریه ندادم درمورد منبع قدرت های هنری نظر دادم ، و فعلا همین دو مورد به ذهنم میرسه . و یه نظر هم درمورد اون سایه شیطان دارم ، اینکه اون درواقع سایه شیطان نیست و همون نیمه ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;39850:بله سلاح های نودل ها سمیه اما مطمئنی از سلاح های آموزشی استفاده نمیکردن؟در مورد حلقه دها نظریه وجود داره ذهنت رو محدود به این دو مورد فقط نکن بزار پرواز کنه من درمورد حلقه نظریه ندادم د... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) yesesy;39853:حالا که حرف از اژدها شد یه توضیح کاملا مفصل درموردشون به من بدهکار شدی هرچی زودتر بهتر به ازای هر اژدهایی که تو کتاب بگی من 20امتیاز میدم در این حد عاشقشونما. پس گمونم در اینده قافلگیر بش... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) الهه آب;39849:من یه سوال داشتم ، مگه نودل ها روی سلاح هاشون سم نمیزارن و هرکسی که با سلاح های اونها سمی بشه نمیمیره ؟ ولی توی فصل ۱۵ آرماندو با سلاح یکی از نودل های دیگه زخمی میشه ، چرا هیچ اتفاقی برا... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) من یه سوال داشتم ، مگه نودل ها روی سلاح هاشون سم نمیزارن و هرکسی که با سلاح های اونها سمی بشه نمیمیره ؟ ولی توی فصل ۱۵ آرماندو با سلاح یکی از نودل های دیگه زخمی میشه ، چرا هیچ اتفاقی برای آرماندو نمیف... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) زمانی که اولین جفت از اژدهایان چشم بر دنیا گشودند همان لحظه تمام تاریخ از ابتدا تا انتهای کارشان را دیدند اولین تولد و آخرین مرگ اولین نبرد و آخرین نبرد را در آن زمان بود که رو به خالق خود گفتند- ای ب... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |