پاسخهای تالار ایجاد شد
پاسخ: دیاکو اگر ویرایش میخوای بکنی یه دور کلا بعد از اینکه کلش رو کذاشتی این کار رو بکن . خواننده خسته میشه که هی بخواد یه فصل رو بخونه . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: نور و تاریکی _ طلوع تاریکی [فصل هفدهم] فصل قشنگی بود . خیلی عجیبه ، چطور خواهر هایی که انقدر به هم نزدیک بودن الان انقدر باهم بد شدن ؟ آریانا چکار کرده که الیانا بهش میگه هرکاری یه مجازاتی داره ؟ امکان داره منظورش کمک کردن به مردم باشه ؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] این ناخن ها موقعی که شخص قدرتمند میشه تغیر میکنن و صفت میشن و نمیشه کوتاهشون کرد ، درسته ؟ پس چرا اینا فقط دنبال دستکش مناسب میرن ؟ مگه پا ناخن نداره ؟ چرا دنبال جوراب مناسب نمیگردن ؟ یعنی فقط ناخن ها... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه خیلی جالب بود .ولی دقت کردین توی اکثر رمان های فانتزی قهرمان داستان دورگه هست ؟ توی بیشتر رمان های اینجوری که خوندم قهرمان دورگه هست . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه E=M,baran;37435]دقیقا من منظورم همینه,,, روز اولی ک من با انجمن اشنا شدم,یهو اومدم رمان دورگه رو فصلشو دان کردم خوندم و اون موقع دیگه بخاطرش عضو انجمن شدم تا دنبالش کنم,:69:ولی الان کسی ک بعنوان مهما... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: آخرین قطرات قشنگ بود .:8: |
در تالار داستان کوتاه |
6 سال قبل |
پاسخ: آناتبابو جالب بود . ولی توی صفحه ۱۱ نوشته بودی ساعت شش و نیم رفت بالا تا مقدمات شب رو آماده کنه و توی پاراگراف بعدش نوشته بودی ساعت پنج و نیم که خورشید غروب کرد . این ساعت هارو یکم اشتباه نوشته بودی . |
در تالار داستان کوتاه بزرگان نویسندگی |
6 سال قبل |
پاسخ: گل صلح: جلد اول:اورسینه این فصل خیلی خوب بود . آدریان به نظر شخص مهمی میاد امکان داره یکی از فائقه ها باشه ؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: نور و تاریکی _ طلوع تاریکی [فصل هفدهم] وای خیلی قشنگ بود . :41: خوشمان آمد . بیصبرانه منتظر فصل جدیدم . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) فکر نمیکنم فرمانروا بجز بئاتریس و هنری فرزند دیگه ای داشته باشه . اگر داشت بئاتریس نمیگفت که هنری تنها برادرش هست یا یه جای دیگه میگه هنری تنها وابسته خونی که داره . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;37307:ولی درباره نکته ای که گفته بودی مگه اون بیماری پوستی و فلس ها از زمان ورودش به معبد ایجاد شد؟ اونجا تازه بهش پی بردن ولی شروعش خخخخ یه سری نکات رو جا انداختی فکر کنم ازموقع تقدس تیغه ای... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) توی صفحه سوم گفتید که بیماریش درواقع فلس اژدها هستش . ولی این بیماری برای قبل از قرار دادن قلب اژدها توی بدن هنری هستش .خوب نظر تخصصیم این هستش که هنری به یه شکلی این قدرت رو از قبل داشته و قلب اژدها ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) چند جا بجای بیگرو گورینو نوشته بودی . البته چند جاکه نه توکل این فصل اسم رو اشتباه نوشته بودی . اگر نمینوشتی جادوی خاص نودل ها فکر میکردم واقعا گورینو رو داری میگی . اون آدم خوار ها هم آخرش جالب وارد ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: نور و تاریکی _ طلوع تاریکی [فصل هفدهم] آقا این چیه قضیه چیه ؟ آخرش دختره کدوم رو دوست داره ؟ یه جا به به این میگه دوست دارم ، یه جا بخاطر اون تپش قلب میگیره . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: دیاکو راوی فصل اول کیه ؟ دلیل خاصی داره که راوی فصل یک رو شخص دیگه ای قرار دادی ؟ویرایش کرده بودی یکم بهتر شده بود . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |