پاسخهای تالار ایجاد شد
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) vaheded12;38205:سلام دوست عزیز واقعا خسته نباشی خیلی داستان جزابی نوشتی از کی دوباره فصل دهی رو شروع میکنی به راستی مشتاق خوندنش هستم این جمعه فصل جدید میاد . هر دوهفته یکبار فصل میدن . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان «;» | سمیکالن رمان قشنگیه . خوشم اومد . کاور داستان هم خیلی قشنگه . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AtaRoD;38176:5جلد ?دمت گرم واقعا ذوق کردم ولی با این سرعت فصل دهی به نظرت امکانش هست که نوه نتیجمون بتونن جلدسه چهارو بخونن?:0141: قلمت انقدر خوبه احساس میکنم دارم فیلم میبینم..هدیه کارگابن اعظم به هن... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: سیب JL_D;38154:سلام.خیلی زیبا بود.اما یه نکته ای حضرت حوا (س) سیب نخورد، گندم بود.سیب رو فک کنم کسای دیگه ای میگن. ولی چیزی که مطمعنم اینه طبق نظر ما مسلمون ها حضرت حوا گندم خورد. ولی نوشته ی جالبی بود. و... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) AmbrellA;38135:سلامخوشحالم که به جمع دورگه دوستا پیوستی. هوفففف جلدا جیلا اصلا یه وضعیه ها باید اسماشون رو توی بازنویشی کلا عوض کنم اینطور فایده نداره.خخخخ شوخی کردم اسماش رو ملت دیگه شناختن نمیشه عوض... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] EEBI;38075:خط به خطش عالی و غافل گیر کننده بوده اما بد جایی تموم کردی من حدس میزنم شخصیتشو میفهمن و اش میکشتشون یا اصلا نمیدونند و اونو به یه خاندان سلطنتی مرتبط میدونند فکر نمیکنم اگر بفهمن بکشتشون ... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: دیاکو فصل قشنگی بود بهتر از قبلیا .اون اولش که فهمیدم زمان زیادی گذشته فکر کردم اون جسد ، جسد باباهه هست . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] ساحره;37942:سلام دلیل خاصی داره که نیومده فصل؟ بله دلیل خاصی داره . دلیلش هم اینه که تاریخ فصل یازدهم رو زده هجدهم ، که میشه شنبه . |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: تاریخ تولد ۱۵ / ۸ / ۱۳۸۰ |
در تالار گفت و گو |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) M,baran;37904: *اون لحظه ک ایتاش توی میدون نبرد ب سمت هنری رفت ولی با دیدن چهره ی هنری تعادلش رو از دست داد فکر کنم از این تعجب کرد چون چشمهای هنری رو در حالت اژدهاییش دید و تعجبش از این بود ک هنری چ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: موهبت برزخی [ فصل دوازده اضافه شد ] omidcanis00;37866:خب از اونجایی که یادم میاد گفته شده بود تو سنایه بالاتر از اش هم میتونند تو مدرسه ثبت نام کنند. از سن ۱۱ تا ۲۰ سال میتونن توی آزمون شرکت کنن . ولی توی فصل ده درمورد پسره میگه هیکلش ب... |
در تالار داستان سفیر کبیر |
6 سال قبل |
پاسخ: نور و تاریکی _ طلوع تاریکی [فصل هفدهم] فصل نه رو خوندم خیلی قشنگ تر شده بود به نظرم . همینجوری ادامه بده . |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) omidcanis00;37823:خب از اونجایی که من یادم میاد آیتاش اولش به خاطر نگاه هنری شوکه شد چون فکر میکرد هنری از رازش خبردار شده و بعدشم حالا همون جلدا گفت این سطح از کنترل آتش فقط در اصیل زاده ها اونم تعدا... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) omidcanis00;37800:چرا وقتی میره وسط واسه مبارزه اینو میگه مادرم که چهره اش را کامل یادم نیست و بعد از جنگ باید دنبالشش بگردم. و آیتاش هم به این دلیل تعجب میکنه که همونطور که جیلا گفت این نیرو فقط تو ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) omidcanis00;37779:خب فصل ۴۱ هم مثل فصلایه قبل عالی بود البته اونجایی که گفتی هنری دیگه چهره مادرشو یادش نمیاد اونم بعد اینهمه زندگی کردن و فقط چند ماه دوری یجوری واسم عجیب بود ولی در کل عالی بود .موفق... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
6 سال قبل |