ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون من کلا تو زندگی سوتی زیاد دادم ... حالا جالبه وقتی سوتی میدم بعدش جمع و جورش هم نمی کنم .. برعکس دست پاچه میشم.... :/ اولیش ... یه بار وقتی بارونیم رو داخل کلاس جا گذاشته بودم می خواستم برم بیارمش ت... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون یادمه وقتی سن بلوغ بودم و صدام تغییر کرده بود؛ گنده ها ینی حرف میزدم صدام آسمون هفتم میرفت . غیبت زن عمومو میکردم برگشتم دیدم جلو در پذیرایی وایساده :46: فقط نگام میکرد. تنها کاری ک میتونستم نگا کردن ... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون تو مدرسه در مقابل عوامل مدرسه یه بچه خیلی مودب و ارومی هستم سهشنبه جلو معاونمون برگشتم گفتم این عنا خیلی کخ میریزن یعنی فاجعه بود من جلوشون تو از دهنم در نمیاد |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه Mh.pharsi;42233:دوستان جلد متال رو گذاشتم. خواهشا ایراداتش رو بگید تا درستش کنم. جلد کار خودمه. به نظرم خیلی خوبه ::49:: دست سازندش درد نکنه .. تصاویرش خیلی خوبن .. ::57::افرین همین جور پر قدرت ادامه ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه دوستان جلد کتاب رو گذاشتم. خواهشا ایراداتش رو بگید تا درستش کنم. جلد کار خودمه. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سلام فصل جدید کی میاد ؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا سلامی مجدد پست اول رو بخونید |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) و همچنان منتظر ..... .23. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سلاممممممممممممممممن الان فصل 54 رو خوندم:13::13:هنوز هنگم:35:بی صبرانه منتظر فصل جدیدم:دی:105: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه سلام، نویسنده جان بقیه داستان چی شد، منتظریم. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
مرگ زیبا مرگ،مرگ و مرگ؛ بیماری که همه عمر مارا گرفتار میکند. چیزی در پیموده هایم از جاده تفکرم نمانده فقط درد هایم را به یاد میاورم . کنترلی ندارم و اشک هایم بدون هیچ عجله ای به آرامی گونه هایم را قلقلک میدهند... |
در تالار دل نوشته و متن کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) میگویند در نو امیدی بسی امید است .... پایان شب سیه سپید است ....... پس صبر .....سحر نزدیک است ....:18: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) فصل جدید کو؟؟؟؟ قرار بود این هفته امید فصل بذاره ک کلا غیب شده :37: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه خبری از نویسنده نشده خیلی طولانی شده |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) وای خداااافصل جدید? |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |