تشکر از نویسنده عزیز خیلی دوست داشتم کمکی کنم اما از خودم گوشی ندارم

یکی از نوشته های قدیمیمه. امیدوارم خوشتون بیاد. ببخشید طولانی هم شد یکم:21:داستان به صورت پارت بندی هستش که بین هر پارت چند سال فاصلسwithin 1"..father are you sure about letting him stay? There is rum...

کنجکاو شدم بدونم آرتام میخواد با سایب چکار کنه که انقدر اون بنده خدا ترسیده بود .حالا فهمیدم اون سه پسر توی فصل هجدهم چرا انقدر مسخره بازی درمیاوردن .

Envelope;39267:سلامباید بابت دیر شدن عذرخواهی کنم. انشاالله فردا شب فصل هجده و نیم روی سایته. یک سری برنامه های اضافی هم داشتم که یه خرده فعالیته رو بالا ببدیم توی انجمن با ویرانی، که حالا با رضا مشور...

بابت تأخیر چند هفته‌ای عذر می‌خوایم. توی پست قبلی توضیح دادیم که چرا اینطور شد. برای تصویر زیر به دلخواه و طبق قوانین متنی 500 کلمه‌ای بنویسید.حتما به محدودیت کلمات دقت کنید. مهلت ارسال تا ساعت 24 ...

سلاماینجا خودتون رو معرفی می کنید تا بقیه هم باهاتون اشنا بشن ما اينجا همه با هم دوستيم پس چه اشكالي داره تقریبا هم رو بشناسیم؟خواهشا یکم مفصل بنویسیندقت کنین مستعار و تخیلی و رمانتیک هم باشه اشكال ...

ولی باتوجه به حرفایی که آرتام توی فصل های هشت و سیزده میزنه به نظر میاد همه ی اتفاق ها یادشه .

من آخرش نفهمیدم پدرام و آرتام همدیگر رو کجادیده بودند ، که توی دیدارشون توی فصل هشتم پدرام از آرتام میپرسه من رو ییادت نمیاد ؟

روزی روزگاری٬ دنیایی بود.دنیایی پر از آدم ها. در بین تمامی این انسان ها یک دیوانه وجود یافت . هر روز و هر شب که می گذشت بر تعداد آدم ها اضافه می شد و تنها همان یک دیوانه .آدم و دیوانه مکمل هم بودند ول...

سلام جناب نویسنده.نمیخواستم اصلا داستانت رو بخونم یک اینکه ته مایه تاریخی داشت دو اینکه نظر زیادی نداشت سه اینکه حوصله دنبال کردن داستانا رو ندارم.خود داستان خیلی خوبه یعنی محتوا ودرون مایه و خیلی چیز...

نویسنده: @Amin_jalalian@ ویراستار: momo jonM, baran تایپیست‌/ها: sina ghoolami فصل 1-13نیمه شب فصل 14-...هادی، DARK LORD، amir، yasinb طراح کاور و صفحه‌آرایی: M.mahdi محل ارائه: زندگ...

گفتم: خسته‌ام. گفتي: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا اميد نشيد(زمر/53) ::. گفتم: هيشکي نمي‌دونه تو دلم چي مي‌گذره. گفتي: ان الله يحول بين المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بين انسان و ق...

نام: شمشیرزن سیاه (جلد اول تیغه‌های جنگنده) ژانر: فانتزیمقدمه: رشته‌های سرنوشت همانند مارهایی جادویی به دنبالم هستند و مرا تعقیب می‌کنند؛ ولی من تسلیم نمی‌شوم و با شمشیرم رشته ‌های دربر گیرنده را پار...

عالی بود فصل هیجده رو کامل خوندم خیلی از نویسنده عزیز تشکر می کنم ببخشید وقت ندارم داستان رو آنالیز کنم ولی خیلی داستان خوبی هست.

سلام خدمت نویسندگان عزیز. پروژه جدید ترجمه سایت، مقاله‌ایست کوتاه من باب معرفی نسبتاً مختصر پنج عنصر اساسی داستانی. امیدوارم که این مقاله مفید واقع شود. منتظر بازخوردها نیز هستیم. برای بحث و گفتگو راج...