ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: در انتظار نیستی آه قلبم... چه کسی فکر می کرد که انتهای کار به زمین تنیس بکشد ؟ پیرمرد سالها پشت پنجره ی چوبی نشست و از بالا به زمین تنیس نگریست. یک بازیکن ماهر بود، انگشتان محکم دور دسته ی تنیس حلقه زده و او توپ را... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: پیلهی دنیوی: مرگباز سلام. خسته نباشید.دوستان همه چیز رو گفتن، علاوه بر این ها هم نثرتون نو بود و هم موضوع داستان. کلا جالب بود. فقط یه سری ریزه کاری هایی داشت که با خوندن پست ها فهمیدم نیازی به دوباره گفتنشون نیست. امید... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: معرفی محصولات فروشگاه کتاب بوک پیج انتشاراتی قرارداد بستید یا به صورت خود مختار عمل میکنید؟ میشه گفت با مدیر انتشارات به توافق رسیدیم برای ارائه کارهاشون اگر کتاب نوشته خود بچه های سایت باشه بازم میشه فروخت یا فقط ترجمه؟ کاملا بستگی به... |
در تالار بحث عمومی |
7 سال قبل |
معرفی محصولات فروشگاه کتاب بوک پیج خب دوستان همونطورکه احتمالا تا الان همه تون متوجه شدید یه مدتیه تو کتابخونۀ سایت یعنی اینجا یه بخش فروش هم راه انداختیم که درش ترجمه های سایت، کتابهای نویسندگانی که مطابق با قوانین بالای سایت باشن و ی... |
در تالار بحث عمومی |
7 سال قبل |
تولد فرماندهی کل قوا دربارۀ ژنرال افسانه های مختلفی گفته شده. افسانه هایی که یکی از یکی عجیب تر هستند. اما ما بچه های بوک پیج داستانهای خودمونو داریم و میسازیم.:19:هیچ کس نمیدونه اون کی و کجا به دنیا اومد. مهم اینه که بال... |
در تالار بحث عمومی |
7 سال قبل |
پاسخ: قاتلان با تیغه هایشان به دنیا نمی آیند صدای ویبره رفتن تلفن همراهش باعث شد نگاهش را از نقطه نامعلومی بگیرد و روی میز مطالعه روبرویش، میان چندین و چند کتاب و جزوه بگرداند. چند بار سریع پلک زد و سرش را تکان داد؛ چه مدت بود که به آنجا خیره شد... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: خودتون رو توصیف کنین بکشیم کنار من اومدم :دیوالا من که اخلاقیات بخصوصی ندارم همش در صدد اینم معمولی رفتار کنم :دی چون ادمای معمولی ب مراتب خعلی خاص تر از ادمای خاصن .خاصا دیگه زیاد شدن معمولی بودن جالب تره برام.از اینکه ... |
در تالار گفت و گو |
7 سال قبل |
پاسخ: کسانی که تصمیم به نوشتن داستان دارند!نویسندگان سایت! سلام من می خوام تو این مسابقه شرکت کنم فقط همینجا بفرستم?راستی ممنون از مسابقه ات |
در تالار ارتباط با ما + اطلاعیهها |
7 سال قبل |
خاک غریبی از اتاق فرمان میگند که ظاهرا دوستان تو خوندن این مطلب مشکل پیدا کردند خب این ویس داستانانه : خاک غریبی خواستم مثل آسمان باشم آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم نه باران شدم ببارم دل آرام بگی... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: کسانی که تصمیم به نوشتن داستان دارند!نویسندگان سایت! سلام دوستان تا الان چهار نوشته به دست مسئول مسابقه رسیده امیدوارم با نقد هاتون بهتزین رو انتخاب کنید ? لینک شماره یک : لینک شماره دو : لینک شماره سه : لینک شماره چهار : لطفا به تعداد بازدید ها نظر... |
در تالار ارتباط با ما + اطلاعیهها |
7 سال قبل |
پاسخ: خواب های ما ( تمرین نویسندگی ) اولین حسی که داشتم کرختی بود انگار که بدنم اصلا مال خودم نیست اما آروم بودم خودمو می شناختم میدونستم کجام حتی میدونستم صبح زود امتحان پایان ترم دارم و چیزی نخوندم باید بلند میشدم و حداقل چند صفحه ای ر... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی دنیای درهمشکسته|دور اول |مشترک با زندگی پیشتاز ریاست محترم سازمان بوک پیجشماره: 199مامور: Mgr-46احتراما به استحضار جناب عالی می رسانم ، تیم مدیریت و فرماندهی سازمان پیشتاز سرنخ هایی مبنی بر درز اطلاعات از سازمان را پیدا نموده اند، بنا به دستور ریا... |
در تالار داستان گروهی |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی تصویر شماره یک توقف برای من بی معنا بود. من هدف تایین میکردم و به آن میرسیدم، به همین سادگی.بوی دود و خون ترکیب دلپذیری را ایجاد کرده بود، نفس عمیقی کشیدم و به اطرافم نگاه کردم. شمار اجساد از دستانم... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: خودتون رو توصیف کنین _MIS_REIHANE;30077:بکشیم کنار من اومدم :دیوالا من که اخلاقیات بخصوصی ندارم همش در صدد اینم معمولی رفتار کنم :دی چون ادمای معمولی ب مراتب خعلی خاص تر از ادمای خاصن .خاصا دیگه زیاد شدن معمولی بودن جالب... |
در تالار گفت و گو |
7 سال قبل |
پاسخ: خواب های ما ( تمرین نویسندگی ) «ارواز»بازار مثل همیشه شلوغ بود و بوی اجناس مختلف را می داد.با بی خیالی از پله ها بالا می رفتم.همه جا نسبتا تاریک بود و تنها صدایی که شنیده می شد ،صدای پاهای خودم بود .بیشتر ادم ها ترجیحا از پله برقی ... |
در تالار تمرینات نویسندگی |
7 سال قبل |