آرها;23460:مرسی به خودم که برای شما نقد گذاشتم، هانیه ی عزیز. خب لابد نیازی به این نقد نداشتی که توجهی بهش نکردی و جوابی براش ننوشتی. پس منم سعی می کنم دیگه برای داستان های تو نقد ننویسم. موفق باشی.:1...

برای من 50 50 شد. متعادل:39:چیز خوبیه؟

مرسی از همه. خسته نباشید.:105:

ترجیح می دم اول اشکالات متن رو بگم. :40: من تا پیش از کاملا، بی اندازه شیفته ی خودم بود. فکر کنم "شیفته خودم بودم." قرار بوده باشه در اصل. چه چیزی مرا از او جدا می کرد. نیاز به علامت سوال داره آخر ...

اعلام آمادگی می کنم. اما قطعی نمی گم که می تونم داستان بنویسم یا نه. نشد نشد دیگه. :دیانقدر کار بی موقع پیش میاد. :دی

قبلا بازی کردم. واقعا بازی خوبی بود. یکی از بهترینا.البته ترجیح می دم به مفهومی که می خواست برسونه توجه نکنم :دی تصور خودم جالبتر به نظر میاد.

من می خوام امسال اشوزدنگهه و دث استاکر و ملکه سرخ رو بخرم. :دی فعلا روی اینا هدف گذاری کردم.

به! ببین تولد کیه!تولد یک مدیر در ظاهر خشن :17: ولی مهربون :5:، یک نویسنده ی ماهر، یک مترجم فوق العاده و یکی از بهترین از آدم هاییه که تو عمرم شناختم.تولدت مبارک حریر عزیزم. امیدوارم همیشه به چیزی که ...

Hermit;21361:نه منظورم این بود که تمی که درست کردی به داستانش نمیخوردنه اینکه بومی نویسی بده:دی پ.ن: خدا Disturbed.Lord رو بیامرزه، آدم خوبی بود :دی خیلی هم می خوره. :دی الکی مثلا دارم از داستانم حمای...

و خیلی بیشتر باورم نمی شه که جواب نقد بچه های تخریب رو ندادم. :24: آیم سو بد. سوووووووووووو سوووووووووووووو بد. Harir-Silk;15653:نقد بچه های تخریب!!:67: Harir-Silkداستان آدم های چوبی داستان خیلی زیبا ...

باورم نمی شه هنوز این نقدا رو جواب ندادم :دی eragorn;19096:سلامجاب بودبا اینکه موضوع جالبی داشت و روند داستان و حس موجود در داستان خوب بود.ولی میتوان با کار کردن بر روی آن بر اساس گفته خودتان که ویرای...

danial;21272:خیلی داستان باحالی بود. هر لحظه منتظر بودم یه چیز ماوراالطبیعه مثل نبرد شیاطین اتفاق بیفته تا این که آخر داستان گفتی طرف دیوونه بوده. در کل خیلی خوب نوشته بودی. البته بد هم نمی شد ها اینط...

Lady Rain;21267:وای هانیه جان تو با من چه کردی ؟ :دی هاها راستش آخرش به جای اینکه شوکه بشم بیشتر خنده م گرفت. خیلی ناگهانی طرف اعتراف کرد به دیوانگی خودش. ولی جالبیه قضیه اینه که من فقط گذری داشتم از ...

حقیقت، وجود جیوه هاست.حرکت دست ها را در موهایم احساس می کردم و صدای گذاشته شدن هر لایه ی مو روی دیگری را می شنیدم. به آینه زل زده بودم بدون آن که بتوانم ببینم موهایم دارد چطور بافته می شود. مردم معمول...

اگه سوالی در مورد صفحه آرایی داشتین من هم می تونم کمکتون کنم 🙂