AmbrellA;32033:سلام خسته نباشیخب حیفه واقعا من همشه حرص میخورم یه داستانی شروع بشه شخصیت ها شکل بگیرن و بعد رها بشه انگار یه سری ادم رو ببری وسط جاده پیادشون کنی برن. اره برادر یا خواهر فعالیت و نظر د...

hacker20;32016:خوب بود. حیف که کوتاه بود. اون فرمانده لشکر اجنه برابر آدم خوار ها کی بود؟ اون جنگ نبرد با ادمخوارها نبود اگر توی داستان دقت کرده باشید ادمخوار ها توی سرزمین های شمالی که بیابونه زندگی ...

نام داستان:سمیکالن(;) خلاصه داستان:آیا تا به حال به کشتن کسی اندیشیده ای؟هرکسی از کشتن انسان دیگر وحشت دارد؛اما به راستی چه میشود که کسی مدام آن را انجام میدهد؟تو گمان میکنی من یک هیولای سنگدل هستم ام...

از اخرین باری که تونستم یه کیک خامه ای بزرگ رو تنهایی بخورم ، شاید 5 یا 6 سال میگزرهالان قند دارم .، اون موقع هم داشتم . منتها الان دیگه پرهیز میکنم منم از اخرین باری که سیگار کشیدم 3 سالی میگزره . ال...

Ezrail97;31823:اولا عید همگیتون مبارک:8::53::81:دوما عجب بازیی بود عربستان روسیه،محو کردن عربستان رو:98:سوما کارت مثل همیشه عالی بود:vv1:چهارما ۱۳ روز دیگه کنکور دارم ولی نمیدونم چرا هیچ استرسو فشاری ...

دو تا داستان من روپیر کردن ...یکی دورگه هست یکی هم رایرا هست که پروژه پایونیر هست...به خدا موهام سفید شده

گلابم یادت نره که مجبور شی دوباره بری دنبالش

فصل چهارم اپلود شد بنا به درخواست شما تصمیم بر این شد که داستان بدون ویراستاری بر روی سایت قرار بگیرداز این فصل (فصل چهارم به بعد) داستان بدون ویراستاری قرار خواهد گرفت. با تشکر از زحمات مهر بانو که ه...

وای دیگه حالم از هرچی پیشگویی بهم میخوره 😐 نه ولی خوندم کتاب اولو قسنگ بود ایراد گنده ای نداشت بخوام بیام ایراد بگیرم شاید یکم کند پیش میرفت بعضی جا ها ولی در کل خوب بود و وادار کرد منو کتاب دوم رو شر...

فصل سوم از کتاب دوم دورگه اپلود شدمنتظر نظرات شما هستم این نظرات باعث دلگرمی نویسنده و ترغیب هر چه بیشتر ویراستار میگردد

Ezrail97;31177:ممنون دوست عزیز از خدا میخوام تو این شب عزیز یبوست و اسهال رو با هم بگیری که اینقدر ما رو ازیت میکنی کی میذاری فصل بعدو:/ - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - -...

نام داستان پیله‌ی دنیوی: مرگباز نویسنده محمد.ج کاوریست رضا عشقی

فردا عیدهسورپرایز نمیکنی مارو؟!هم این فصلو میخوایم هم عیدی

با سلامخوشحالم که خداوند عمری دادند و توانستیم دورگه رو به اینجا برسونیم، داستانی که به شخصه بدون انگیزه و علاقه شروع به نوشتنش کردم اما حالا که در حال تکمیل اون هستم نسبت به اون علاقه خاصی پیدا کردم،...