ساحره;43230:تو باشگاه داشتم ورزش میکردم ک تشنم شد و اب سردکن هم نزدیک در باشگاه بود ..لیوان اول رو ک خوردم دیدم ی دختر کنارم وایساده و داره هر هر میخنده .. منم متعجب گفتم چته ؟ بازم هیچی نگفت و خندید ...

:18::18:تو کلاس بودیم یه ربع قبل اینکه استاد فیزیک بیاد خبر رسید برگه دستشه و قرار امتحان بگیر اقا چشتون روز بد نبینه من شروع کردم به بد و بیراه گفتن به این استاد همش هم 25+ :دی :دی هیچی دیگه اخرین ف...

شبی دلهره آور بود. تمام خدایان اختلافاتشان را کنار گذاشته و برای تغییر در سرنوشتی مهم در کنار همجمع شده بودند. پیشگوی معبد دلفی* پیش گویی کرده بود که دایانا* سیزده فرزند به دنیا می آورد که یکیاز آنها ...

ایول قشنگ بود داداش:53:

saranike;43171:متن زیبا و مبهمی بود و توصیف فضا و حس و حال عالی بودیکمم ترسناک:18:اما نتیجه چی بود؟ منظورم اینه اخرش متوجه نشدم چی شد دوستمون یعنی شخصیت اصلی داستان هم به فنا رفتگان اضافه شد . در واق...

ساحره;43002:خب اخرین انیمه : شبدر سیاهمن تمام قسمت هاشو ک اومدع یعنی 123 قسمت رو دیدم ..ولی:129fs4252631:چرا بقیع ندارع ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان سر استای بدبخت چی میاد ؟ کسی میدونع راجبع ادامع داستان ؟ مانگ...

ساحره;42863:انیمش رو تموم کردم .. عجب باحال بود 0_0اخرش فقط به صفحه لب تاب خیره شده بودم و اصلا انگار خشکم زده بود ! خدایی جداب بود ولی وستاش یهو هیجانش کم شد ندیدم ولی چون دوستان دوباره پیشنهاد کردم ...

به نام خداشهر را موجی عظیم از سکوت فرا گرفته و قدم زدن در پیاده رو ها در این هوای میل بهاری همچون شنا درون دریایی ست که کوسه ها از هر جهتی هوشیار یا ناهوشیار در کمین اند.نمیدانم چه طلسمی بود که اینچنی...

ساحره;43094:سلامممم .. واو عجب تاپیک خفنی ! دوس داشتم 🙂فقط از عکساش زیاد خوشم نیومد :35:..مجیکال نبودن ..بیشتر جنبه مبارزه ایی دارن ... البته این کاملا سلیقه ایی ..ب هر حال مرسی بابت تاپیک 🙂.............

JL_D;43069:سلام.خوبی؟خسته نباشی. چند صفحه (۶ یا ۷) از داستانت رو خوندم خواستم نقد کنم قبلش گفتم برم نقدای قبلی رو بخونم رسیدم به تخریب چیا -_-دیدم چیزی نیست که من بگم برا همین من فقط به عنوان تاکید دو...

فصل ۸ قرار داده شد.اصن اینقدر که همه مشتاقن و نظر می دن٬ می خوام هر دو روز یه پارت بزارم:/ بابا فحش بدین حداقل. یه چیزی که نشون بده زنده این. مرسی اه.

خب. هعیش.خبری نشد؟

به نام خداو خداوند عشق را آفرید.دختری ناز و زیبا با چشمانی درشت چون آهو مویی مانند آبشار که بر اندام زیبایش روان بود. چشمانی به مانند سیاهی کهکشان که اگر یک لحظه حواست پرت میشد به دنبال برق نگاهش داخل...

چند وقت پیش داشتم کتاب چرک نویسی که توش مینویسم رو ورق میزدم.شاید ۱۵ موضوع و خط سیر داستانی مختلف بود که از هر کدوم چند صفحه ای نوشته بودم و بعد چند وقت خوشم نیومد و رفتم سراغ یه خط دیگه.نمیدونم همه ی...

کی بهتر از توی عارفاز خواب برگشتم به تنهایی از والایار توی یک دیوار سنگی فکر کنم از گوگوشسایه ی خورشید از علیرضا قربانییار از سجاد زمانیانزلف بر باد بده از مجید اخشابی پریزاد از بابک جهانبخشای جان از ...