ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: کافى شاپ بوک پيج z.p.a.s;42178:آقا نذر کنیم هر کی ده تا صلوات فردا مدارس تعطیل شه:20::20: میدونم این پست مال یه ماه پیشه ولی الان ما به خاطر آنفولانزا یه هفتس تعطیلیم.دیگه دلم برا مدرسه تنگ شده. |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: پیشنهاد، انتقاد و درخواست راهنمایی - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - - هیچکس اینجا جواب بچه ها رو نمیده و معلوم نیست قراره چی بشه کم کم حس میکنم یکی از مسئولینِ دولتی مدیریتِ بوک پیج رو دست گرف... |
در تالار ارتباط با ما + اطلاعیهها |
5 سال قبل |
پاسخ: کافى شاپ بوک پيج ساحره;42289:واییییییی رمان جدید ؟؟؟؟ په چرا نمی زاری ؟ :12f1dcb03b9bb8e8cc7 اخر من از انتظار میمیرم !!!! رمان قبلی چی شد ؟ تایپش تموم نشد .. من اخر سر نفهمیدم چه بلایی سر دیائکو اومد ؟؟؟؟؟؟بالاخره یکم... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه Mh.pharsi;42233:دوستان جلد کتاب رو گذاشتم. خواهشا ایراداتش رو بگید تا درستش کنم. جلد کار خودمه. روی متنی ک روش نوشتی کار کن, خیلی سطحش ابتداییه,,مخاطبو جذب نمیکنه, |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: مجموعه تیغه های جنگنده جلد اول: شمشیر زن سیاه Abrahim;42261:چرا جدید نمیدی دوست گلم باور کن وقت ندارم ولی الان دارم تمام سهیم رو میکنم و با کوچک ترین وقت آزاد می شینم و مینویسم. قول میدم بیشتر روش وقت بزارم. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: کافى شاپ بوک پيج نمیدونم چرا من تا دلم میگیره یه سر به سایت میزنم ولی تا میام میبینم کسی نیست انگار با مشت میزنن تو صورتم.یه رمانو دارم مینویسم میخوام تمومش کنم بعد بیام فصل فصل بزارم .ولی این جوی که میبینم شاید کل رم... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: کافى شاپ بوک پيج بچه هایی که اینجا بزرگ شدن الان همشون پیر شدن ...خیلی وقته خبری از شماها ندارم ...امیدوارم هر جایین خوب باشید....ثانیه ثانیه هایی که با هم به نوعی گذروندیم تو دنیای مجازی برام خاطره های خوبی ساخته ...... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: مرگ زیبا(کامل) Mojtaba7409;42257:واقعا خوب بودطرفدار داستان کوتاه نبودم و نیستم اما تا اخر این داستان رو خوندمشاید بخاطر اسمش بود که جذب شدمپتانسیل این رو داره که یه داستان بلند و بالا ازش ساختبه نوشتن این داستان تو... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون تو ماشین نشسته بودم .... دنبال ماشین میگشتم . |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: وحشتناک ترین سوتی عمرتون من سوتی که خیلی دارم همشون هم مثبت هیجده هستن و جلو خانواده هم سوتی دادم و به فنای عظمی رفتم ولی خب یکی از بدتریناشون این بود که تو مدرسه بود:کلا اهل باند بازیم و برا خودم تو مدرسه باند دارم به هر حال... |
در تالار بحث عمومی |
5 سال قبل |
پاسخ: پادرا rasstar;40076: سلامی دوباره اول از همه معذرت میخوام که نتونستم روی قولم بمونم و تمام کتاب رو قرار بدم وبعد اینکه فصل هایی که بود رو حذف کردم دلیلی که باعث این کار شد یک احساس کردم چیزی که من می خوام ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: مرگ زیبا(کامل) اولین داستان کوتاهی بود که خوندم کامل نظرمو راجبه داستان کوتاه عوض کردی خیلی قشنگ بود:a009c956bb1086030f7 |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: مرگ زیبا(کامل) واقعا خوب بودطرفدار داستان کوتاه نبودم و نیستم اما تا اخر این داستان رو خوندمشاید بخاطر اسمش بود که جذب شدمپتانسیل این رو داره که یه داستان بلند و بالا ازش ساختبه نوشتن این داستان تو ابعاد بزرگ فکر کن... |
در تالار داستان کوتاه |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) واو اینترنت نیست |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
وحشتناک ترین سوتی عمرتون بیاین.از هیی نترسین.نه کسی میخوردتون و نه هیچی. فقط باید بدترین سوتی عمرتون رو اینجا بنویسید.برای شروع خودم مینویسم.تو یه گروه خانوادگی بودم، دستم رفت روی استیکر ها و یه استیکر فوق زشت دادم. حالا اینو... |
در تالار بحث عمومی |
9 سال قبل |