کوچه شماره#5 با اندکی تاخیر، این پست باید دیشب گذاشته میشد که خب نشد،حتمن امشب پست امروز رو قرار خواهم داد.این چیزی که میخونید مخلوطی از حرف های پشت تلفنی من و دوستم هست.و مثل قبلی ها سفر نامه نیست.بی...

اپدیت شد!.30.

helen praspro;41542:صرفا جهت بالا آوردن تاپیکواقعا که موندم از اینهمه زیبایی در وبلاگ. لطفا هر جور شده هر کدوم که سر نزنید به وب چارلی و البته وبلاگ زننده تاپیک سر بزنینویرایش:همینطور الکی اومدم تو وی...

فکر اینکه یه صفه اچار بنویسین و بعد دلتون بخواد کپیش کنین و برای تنوع با کنترل وی اینکارو کنین و گند بزنین و پاک شه و اهههههههههههههههههه:12f1dcb03b9bb8e8cc7:12f1dcb03b9bb8e8cc7:12f1dcb03b9bb8e8cc7:12...

ahmaad;41503:کلاس کارو بالا برد مثلا:65: حتی با توضیح فارسی هم نفهمیدم 😐 :دی

فعلا که قلعه متحرک هاوول در صدره^_^کی بشینیم ببینیم؟

کوچه شماره#4 در جاده بودیم و راهی.با اینکه قانون نانوشته ای مبنی بر "دیگه نخور داری میترکی" به امضای جمع رسیده بود ولی چه کنیم که منافق بودیم.به همین دلیل از 7 کیلومتری عربده میزدیم که بستنی سرخ...

این اهنگ دانیال هندیانی. ورس اصلیشو خیلی دوس دارممم!نه خجالتیم نه جذاب و نه زیاد لعنتی :دی ولی!این اهنگو دوس داشتم.اهنگ دختر خجالتی.

دیدین این توصیفات که میگن استکان کمر باریک و چای لب سوز و این حرفها!من اصلا قبول نداشتم،چون خیلی وقته تو استکان چایی نمیخورم و چای لب سوز مب سوزم وجود خارجی نداشت،چایی داغ!داغه!دیشب جاتون سبز، پیش یه ...

اینتروی چیه 😐 reza379@

reza379;41471:خب :)))))) (خنده شیطانی) از اونجایی که من صداتون رو شنیدم، شما بدون این که ثبت نام کنین عضو گروه صوتی شدین 🙂 امکان استعفا هم ندارین. فقط باید روی سرعتتون کار کنیم :1: خیلی ممنون. خوشحالم...

سلام عزیزان دلم!امروز داشتم با یکی از دوستای خوبم توی تلگرام حرف میزدم.و اونم دقیقا حال و احوال امروز ما رو داشت برای بحث همکاری و همزیستی مسالمت امیز در انجمن.ولی در جای دیگر و فضای دیگر و پروژه های ...

دوستان لااقل دیسکورد نصب کنین.تا حرف بزنیم!اینطوری خیلی شلختس! -_-من با کامیکپروژه صوتیهفته نامهروزنگاشتخوانش داستان دسته جمعیموافقم.

میگما چرا اسمش رنجی که بچه کوچولو ها میکشنه؟اشتباه نشده؟ 0_0

کوچه شماره#3در مسیری که هر یک دنبال خانه بودیم و حامله افکار بی غمگسار،راهی ماسوله شدیم تا مگر از راه پله هایش به اسمان برسیم.در میان جمعیت آقدر فشرده بودم که اراده میکردم صدای تپش قلب چهارطرف خودم را...