ارسالهای تالار پیوندشده
شخصیت های افسانه ای و اساطیری ایران باستان سلام بچه ها خوبین؟:35:امیدوارم توی این دوران قرنطینه خوب باشین و خوب بگذرونین روزها رویه سوال؟چقدر درباره موجودات افسانه ای و اساطیری ایرانی می دونین؟ویژگی هاشونشخصیتشون قیافشونکارهاشونقدرت هاشونبیاین... |
در تالار گفت و گو |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی - کی می رسیم پس؟ این خونه ای که می گفتی کجاست؟ دیو نگاهی از سر شک و بدگمانیبه او انداخت.به او نمی خورد که بخواهد او را بفریبد، قیافه اش مظلوم تر از آن بود. ولی مگر همین مظلوم نبود که داشت با او معام... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: پروژه ترجمه|کتاب How Long ’til Black Future Month به دلیل عدم استقبال بسیار شدید همراهان بوکپیجی، تاپیک قفل میشه. |
در تالار پروژه ها+نظرسنجی |
5 سال قبل |
پاسخ: اعتراف یه عیدی بی نظیر خیلی خوشم اومد . ممنونفصل اول و دومش که خیلی خوب بود یجورایی به نظرم نویسنده تو فصل دوم گفت تو فصل های بعدی بیشتر از اینها بحث میکنم منظورش از پستیها و پلیدیهایی بود که تو جامعه وجود... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
5 سال قبل |
پاسخ: اعتراف اقا دمتون گرم عجب داستان خوبی واقعا حس زیبایی رو منتقل میکنه که در عین حال عجیب هم هست و مخاطب میتونه با عمق وجود حال اون پسر رو بفهمه ولی درکل به نظرم نویسنده میخواست که اوج تباهی و یجورایی فساد و بد... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
5 سال قبل |
اعتراف نام کتاب: اعتراف4 داستان کوتاهژانر: فیکشن واقعگرایانهنویسنده: جک لندنمترجم و مؤلف: اصغر مهدیزادگان تعداد صفحات: 61تایپیستها: @dara@ | @ساحره@ | @amir@ | @blacksnake@ویراستار: @yasss@بازبینی نهایی: ... |
در تالار کتابخانه+دانلود |
5 سال قبل |
داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی سلام سلاااااام:دیبنا به نظر و تصمیم گیری اعضادی فعال:دی سایت قرار شد یدونه داستان گروهی طنز بنویسیم اوردن هر گونه شخصیت جدید به داستان مجاز است:دی حتی شخصیت خودتون دوست عزیز:32: ژانر داستان: آزاد:دی ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی چه خوب ^_^ دلم هوس داستان گروهی کرده بود......... و اما همین که به پایین چاه رسید مسلما نباید اتفاق خاصی میافتاد. ترجیحا باید دست یا پایی از او می شکست اما اینچنین نشد، بر روی پشم نرمی فرود آمد و از آ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی ...راه به شکل یک تونل بود. ماه پیشانی این را از لمس کردن سقف سنگی فهمیده بود. تونل برای کسی که قد بلندی نداشت، خوب بود. به خاطر همین، موقع راه رفتن نیازی به خم شدن نبود. ماه پیشانی رفت و رفت و رفت و ر... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی دریا آنقدر هم که می گفتند جالب نبود. حالا که فکر می کرد، کمی هم از آن بدش آمده بود. وقتی به سوی نوری که گمان می کرد دریاست دویده بود یک آن چنان نور شدیدی دورش را گرفت که چشم هایش از درد تیر کشیدند و ج... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی راهپیمایی در هوای آزاد تمام تفکراتش را تازگی میبخشید خون خشک شده بر لباس های کهنه اش اینبار او را همچون زنان آمازونی مینمود. حرکت درمسیر دریا برایش بسیار دل انگیز بود و دائم در تصوراتش بازگشت رویایش ب... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
1 ثانیه قبل | ||
1 ثانیه قبل | ||
روز دوازدهم در خوابگاه ارم14لاله204(یک ترم بوقی) سلام بچه ها! ب ما میگن ترم صفری.بیاین الا ببینین چی بر ما میگذرد! (((: خوابگاه اِرم 14 بلوک لاله اتاق 204 طبقه دوم: دستمال کاغذی بردارین که میخوام روضه شیب نود درجه در دانشگاه تا خوابگاهو بخونم. فضای... |
در تالار گفت و گو |
5 سال قبل |
یک تشکر هلنی نمی دونم واسه این یه تاپیک جدا بزنم یانه، ولی به هرحال باید بگممن یه اریگاتو گوزایماس حسابی به خیلیا بدهکارمبه وایولت، ریحانه، رضا۳۷۹، آقای هومن، zahra، ساحره، امیرفایر، انولوپ، jd L، و...به اورسینه، ... |
در تالار گفت و گو |
5 سال قبل |