ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: محفل شعرا و باز اشک هاست که هجومی بی رحمانه دارنددر دنیای اوجایی میان کودکی و بزرگ سالیاشک ها هم دم های اویندآرام خواهد شدبا نوای حق اماهربار سخت تر از دفعات قبلتلاش خدا برای در آغوش گرفتن و آرام کردن اوهربار س... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
9 سال قبل |
پاسخ: محفل شعرا خداونداعهدی با تو میبندمکه نه دیوان، نه پریاننه انس و نه جنیارای مقابله با آن نیستخداونداآنگاه مرگ مرا در آغوش گرفتیا آنکهمن در زندگی غوطه ور بودمهرگاه آمدمن را از قبرم بیرون آردر حالی که لباسم کفن اس... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
9 سال قبل |
پاسخ: داستان «;» | سمیکالن خب خوندم قسمت اول رو. خوب بود. خسته نباشی. منتظر قسمتای بعدیش هستم. فقط یکم فاصله بین خطوط رو بیشتر کنی بهتر میشه. یه دستی هم به فونتش ببر بی زحمت. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: پیرمردها داستان خیلی خوبی بود، واقعاً خیلی وقت چنین دیالوگ هایی نخونده بودم، خسته نباشید 🙂 |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پیرمردها از اخرین باری که تونستم یه کیک خامه ای بزرگ رو تنهایی بخورم ، شاید 5 یا 6 سال میگزرهالان قند دارم .، اون موقع هم داشتم . منتها الان دیگه پرهیز میکنم منم از اخرین باری که سیگار کشیدم 3 سالی میگزره . ال... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان «;» | سمیکالن سلامقشنگ بود ولی خیلی کوتاه هم بود 🙂اسم این علامت چیه؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: داستان «;» | سمیکالن zareb;31770:سلامقشنگ بود ولی خیلی کوتاه هم بود 🙂اسم این علامت چیه؟ سلاممرسی.سعی کردم طولانی تر باشه فک کنم این طولانی ترین متنیه که نوشتم.تلاش میکنم قسمت های بعد طولانی تر بنویسم اما نمیخوام به خاطر ک... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
داستان «;» | سمیکالن نام داستان:سمیکالن(;) خلاصه داستان:آیا تا به حال به کشتن کسی اندیشیده ای؟هرکسی از کشتن انسان دیگر وحشت دارد؛اما به راستی چه میشود که کسی مدام آن را انجام میدهد؟تو گمان میکنی من یک هیولای سنگدل هستم ام... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
معرفی کتاب fly guy series این کتاب نوشته تد ارنولد هست، امروز که رفته بودم شهر کتاب مجموعه شونزده هفده جلدیش توجهمو جلب کرد.خوب و ساده و خنده دار بود ^_^برای رده سنی ب هست یعنی بچهای تا ده سال:)پیشنهاد میکنم برا بچه هاتون، برا... |
در تالار معرفی کتاب |
7 سال قبل |
پاسخ: محفل شعرا شنبه پشت شنبهشنبه پشت شنبهفردی در انتظار یکشنبهبرایمردمی شبیه به شکارچیان شنبهجمعه ماهی ها می آیندمردم شکارشان میکنند در شنبهشنبه پشت شنبهفردی در انتظار یکشنبهقرارش جمعه بودولی بیشتر از ما بی تاب ماست... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: محفل شعرا صدای گلوله ها در سرم می پیچدصدای مردی که با بی سیم اخرین وصیتش را می کندو صدای بوق ازاد بی سیمبر روی دست ها جابجا می شود صدای جیغ وشیون ها در فضا پخش شده است کسی در ان گوشه ها سرش گرم گوشی اش استو ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: محفل شعرا خب وقتی دیدم تصمیم گرفتین همچین کاری رو شروع کنین و شعرهایی هم جمع آوری کنین خواستم منم یه کمکی کرده باشم ...یکی از شعرهای قدیمیمو مینویسم اینجا ... فکر نکنم به این راحتی بشه درکش کرد ولی امیدوارم خوش... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
8 سال قبل |
پاسخ: محفل شعرا ممنون از نوشته هاتون خیلی قشنگن. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: محو کننده بعد از مدتها یه داستان خوندم. هعیش، من که نمیدونم نویسندگی چیچی هست اصلا منتهی در حد بیان احساساتم باید بگم که داستان خیلی خوبی بود، در واقع همونطور که بقیه بچهها گفتن مهمترین مشخصش همون حس کنجکاوی... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
آقای نویسنده خب همونطور که گفته بودم داستان رو بازنویسی کردم و توی دو قسمت قرارش میدم.امیدوارم مثل دفعه پیش مورد توجه عزیزان قرار بگیره و منو از نظرات خوبشون بی بهره نزارن قسمت اول_شب کذایی با تشکر از اقا پوریا ب... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |