ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سلام اگه نیاز به ویراستار داشتی من هستم ایمیلpmorteza181@gmail.com |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) پایه های وصل شده به دنیایی اجنه به کجای دنیای اجنه وصلهو آیا دنیای شیاطینو دنیای اجنه نگه داشته؟ |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) ستونها منو یاد فتنه دخان میندازن قبلا من زیاد نظر می زاشتم ولی به خاطر فصل دهی دیر و بیشتر داستانهای نیمه تمام دیگه نظر نمی زارم |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول)
|
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) هنری مهارت مبارزه با سلاح رو یاد گرفته.قدرت جادویش هم منابع خوبی داره.ولی هیچ گونه دانشی نداره درباره جادو.امیدوارم زودتر یاد بگیره اگ به اموزش در معبد بتونه برسه خیلی خوبه |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) سلام امید جان این دو فصل داستان دوباره جون گرفته فقط خوب میشد جواب سوال هایی که ایجاد کردی رو می دادی مثلا:1-چه اتفاقی برای ریکا تو شمال افتاد؟2-نشانی که هنری داره چه فرقی با نشان بردگی داره و اگر فرق... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) به نظر منم هنری نباید هر چی تو چنته داره رو رو کنه همه فک میکردن هنری جادوش رو از دست داده نباید به این زودی هر کجایی قدرت های که داره رو نشون بده این میتونه خیلی بیشتر جلب توجه کنه و این همیشه خوب نی... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی راهپیمایی در هوای آزاد تمام تفکراتش را تازگی میبخشید خون خشک شده بر لباس های کهنه اش اینبار او را همچون زنان آمازونی مینمود. حرکت درمسیر دریا برایش بسیار دل انگیز بود و دائم در تصوراتش بازگشت رویایش ب... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی دریا آنقدر هم که می گفتند جالب نبود. حالا که فکر می کرد، کمی هم از آن بدش آمده بود. وقتی به سوی نوری که گمان می کرد دریاست دویده بود یک آن چنان نور شدیدی دورش را گرفت که چشم هایش از درد تیر کشیدند و ج... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی ...راه به شکل یک تونل بود. ماه پیشانی این را از لمس کردن سقف سنگی فهمیده بود. تونل برای کسی که قد بلندی نداشت، خوب بود. به خاطر همین، موقع راه رفتن نیازی به خم شدن نبود. ماه پیشانی رفت و رفت و رفت و ر... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان گروهی جدید/ افسانه ماهپیشونی چه خوب ^_^ دلم هوس داستان گروهی کرده بود......... و اما همین که به پایین چاه رسید مسلما نباید اتفاق خاصی میافتاد. ترجیحا باید دست یا پایی از او می شکست اما اینچنین نشد، بر روی پشم نرمی فرود آمد و از آ... |
در تالار داستان گروهی |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) خب به نظر من معبد یکی از ستون های نگهداره تو دنیایی اجنه ساما دلیل اینکه هنری و به عنوان خطر محسوب میکنه چیه؟؟؟؟نکنه جادویی هنری از دنیای شیاطین هست ؟خب آگه اینطور باشه ک در خطر میفتع حتی ممکنه جایگا... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) آخر نفهمیدم جرایان اون نشان بردگی چی هست:98::98::98: |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: داستان دورگه - کتاب دوم (جلد اول) بنظرم هنری کم کم باید سیاست یا جنبه استفاده از نیروهاشو یاد بگیره اگر قرا باشه هرجایی از نیروی زیاد استفاده کنه حتی اگر اتفاق اینچنینی هم نیوفته دشمنانش به داشته هاش پی میبرن و میتونن اینجوری بهش صدمه... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |
پاسخ: تیکودال (tcodal) سلامممنون از نظراتتون، راستش نمیخواستم شبیه رمان بشه. من بیشتر ترجیه میدادم انیمه بشه ولی خب فعلاً امیدی بهش ندارم و از طرفی میخواستم با گذاشتن عکس از داستان تو ذهن مخاطب تصویر بهتری بسازم، درضمن پ... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
5 سال قبل |