ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی چیزی که داشت میدید، تنها یک تبر هیزمشکنی قدیمی بود. اما زمانی که با مرگ پنج ثانیه فاصله دارید، تشخیص سلاحها از هم دشوار است. در آن موقعیت، همه سلاحها شکل داس ستاره مرگ را به خود میگیرد.بنابراین، رو... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی جیسون با نگرانی نگاهی به درختان بلند اطرافش انداخت . باران مدتی قبل به پایان رسیده بود اما صدای چک چک آب باقی مانده بر روی برگ ها ، تمام جنگل بزرگ را فرا گرفته بود . طنین پاهای تنومند جنگاوران ، بر تش... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی - بکشش راگنار ... کارشو تموم کن ... انتقام این صدا هایی بود که راگنار دائم از باقیمانده افرادش می شنید، ترس را میتوانست در چشمان فریب کار هنری ببیند ، او با اعتماد کردن به این مرد بیشتر افرادش را از د... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی «شاید وقتی دیگر» بوی خون میآمد؛ هوا خیانتکارانه ردی از مرگ به جای گذاشته بود.سلحشوران جنوبی که پیروزی چون غزالی تیزپا از آنان فراری گشت، برای بقا پای در مه گذاردند. ننگی عظیم بر دوش میکشیدند اما ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی روی سینۀ حریفش نشست زیرپایش حریف برای آزادی تقلا میکرد. مشت قدرتمندی به صورت مرد کوبید و بعد مشتی دیگر...ضربۀ قدرتمند سوم صدای شکستن استخوان بینی کای را بلند کرد.خون خیلی سریع جاری شد. کای زیر پاهای ا... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: جناب معزی و هیولاهایش چیزی از جزئیات صورتش دیده نمیشد، غیر از دندانهای سفید و نوکتیزش، وقتی دهنش را باز میکرد. نمیدونم چرا اما احساس میکنم یه چیزی کم داره. در ضلع شمالی شهر، کوهها زیر لایههای دود و مه مخفی بودند. ... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
جناب معزی و هیولاهایش یکی از دانشآموزان (محمدی) پای تخته مشغول حل مسئله بود. باقی دانشآموزان دوتا دوتا و سهتا سهتا، پشت میزهایشان پچ پچ میکردند. معزی ته کلاس ایستاده بود، به دیوار تکیه داده بود و از پنجره بیرون را نگا... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: نواده اژدها داستان نویسی تخیلی و فانتزیتو ایران با فن فیکشن هری پاتر شروع شد. سمیه دوتا فن نوشته و سینا یکی حتی سفیرکبیرش هم میخواست ی جورایی فن باشه. فن نویسی خوبه، اما دوره اش تموم شده. اگه میتونید از هری پاتر... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: ناظر مرگ ambrella;29872:از نظر من این ایده بیشتر شباهت داره به یه فن تا ایده تازه برای نوشتن یه داستان من یه چیزی بگم فقط. شباهت ایده الزاماً به معنی فنفیکشن بودن یا کپی برداری نیست.توی ترمیناتور مثلاً اسکای... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: ناظر مرگ سلام دوست عزیز مقدمه ای که نوشتید بد نبود اما عجیب منو یاد یه انیمیشن قدیمی انداخت nine از قضا خیلی دوسش داشتم . پس پیگیر داستانتون میشم به شرطی که ول نکنید و زود هم بنویسید. اما خب با توجه به انتقاد ... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: ناظر مرگ سلامراستش به محض خوندن به ذهنم رسید این داستان یه فن باشه از سری فیلم های نابودگر، توی اون سریال ها دقیقا و عین جمله ایشون ذکر میشه دشمن بشریت کسی که بیشترین خطر رو براشون داره خودشونن، از این سری فیل... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: ناظر مرگ سلام سلام من نویسنده این داستانم وشخصا حتی فکر نمیکردم کسی به خودش زحمت بده و داستان رو بخونه چون همیشه بعد از نوشتن سه چهار فصل از هر داستان حالم ازش به هم میخوره.بله این مقدمه ی یه داستان بلنده.سعیی... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: ناظر مرگ باریکلا! توی اون تاپیک گفته بودین که داستان نصفهاست، پس من فرض رو بر این میذارم که این مقدمهی یه داستان بلنده. این که «رباتها بر علیه آدمها شورش میکنن» ایدهی خوبیه به نظرم و خیلی جای کار داره. ... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
ناظر مرگ به نام خدا نام داستان: ناظر مرگ مقدمهدر سال 1489 هجری شمسی تمامی کشور های دنیا به این نتیجه رسیدند که افرادی از گونه خودشان نمیتوانند به آنها حکومت و قوانین را به خوبی... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: شمشیر خونین دوستان فصل دوم مقدمه قرار گرفت..و قرار شد از این به بعد داستان به صورت pdf گذاشته بشه امیدوارم خوشتون بیاد. |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |