ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی تصویر شمارهی ۱: دختر نشستهاست در آغوش خواهرشفریاد میزند:«بنگر!دیوارهای مرمری شهردر پنجهی گشودهی آتشتاریک میشوند!» فریاد میزند:«بنگر!دیوان سرخروی جهنمدر کوچههای شهرآوار میشوند!» آنجادر های و ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی تصویر شماره یک صدای مهیبی برخاست....روبینا به سرعت به سمت صدا برگشت دیده بانی شمال شرقی با خاک یکسان شده بود ،اتش و دود اسمان شهر را پوشانده بودند .منجنیق های دشمن بی امان به کارخود ادامه می دادند و ا... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی شماره یکسال ها پیشهمسرم برای پیدا کردن چشمه از کوهستان خارج شد اما دیگر بازنگشتمدتی از نبود او گذشت و روزی من در پایین کوهستان مردی دیدم که خزی هم رنگ پوست همسرم بر تن داردکمی بیشتر که دقت کردم دیدم ا... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی شماره1از اسمان اتش میبارید بوی خون و دود و بدبختی از همه جای شهر به مشام میرسیدتمامی مردان نای سپاه دونه دونه داشتند کشته میشدندچیزی نمانده بود دشمن وارد شهر شود و شهر از دست برودرسپینا با گیجی مثل دی... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی دومین دورهی مسابقهی پرواز خیال. برای تصاویر زیر، به دلخواه متنی بنویسید. شما میتوانید برای هر دو تصویر و یا فقط یکی از آن ها متنی بنویسید. و اگر تنها برای یک تصویر مینویسید لطفاً شماره ی آن را نی... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی گفتن که بعد از تموم شدن رأی گیری میشه نظر داد. ما هم از این فرصت استفاده میکنیم و نظر میدیم. اول یه چیزی بگم.یه چیزی به نظرم اومد توی بیشتر داستانا بود، که یه بکاستوری خیانت و جنایت و اینا وصل می... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: سوگند روح (فصل 12) _Hamid_rz;29853:یک مدت هر چقدر سر زدم خبری از فصل جدید نبود. مام گفتیم که این داستان بذاریم پیش اون داستان های خوبی که دیگه ادامه پیدا نکردن. اما خوشحالم که میبینم فصل جدید گذاشتی و داری ادامه میدی چو... |
در تالار داستان های درحال نگارش |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی دور اول به قسمت نظرسنجی رسید، نظرسنجی هم به پست اول اضافه شد، لطفا در اون شرکت کنین. |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی بسم الله الرحمن الرحیم من وایکینگ نیستم.در آن هوای گرگ و میش صبحگاهی، نبردگاه خاکستری صبح و شب، گوران داشت از میان درختان غرق در مه میدوید. من و چهار نفر دیگر دنبالش بودیم. دنبال فردی که بیشتر از حدش ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی "سِر آلفرد مواظب باشید! " صدای فریاد هایشان بین درختان می پیچید و تاب می خورد و تکرار می شد. "سِر آلفرد!" "قربان!" بارها و بارها. عقل حکم می کرد برای بقا بجنگم. منطق، دنبال راهی برای زنده ماندن می... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی این خونه رو پیشونیم، یا عرق؟مال منه، یا مال تو؟منم که سینهتو میشکافم با تیغم،یا تویی که با تبرت، میشکافی کلهمو؟ بیا بریم، دشمن خونی...بیا بریم، رفیق قدیمی...بیا...باس بریم... رو بال والکیریا!باس ب... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی درد داشت، تمام بدنش از درد آتش گرفته بود، تمام افکارش به جز یکی برایش تار شده بود، نباید تسلیم میشد، نباید اجازه میداد از این مکان عبور کنند، نباید اجازه میداد حتی گامی از اینجا جلوتر بروند، اما برای ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی سکوتی که در شب جاری شد، نوع متفاوتی از سکوت بود. خیلی متفاوت.میدانستم حتی فریاد یک لشکر تشنه به خون یا جیغ کلاغی که میخواهد از لانهاش محافظت کند نمیتواند این سکوت را بشکند. باد زوزه میکشید و روشن... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی آخرین لحظه برادرش را دید که وارد جنگل شد. به سرعت ردش را گرفت و دنبالش کرد. دو همراهش با کمی فاصله پشت سرش میدویدند، یکی از آنها بریده بریده فریاد زد: «کجا میری؟ ولش کن. باید از اینجا بریم.» اما مرد ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی نعره های دو جنگجو مانند نسیمی از درختان جنگل می گذشت. سربازان پادشاه به حمایت از هم رزمشان آن دو را دوره کرده و آماده بودند تا به جنگجوی شورشی حمله کنند. مبارز شورشی، ادوارد با دو پیکان، که مانند زالو... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |