ارسالهای تالار پیوندشده
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی - بچه ها، دنیا داره میچرخه...؟!مردی که لبه بام ایستاده بود، عینکش را صاف کرد، چشمانش از شگفتی برقی زدند و با لحنی حاکی از شعف و البته دانایی، گفت:« بنا به اعتقاد من، جیمز، نیویورک داره تو خ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی سلام سلاممنم امدم ببخشید اگه خیلی قوی نیست من تو کوتاه نویسی آخرش هیچی نمیشم. هنوز بیاد دارم . آن شب شوم زمانی که برفراز بلندی ایستاده بودم و در زیر آن نور شوم با وحشت به منظرۀ شهری که زمانی خانه ام ب... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی می خواهم از تو بگریزماما اگر تو را ترک کنم خواهم مردمیخواهم زنجیر هایی که تو در اطرافم تنیده ای بگسلماما هرگز برای این گسستن تلاشی نخواهم کردمشکلی نیست اگر مرا به جنون رهنمون شویمن تنهایی را ترجیح مید... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی دور ششم به قسمت نظرسنجی رسید، نظرسنجی هم به پست اول اضافه شد، لطفا در اون شرکت کنین. |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی ماجرا از یکسال پیش شروع شد، وقتی که یک دیدن باعث شده بود نوری در قلب جوان زبانه بزند، و گردش زمانه بود که آن نور را به نقطه ای سیاه مبدل ساخت، نقطه ای که، سیاهیش را به تمام قلبش سرایت داد.در زمانی که ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی آخرین نتشمشیرها در هوا میرقصند و از برخوردشان با یکدیگر موسیقی دهشتناک تمام سرسرای پادشاهی را پر کرده، موسیقیای که نوازندهای قهار و زبردست مینوازدش. سروردهای که پایان مشخصی ندارد و تمام سرم را پ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی خب و حالا نظر:این دوره هیچ یک از سه داستان نظرم رو جلب نکرد، نمیدونم چرا کاری بچه ها خوب بود ولی شاید من حوصله و حس و حال خوبی نداشتم که اینطور حس کردم.به شخصه میخواستم توی این دوره شرکت کنم و از پسر ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی آرام، سه قدم باقی مانده را بالا امد. حالا به جای همیشگی خود رسیده بود. رو به سوی شهرش کرد و نگاهی به آن انداخت. شهر کوچک و سیاهش که هرگز رنگ شادی به خود ندیده بود. تنها جسم رنگی شهر او بود. امید. هر ر... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی برای چندمین بار در روز بود که با خانواده اش به مشکل خورده بود. نمیدانست چرا اما پدر چاقش چند ساعتی یک بار به او میپرید، خشم در چهره اش شعله میکشید و تمام کارهایش را به سخره میگرفت. «چاک» میدانس... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی _Hamid_rz;30316: چهارمین دورهی مسابقهی پرواز خیال. برای تصویر زیر، به دلخواه متنی بنویسید. ... حمید جان ای کاش عکسا رو هم اون بالا توی پست اصلی یه لینک میزاشتی براشون توی اون جدوله که ملت بعد ده دور... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: قاتلان با تیغه هایشان به دنیا نمی آیند خیلی عالی.قلم خوب و روانی داشتین،توصیفاتتون عالی و در حد اعتدال بود طوری که میشد فضای داستان رو مجسم کرد،صحنه درگیری خیلی خوب ساخته شده بود و تجسمش راحت بود،کنش و واکنش ها و انتقال حس به خواننده خوب ... |
در تالار داستان کوتاه |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی به نام ایزد یکتا دختر سرزمینم... از چه زمان دریای تُرههایت اینچنین مواج گشت؟چهکسی دُر چشمانت را حریصانه نگریسته؟ کدام پلیدی و تیرگی صورت ماهگون تو را در روز روشن سیلی زده؟ دختر سرزمینم... به گما... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی AmbrellA;30112:صدرا فل حقیقت ندیدم متنت رو وگرنه اولین رایی که میدادم به متن تو بود به نظرم عالی بود عالی!مخصوصا اون نعره اخر و اون مجهول گذاشتن اخر داستان که ادم رو به تخیل برای خودش وا میداره که بعد... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی AmbrellA;30132:خب به نظر من این یه جور چالشه برای نویسنده ، نویسنده اگر راحت باشه هییی مینویسه خداتا خط میره جلو فشار بهش نمیاد ، ولی وقتی باید بنویسه و به یه تصویر برسه و شاید ازاونم رد شه این میشه چ... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |
پاسخ: مسابقهی پرواز خیال -دور هفتم. پایانی دخترک با چشمانی پر از درد و پرز از رنج به من می نگریستدر عمق چشمانش چیزی بود که من از درک ان ناتوان بودمدرد درون چشمانش مرا به وحشت انداخت حتی تصور تحمل این چنین رنجی از جانب یک بزرگسال بعید بود چه بر... |
در تالار مسابقات |
7 سال قبل |