به قلم: Paradox0003
ویراستار صوری: رضا نیّری/reza379 (در متن، به اختصار: «و»)
متن زیر به کوشش یکی از کاربران به تحریر درآمده و ارسالی ایشان است. متعاقباً، مسئولیت محتوای متن پیش رو بر عهده نویسنده آن بوده و مجموعه پیشتازان کتاب مسئولیتی در قبال کیفیات و مدعیات محتوای آن ندارد.
تیم مدیریت پیشتازان کتاب
این نقد ناظر به کلیت داستان از حیث داستانبودن و کلیت مطالب آن است، نه نقدِ مطالب کتاب که بعضاً و مخصوصاً درباره تعالیم اسلام و مسیحیت بهشدت تحریفشدهاند. اگر بخواهیم مطالب را نقد کنیم باید کتابی بزرگ در این باره نوشته و تحقیقات زیادی نیز راه بیاندازیم که از عهده این مطلب و از توان بنده خارج است.
خلاصه داستان: سوفی دختری 14 ساله است که از سوی فردی ناشناس، نامههایی به دستش میرسد. در نامه اول، آمده که «تو کیستی؟» (اولین سوال فلسفی) و سپس در نامههای بعدی، سؤالات فلسفی بیشتر و توضیحات مطالب فلسفی همراه با تاریخ فلسفه به دست او میرسند. این ماجرا به همین منوال ادامه پیدا میکند و داستان کموبیش همینطور پیش میرود. توضیح بیشتر نمیدهم که داستان لو نرود.
روی جلد نوشتهاند «داستانی درباره تاریخ فلسفه» اما باید باشد «داستانی همراه با تاریخ فلسفه»
یکی از نقدهایی که بر کتاب وارد است این است که نکات فلسفی غالباً با این هدف بیان نشدهاند که مخاطب از داستانْ نکته را انتزاع و برداشت کند، بلکه نکات فلسفی و سوالاتی از قبیل «تو کیستی؟»، «عالم از کجاست؟»، «خلقت چگونه صورت گرفته؟»، «روح و ماده چه هستند؟» و… در قالب نامههایی که به دست شخصیت اول داستان میرسند مطرح شدهاند! از این روست که بنده گفتم عنوان باید باشد داستانی همراه با تاریخ فلسفه. البته شاید بگویید ما نمیتوانیم تمام تاریخ فلسفه را در قالب رمان نیز با همان کیفیت فضاسازیهای کتب فلسفی و به نحوی بیان کنیم که مخاطب خودش دچار سوال شده و جواب را نه بهصورت مستقیم بلکه بهصورت غیر مستقیم انتزاع کند؛ و اگر بخواهیم چنین کنیم، ناگزیر باید صدها جلد بنویسیم. حال اینکه اصلاً تاریخ را اینطور نمیشود بیان کرد که مثلاً مخاطبْ یک اتفاق تاریخی را از معناي داستان بفهمد! تنها راه بیان تاریخ، ذکر وقایع بهصورت مستقیم است؛ که این دقیقاً برعکس رمان است. پس «نویسنده چارهای نداشته جز آنکه اینگونه بنویسد.» این سخن را میپذیریم اما نقد همچنان بر سر جای خود باقیست، زیرا اشکال وارد است ولو نویسنده مجبور به نوشتن متنِ اشکالدار بوده باشد. به هر حال ذکر تاریخ در قالب رمان کمتر زمانهایی رخ داده است و در مجموع ایده بدی نیست، اما از حیث داستان و فضا، حداقل این کتاب چندان قوی نیست؛ البته ایده جالبی است، ولی قوی نیست: ایدهای ساده که در آن مطالب فلسفی و تاریخی از طریق نامه به دست شخصی میرسند و بیان میشوند. مثل این میماند که داستانی بنویسیم که در آن ابن سینا، کتاب اشارات خود را ذرهذره از طریق چاپار به دست ابن بابویه میرساند!
دنیای سوفی از حیث محتوا، قلم [و: نثر] و جامعیتْ بسیار قدرتمند و پرمحتواست. قلم نویسنده روان و ساده است و خیلی از بحثهای پیچیده فلسفی با بیانی واضح و مثالهایی جالب بیان میشوند که در نوع خود میتوان شاهکار به حسابشان آورد. بهعلاوه، من جایی را سراغ ندارم که مطالب فلسفی، آن هم نه یکی و نه دو تا بلکه تمام تاریخ سههزارسالهی فلسفه، اینقدر ساده و روان و منظم کنار هم قرار گرفته باشند و بدون پیچیدگی خاصی بیان شوند.
اما از حیث فضاسازی، کتابْ نهچندان ضعیف است و نهچندان قوی. البته با توجه به نثر آن، احتمالاً نویسنده بهخاطر موضوع دستش بسته بوده است؛ وگرنه شاهد هنرنمایی قلمی روان و قدرتمندیم که البته در داستان، به مرورِ زمان است که بهتر میشود. در آغاز کلیشههایی به چشم میخورد مثل آنکه شخصیت اول داستان جلوی آینه از خود میپرسد «تو کیستی؟» اما گویا رفتهرفته نویسنده دستش گرم شده و فضاسازی داستان پیشرفت میکند؛ تا جایی که نویسنده حتی به خود داستان نیز رنگ معما و فلسفه میزند که داستان را جذاب مینماید. پس با خواندن چند صفحه اولْ کتاب را نبندیم!
اول میخواستم در اسم اثر اشکال کنم که کتاب در واقع درباره دنیای سوفی (شخصیت اصلی) نیست بلکه دنیای همه انسانها و تاریخ آن است. اما بیشتر که تأمل کردم، دیدم میتوان از جهتی اسماش را بسیار دقیق دانست. در کتاب چند بار اشاره میشود که همه مردمْ جهان را همانطور میبینند که فیلسوف میبیند (مگر انسانهای نابینا)؛ منتهی فیلسوف توجه میکند و نگاهی پرسشگر دارد اما مردمْ جهان را امری بدیهی میپندارند و توجهی به آن نمیکنند. در این داستان، فردِ ناشناسِ نویسندهٔ نامهها سعی دارد شخصیت اصلی را متوجه همین امر کند تا سوفی خودش را با مردم عادی متفاوت کند. پس مطالب فلسفی برای همه است و دنیا دنیای همه است اما در دنیای سوفی، این سوفیست که بر خلاف مردم و سایر شخصیتهای داستان، حتی مادرش، به دنیا توجه کرده و دنیا را همانگونه که باید [و: ؟!] میبیند. پس کتاب دنیای سوفی است؛ اسمی بسیار برازنده. اواسط داستان نیز به معنای واژهی «سوفی» یا «سوفیا» اشاره میشود که این برازندگی را تایید میکند.
متأسفانه چون بسیاری از مطالبِ برگرفته از متون دینیِ غربی و اسلامی که به دست غربیها رسیده کاملاً [و: ؟!] تحریفشدهاند، خیلی از مطالب طرحشده در کتاب اشکالات اساسیِ فلسفی و دینی دارند. البته این اشکالات برای انسان زیرکی که اجازه نداده قرآن روی طاقچه خانهاش خاک بخورد، کاملا واضحاند و او جوابشان را از قبل میداند! به هر حال، این اشکال همچنان بر کتاب وارد است و خواننده محترم باید توجه به خرج دهد.
نکات مثبت
- بیانی روان، کامل و بینظیر از تاریخ فلسفه؛ از دیدگاه فیلسوفی غربی
- داستان نسبتاً خوب [و: (ابهامزدایی) احتمالاً منظور از «داستان» همان «پیرنگ» (plot) است. با معنای عام داستان که به هرگونه کتاب و روایت و قصهای گفته میشود، اشتباه نگیرید]
- زدودن خشکی فلسفه و جذاب نمایاندنِ نسبیاش؛ آن هم بدون بهرهگیریِ بیشازحد از احساسات و فضای احساسی.
- نکتهسنجیهای تاریخی که، نمیدانم از ابداعات و کشفیات نویسندهاند یا نه اما هرچه هستند، غالباً دقیقاند.
- رعایت فراوان بیطرفی بین مسائل. البته به خاطر تحریف منابعشان، به حقیقت نرسیده و خیلی جاها دچار اشتباهات تاریخی و فلسفی میشوند.
- بهتصویرکشیدن فضایی فلسفی و طرح سؤالات و چالشهایی که میتوانند عقلِ خفتهی آدمی را بیدار کنند؛ سؤالات و چالشهایی که میتوانند انسان بیتفاوت و یکنواخت را متوجه شگفتیهایی کنند که هرگز برای متفکران، عادی نخواهند شد.
نکات منفی
- وجود برخی کلیشهها در داستان
- اشکالات اساسیِ وارده از طرف حکمت و فلسفه اسلامی به مطالب داستان
- وجود تحریفهای دینی، بهخصوص در مسیحیت و اسلام
- بیادبی شخصیت اصلی به مادرش و هتک حرمت (البته فکر کنم سبک زندگی غربی همینطور باشد)
سخن آخر
در جواب اینکه «آیا کتاب را به دیگران معرفی میکنم یا نه؟»، باید بگویم: با اینکه بعضی مطالب کتاب تحریفشده هستند، با اینکه بعضی نتیجهگیریهای فلسفی آن مورد قبول فلاسفه مسلمان نیستند و از منظر عقل رد میشوند [و: ؟!]، با اینکه نکات و اشکالات مذکور بر مردم عادی که متأسفانه با فلسفه [و: فلسفه مسلمانان] آشنایی چندانی ندارند پوشیده است، اما دنیای سوفی را به خاطر زیبایی کتاب و سادگی بیان مطالب فلسفیاش (ولو با اشکال) به خوانندگان محترم توصیه میکنم و امیدوارم از خواندن آن لذت ببرند؛ فقط هشدار میدهم هر مطلبی را که خواندید، باور نکنید [و: حتی همین مطلب را!].
نظر شما چیست؟
- بیانی روان، کامل و بینظیر از تاریخ فلسفه
- داستان نسبتاً خوب
- زدودن خشکیهای فلسفه
- نکتهسنجیهای تاریخی دقیق
- رعایت فراوان بیطرفی بین مسائل
- بهتصویرکشیدن فضایی فلسفی
- طرح سؤالات چالشبرانگیز
- وجود برخی کلیشهها در داستان
- اشکالات اساسی از دیدگاه فلسفه مسلمانان
- وجود تحریفهای دینی
- هتک حرمت شخصیت اصلی به مادرش
جزئیات پست
- تاریخ انتشار پست: 1399/11/13
- دسته بندی:
- دیدگاه ها: 7
- نویسنده پست: reza379
- بازدیدها: 4.9K
- برچسبها: تاریخ فلسفه, دنیای سوفی, فلسفه, فلسفه غرب, منطق, نقد دنیای سوفی, نقد فلسفی, نقد کتاب, یوستین گردر
- لینک کوتاه: https://bkpr.ir/18186
یادمه این کتابو وقتی نهم بودم ملت خیلی میومدن از کتابخونه امانت میگرفتن و همه هم با سیس روشنفکری و عینک گرد بهم میگفتن تا فلان مدت برام تمدیدش کن میخوام با تامل :/ بخونم و این حرفا، و همینا هم باعث شد خیلی دیر و صرفا از سر کنجکاوی برم سراغش.
به زور تا صفحه ۷۰ – ۸۰ تحمل کردم بعدش کتاب رو کنار گذاشتم. اون زمان به نظرم اومد که نسبت به کتابهایی مثل دخترکشیش و خرمگس و اینا کتاب خسته کنندهایه و خوندنش فقط دهنپر کنه. دروغ چرا هنوزم همون حسرو دارم نسبت بهش، انگار داری جزوه یه معلم دین و فلسفه رو که مثلا میخواسته خلاقیت به خرج بده میخونی و باید دقیقا همون تعاریفو برای امتحان حفظ کنی.
مرسی بابت نقد راستی، باشد دیگرانم استفاده کنن 🙂
نقاط ضعف هتک حرمت شخصیت اصلی به مادرش؟؟ منظورتون چیه؟ یعنی یک کتاب فلسفه نباید همچین مسائلی داشته باشه یا اینکه بد آموزی داره؟ بهرحال سوفی یک شخصیت داستانیه و میتونه هر جور رفتاری توی داستان داشته باشه. نمیشه که حوادث داستان رو به خاطر جنبه ی بدشون نقطه ضعف به حساب بیاریم. امیدوارم منظورمو رسونده باشم
ظاهرا کتاب دنیای سوفی کتابی نیست که مخاطب زیادی داشته باشه و تعداد زیادی اون رو خونده باشن، چه کتاب مهجور و غریبی هست. با اینکه مدت زیادی از گذاشتن این مطلب میگذره اما به جز نویسنده و ویراستار کسی درباره اش دیدگاه نذاشته، با اینکه دیدگاه نوشتن حتی عضو شدن در سایت رو هم نیاز نداره، واقعا تاسف برانگیزه. ☹️🤦
اساسا فلسفه و مباحث فلسفی همه همینگونه هستند، در واقع کلا فلسفه غريبه، در حالی که فلسفه پدر تمام علوم هست و نسبتش به سایر علوم، نسبت سر به تن هست، یعنی اینقدر دارای اهمیت هست، در اهمیتش همینقدر که اگر فلسفه نباشه هیچ علمی نخواهد بود درحالیکه اگر هیچ علمی نباشه باز همچنان فلسفه همینقدر پایدار خواهد ایستاد، برای کسب اطلاعات کمی بیشتر رجوع شود به کلیات علوم اسلامی، جلد اول، بخش فلسفه، نوشته شهید مطهری ره.
اصلاحیه : در متن نقد آمده کور دل، اما درواقع کور و نابینا هست و مراد از دیدنِ دنیا، دیدن حسی و با چشم سر است.
البته در متن اصلی نقد درست بود. در ویراستاری تغییر کرده😎😎
اصلاح میکنم. 👌
ممنون. اصلاح شد