Header Background day #28
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

فروغ فرخزاد

3 ارسال‌
3 کاربران
3 Reactions
941 نمایش‌
shaeremehr2
(@shaeremehr2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
شروع کننده موضوع  

فروغ*الزمان فرخزاد (زادۀ ۸ دی، ۱۳۱۳ - درگذشته ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه*های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت.

فروغ با مجموعه*های «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گسترده*ای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.

بعد از نیما یوشیج فروغ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونه*های برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.

بوسه

در دو چشمش گناه مي خنديد

بر رخش نور ماه مي خنديد

در گذرگاه آن لبان خموش

شعله يي بي پناه مي خنديد

شرمناك و پر از نيازي گنگ

با نگاهي كه رنگ مستي داشت

در دو چشمش نگاه كردم و گفت

بايد از عشق حاصلي برداشت

سايه يي روي سايه يي خم شد

در نهانگاه رازپرور شب

نفسي روي گونه يي لغزيد

بوسه يي شعله زد ميان دو لب

876.jpg

دیوان فروغ فرخزاد


   
Azi واکنش نشان داد
نقل‌قول
vartan
(@vartan)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 152
 

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها دعوت نخواهد کرد

کسی مرا به آفتاب نشان نخواهد داد

پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست((64))


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
maryam1994
(@maryam1994)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 9
 

رميده

نمي دانم چه مي خواهم خدا يا

به دنبال چه مي گردم شب و روز

چه مي جويد نگاه خسته من

چرا افسرده است اين قلب پر سوز

ز جمع آشنايان ميگريزم

به كنجي مي خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها

به بيمار دل خود مي دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من

به ظاهر همدم ويكرنگ هستند

ولي در باطن از فرط حقارت

بدامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند

برويم چون گلي خوشبو شكفتند

ولي آن دم كه در خلوت نشستند

مرا ديوانه اي بد نام گفتند

دل من اي دل ديوانه من

كه مي سوزي از اين بيگانگي ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد

خدا را بس كن اين ديوانگي ها


   
Azi واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: