دشمنان ما کسانی نیستند که از ما بیزارند،بلکه آن هایی هستند که ما از آن ها بیزاریم.
شخصی یکی از دوستان قدیمی خود را،که با او در سلول های اردوگاه های اجباری نازی روزهای دشواری را گذرانده بود،ملاقات کرد و از او پرسید:
آیا نازیسم را بخشیده ای؟
دوستش پاسخ داد: خوب!نه!من آن ها را نبخشیده ام.من هنوز هم در آتش نفرت از آنان می سوزم.
مرد با ملایمت گفت:
در آن صورت،آنها هنوز هم تو را در زندان دارند.
بدترین زندان ها،یک قلب بسته است.
ممنون قشنگ بود!!
خواهرچرا اینقد غول آسا مینویسی؟!!!
یکم بزرگ خوبه آدم خسته نمیشه ولی خب نه اینهمه!!
@shiny 72405 گفته:
ممنون قشنگ بود!!
خواهرچرا اینقد غول آسا مینویسی؟!!!
یکم بزرگ خوبه آدم خسته نمیشه ولی خب نه اینهمه!!
آخه خیلی کم بود خواستم جا بیشتر بگیره بیشتر بنظر بیاد خخخخخخخخخخخخخ((72))
مرسی جز خط آخر همه اش رو قبول دارم
خیلی قشنگ بود فقط قاتل خاموش ( :دی ) متن رو کوچک تر بنویس بعد اگ خواستیم خودمون می تونیم بزرگش کنیم :دی
راستی اگر دوس داری می تونی یه تاپیک بزنی اینجور داستان های کوتاه رو توش قرار بدی که هی بیخود تاپیک نزده باشی :دی