سلام.
کتابم رو خوندین و واقعا خوشحالم که خوشتون اومد و خواننده داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم ایده رو با کمتجربگی و نثر و فضاسازی و محدود سازی، خراب نکنم تا حقمو ادا کرده باشم. نثر دارک شده یه جورایی، و داستان تیره و گنگه. میخوام روشن و خوندنی بشه، داستان منسجم میشه و شخصیتها حذف و اضافه میشن. خط داستان مشخص میشه، نکات و اشتباهات ریز اصلاح میشن، خلاصه بهتر میشه. امیدوارم منتظر بمونید، هر جند زیاد طول نمیکشه. من روزی چند ساعت وقت میذارم
با پونزده تا فصل بر میگردم
البته شاید هم کمتر :دی
اصل داستان همون قبلیه ولی نثر بهتر و اتفاقات زیباتر شدن
منتظر بمونید.
سلام.
اینم از فصل اول:
نظر فراموش نشه :دی
یه چند تا اشکال پیدا شد لینکو اصلاح کردم.
با تچکر.
مقدمه خوبی داشت
فصل یک هم مثل مقدمش شروع خوبی و همچنین موضوع جالبی داشت
موضوع جوری بود که کنجکاوت کنه چیشده و میخواد چی بشه و هی ادامه رو بخونی
و مشخصه که این داستان ارزش عالی شدن رو داره
غلط املایی داره
و زیاد گفتی که سرده و بی تفاوت
بشدت منتظر فصل بعدی هستم((48))
به به.
رسما ذوق مرگ شدم :دی
درسته این اشکالاتی که شما گفتی دقیقا توش بود. و من میخواستم سریعتر فصل یکو بذارم و راستش بازبینی درستی انجام ندادم. انشااااااااااالله تو فصلای بعد جبران گردد.
و خب این مقدمه دربارهی همین شخصیت سرد بود، میهواستم هنه بفهمن همینه ((۴۲))
و این که گفتی داستان جالبه هم نظر لطفته :دی
(چیزی جا نموند؟)
((42))
@Bulacku 104602 گفته:
چه خوب
چه خوب
چه خوب
منتظر ادامه اش هستیم، بدید ادامه رو. بدید فصلای بعد رو نظراتمون پر و پیمون تر هم بشه.
یه تا چیز، اینکه خیلی قویش کردید، امیدوارم بتونی از اون چالش های حیرت انگیز براش بذاری.
منتظرم، بدید دیگه. حداقل بگید فصل بعد رو کی میدید.
سلام سلام!
ممنون از نظر زیباتون.
اتفاقا خودم هم فکر میکردم زیادی قوی شده و اینا، (عاقا این اولشه از این حرفا قویتره)
ولی کاری میکنم که مثل سفیر کبیر با قدرت زیادش، داستان خز نشه. این کتاب عالی بود و چالش های زیادی با قدرت زیاد همراهش بود.
این طرف کلی تو بچگیش سختی کشیده و در آینده هم زیاد با مشکل مواجه میشه. به هر حال طرف حسابش سرنوشته. میخواد سرنوشتشو تغییر بده.
و یه اسپویل کنم،
(فوووووش ندید :دی)
شخصیت اصلی بر خلاف انتظار ...
اممم. نگم دیگه.
به هر حال این کتاب پیچیدگی های خودشو داره. مطمئن باشین حوصلتون سر نمیره :دی
@kianick 104553 گفته:
سلام. دربارهی این کتاب نظر میخوام. چند فصلشو قرار میدم اگه استقبال شد کلشو میذارم. ولی خواهشا نقد کنید
دستتون مرسی.
این کتاب جلد اولش همزادان مرگ نام داره.
اینم یه مقدمهی کوتاه تا فصل اولو بذارم:
من سردم.
سرد و بیروح و خشن. خون من هم حتی یخ زده است. همه من را راندهاند!
اما،
اما من بازی میکنم. این بازی شروعی تلخ داشت، روزی که من بدنیا آمدم ...
من طرد شدهام،
نه تنها از خانواده، که من از دنیا طرد شدهام. به خاطر قدرت بیاندازهام. قدرت سیاه و یگانهام.
اما من خودم قدرتم را انتخاب نکردهام، این خواست سرنوشت بود، خواست همبازی من ...
کسی باور نمیکند اما، من نمیبازم. من میجنگم تا پای مرگ ولی، پیش روی سرنوشت زانو نمیزنم.
من شاهزادهی مرگم! نمیخواهم به دیگران آسیب بزنم! من از سرنوشت فرار نمیکنم.
من روح و قلب ندارم. همه را تقدیم غرورم کردهام. اما کسی نمیداند،
این کار برای خود من نبود، قسم به ایزد!
کسی نمیداند اگر من زانو بزنم، دنیا میافتد!
من میجنگم با اینکه میدانم آخر راهم مرگ است ...
من میجنگم چون،
شاهزادهها زانو نمیزنند!
میدونی اینو که خوندم به اندازه ای خوب بود که خواستم بلند بشم بزنم تو سر سرنوشت.....خیلی خوب نوشته ات حس القا میکنه
چه عالی
چه عالی، بالاخره یه نویسنده خوش قول پیدا شد. از الان منتظرم
سلام سلام!
من اومد با دو فصل.
هرچند خیلی کم
با تشکر از سامان که هم من اونو کچل کردم هم اون منو :دی
((48))
به نصبت از کار خودم راضیم
فعلا وقت نشده بخونمش ولی بخونم مینقدمش
عالی بود
من منتظر بقیه اش میمونم((71))((221))((46))
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پستها ادغام شدند - - - - - - - - -
کاور براش تدارک ندیدین؟