آگاهسازیها
پاککردن همه
شعر
1
ارسال
1
کاربران
3
Reactions
1,934
نمایش
شروع کننده موضوع 1397/01/08 02:00
مقدار ناچیزی آسایش کافیست تا تمام جانم کرخت شود
لرز سرما و عطش گرما مرا از افکار و گذشته ام تهی می کند
مگر اجدادمان همینگونه نمی زیسته اند؟
فلسفه را تمدن به ارمغان آورده
مرز بین من و حیوانم باریک میشود
از خود میپرسم کدام یک به طبیعتم نزدیکتر است
مگر کسی میتواند از طبیعتش دور شود که بخواهد به آن نزدیک شود؟
از روی تجربه آموختهام برای یافتن این پاسخها نباید به تکاپو افتاد
هرچند اعتماد به حیات و مرگ ساده نیست
گویا انتخاب دیگری جز ضرب گرفتن با موسیقی چرخهای این ارابه نداریم