سلام.
این کتاب جالبی بود گفتم تو سایت بذارمش.
منتهی کیفیت نسخه خیلی خوب نیست.
اگه بهترشو پیدا کردم میذارم.
خلاصه:
او از سایه ها برمی خیزد دست هایش را از هم باز و در میابد که جریان هوا او را از زمین بالا می برد.شنلش از هم باز میشود و همچون دو بال بزرگ هوا را می شکافد.
شهر زیر پای اوست. چراغ های خیابان ها و خانه های شهر زیر آسمان بی مهتاب می درخشند.
هوای سرد گونه هایش را منجمد کرده است. سرش را پایین می آورد و از فراز ساختمان های خالی و خیابان های فرو رفته در سایه به سرعت میگذرد.
از آن بالا به نظر می رسد که اتومبیل ها به وسیله دو باریکه نور چراغ هایشان به جلو کشیده میشوند.رود خانه همچون نوری سیاه به رنگ قیر به آرامی در بستر خود جاری است.
او یک پرنده ی شب است.
تنها شب ها به پرواز در می آید ، چرا که دنیای او اسرار آمیز است؛ رازی که تاکنون به خوبی حفظ شده است.
هیچ کس اعتقادی به او - و امثال او - ندارد.
او از قیافه بهت زده و حیرانی که هنگام فرود از آسمان می بینید لذت می برد. یا صدای بلند فرود می آید در حالی که شنلش همچون بالهای پرنده ای بزرگ در دو طرف او جمع میشود.
جانیان ، دزدان ، چاقوکشان ، ولگرد های خیابانی و
تمام آنانی که در طلب ایجاد ترس در دیگران و هیجان برای خودشان هستن با دیدن فرود او از آسمان فریاد حیرت و شگفتی سر میدهند و قبل از این که او حتی کلمه ای بر لب بیاورد یا حرکتی از خود نشان دهد ، پاهایشان به لرزه می افتد.
چهره شان را ترس فرامی گیرد و آکنده از ترس میشود.
گاهی که قدرت بی همتای او را میبینند بی درنگ تسلیم میشوند .
البته گاهی....
اما اگر آنان میدانستند در دل او چه میگذرد!
اگر آنان خبر داشتند که او چه احساسی دارد ، زمانی که مثل یک دیوانه ی کله خراب به اعماق خطر شیرجه میرود.
با چهره های خشمگین شان.... و با نگاه های زشتشان رو در رو میشود.
در برابر سلاح هایشان قرار میگیرد...به این امید که از سرعت کافی برای مقابله با خشونت وحشتزایی که امثال آنها قادر به ابراز آن هستند بر خوردار باشد.
در پشت آن نقاب آنها نمیتوانند ترس او را در چهره اش بخوانند.شنل بزرگ و باد کرده زانوان لرزان او را میپوشاند.
با صدایی آهسته سخن میگوید تا لرزش صدایش را کسی نشنود.
او هنوز از میزان قدرت خود آگاهی ندارد.او هنوز یاد نگرفته که به آن ایمان داشته باشد.او نمیداند چه مقدار نیرو و قدرت را میتواند به کار برد.او نمیداند این قدرت تا چه زمانی دوام خواهد آورد یا اینکه کجا ممکن است کم آورد.
او قادر نیست از رویارویی بگریزد.او نمیتواند از انجام وظیفه ای که سرنوشت به عهده اش گذاشته شانه خالی کند.
هر شب به گشت تنها و شبانه ی خود می رود.
در پی دردسر...و آن را میابد.
نبرد با زشتی ها و پلیدی ها ، از پا در آوردن قانون شکنان
آری . این زندگی خاصی است. آری....بسیار-تا حدی باور ناپذیر-هیجان انگیز و در عین حال ترسناک است.
اما او نیز میترسد.همواره در ترس و وحشت به سر میبرد.
او سزاوار سرزنش نیست...آیا قادر به این کار است؟
او فقط دوازده سال دارد...
لینک نذاشتی؟:hmmm:
یک ساعت و نیم گذشته و هنوز لینکی موجود نیست.((94))
ذکر مطلب صرفاً جهت بازی با روح کیانیک میباشد و ارزش دیگری ندارد((107))
آخ. ببخشید واقعا.
بزرگترین بلای زندگیم نازل گشت!
نتم در بدترین موقع تمام شد!
درک کنید دیگه فانوسا!
من خوندمش. مثل تمام داستانهای دیگۀ آر.ال.استاین محیط مدرسه و سن 10 تا 12 سال. من اصلاً از مطلع داستان خوشم نیومد. شاید فقط صفحات آخرش قشنگ بود که اونم دوباره مثل همۀ کتابای دیگه آر.ال.استاین با پایینی کاملاً شوکه کننده تموم شد.
اسپویل نکردما نظرم رو گفتم. نظرم رو نگفتم نه؟ خوب به نظر من خوب نبود اما شاید نظر شما چیز دیگهای باشه. توهین به نظر کسی هم نمیکنم اما من اصلاً خوشم نیومد.
@ghoghnous13 103569 گفته:
من خوندمش. مثل تمام داستانهای دیگۀ آر.ال.استاین محیط مدرسه و سن 10 تا 12 سال. من اصلاً از مطلع داستان خوشم نیومد. شاید فقط صفحات آخرش قشنگ بود که اونم دوباره مثل همۀ کتابای دیگه آر.ال.استاین با پایینی کاملاً شوکه کننده تموم شد.
اسپویل نکردما نظرم رو گفتم. نظرم رو نگفتم نه؟ خوب به نظر من خوب نبود اما شاید نظر شما چیز دیگهای باشه. توهین به نظر کسی هم نمیکنم اما من اصلاً خوشم نیومد.
خب به هر حال هرکس سلیقهی خودش رو داره. منم خیلی از ار.ال.استاین نمیخونم. به نظرم کتاباش یه جورین. و با توجه به اینکه برا نوجوونا کتاب مینویسه، من سعی میکنم یه کتاب بذارم شما خوشتون بیاد((72))((72))((72))((72))((72))
@kianick 103572 گفته:
خب به هر حال هرکس سلیقهی خودش رو داره. منم خیلی از ار.ال.استاین نمیخونم. به نظرم کتاباش یه جورین. و با توجه به اینکه برا نوجوونا کتاب مینویسه، من سعی میکنم یه کتاب بذارم شما خوشتون بیاد((72))((72))((72))((72))((72))
امروز که همه به ما تیکه انداختن تو هم بنداز. ((77))شوخی کردم.((132)) من نظرم رو گفتم، چند وقته خیلی این تیپ کتابا نمیگیره من رو. نمیدونم مشکل منم یا کتابا((62))
حرفم رو تو تاپیک مزخرف ترین کتاب فانتزی اصلاح میکنم و میگم که پایان کتابای ار . ال .استاین غیر قابل پیش بینیه ولی برعکس در طول کتاب خیلی راحت میشه بفهمی ، مثلا(اسپویل نشه صلوات) من هویت دزده رو تشخیص داده بدم قبل از اینکه به اون قسمت داستان برسم . ولی این شخصیت پردازیش نسبت به بقیه کتاباش عالی بود .
@Celaena Sardothien 103587 گفته:
حرفم رو تو تاپیک مزخرف ترین کتاب فانتزی اصلاح میکنم و میگم که پایان کتابای ار . ال .استاین غیر قابل پیش بینیه ولی برعکس در طول کتاب خیلی راحت میشه بفهمی ، مثلا(اسپویل نشه صلوات) من هویت دزده رو تشخیص داده بدم قبل از اینکه به اون قسمت داستان برسم . ولی این شخصیت پردازیش نسبت به بقیه کتاباش عالی بود .
دقیقا. من خودم کارای ار.ال.استاین رو نمیپسندم ولی این داستان با بقیهی داستاناش فرق داشت. به همین خاطر خوشم اومد از داستان. یه نیم ساعت هم که بیشتر طول نمیکشه خوندنش.
نه بابا از مقدمش خوشم اومد باید کتابو بخونم بعد نظر کلیمو بگم
یادتون باشه جلد اول هر کتابی ازار دهنده س امیدوارم این اینطور نباشه
@Lord_SaM@N 103602 گفته:
نه بابا از مقدمش خوشم اومد باید کتابو بخونم بعد نظر کلیمو بگم
یادتون باشه جلد اول هر کتابی ازار دهنده س امیدوارم این اینطور نباشه
این جلد اول یک مجموعه نیست لرد عزیز
@Celaena Sardothien 103604 گفته:
این جلد اول یک مجموعه نیست لرد عزیز
تک جلدیه ((96))((96))