سلام دوستان
میخواستم ماجرایی رو تعریف کنم که هفته قبل اتفاق افتاد و حداقل برای من خیلی عجیب بود.
اول بگم که مطمئن نیستم این متن رو باید اینجا گذاشت یا جای دیگه ولی به شدت احساس میکنم باید یه جایی این قضیه رو بگم. خلاصه اگه به نظرتون نامناسب بود حذفش کنید.
داستان اینه که سر کلاس هندسه تحلیلی ((231)) دبیر محترم شروع کرد به انتقاد از تفریحات ناسالم جوانان این دوران.
و خب، به شدت از فضای مجازی انتقاد کرد. از بازی کلش آو کلنز گرفته تا اینستاگرام و هرگونه شبکه مجازی که "فرهنگ" ما رو تهدید میکنه. تا مسائلی که به عقیدهی ایشون به دلیل ورود اینترنت به زندگی مردم و غربزدگی به وجود اومده. و خب اینکه این تفریحات ناسالم باعث تحلیل رفتن اخلاقیات و فرهنگ شده.
بعد از این حرف ها ایشون دو تا خاطره از دوران کودکیشون به عنوان مصداق "تفریح سالم" تعریف کردن و اظهار نمودند که خیلی لذت بخشتر و سالمتر از این مسائل آنلاین هستن.
من اینجا اون که ملایمتر هست(!) رو نقل میکنم: (الان فرض کنید شخصی با لبخند و خنده های هر از گاهی٬ مثل هر خاطرهی جالبی٬ براتون تعریف میکنه)
داستان از این قرار بود که ایشون با چند تا از دوستانشون در بیابان های اطراف شهر(!) به گشت و گذار میپرداختند که با یک عدد الاغ مواجه میشن و خب،... میبینن که صاحبش در دیدرس نیست، بنابراین الاغ رو با تلاش زیادی حرکت میدن.
در حین حرکت با آب انباری که گویا منبع آب مهمی برای شهر بوده، مواجه میشن که دوستان دیگشون داشتن توش شنا میکردن.
بعد الاغ رو به داخل آب انبار هل میدن ((231)) و خب، به ترس ایجاد شده در میان دوستانشون میخندن.
بعد هم همه جمع میشن با تشویق و شادی غرق شدن الاغ رو تماشا میکنن. و خب بعد هم در میرن دیگه. چون مسلماً یافته شدن جنازه الاغ تو آب انبار چندان جالب نیست.
خاطره بعدی رو هم اینجا نگم بهتره ((231)) فقط اینکه شامل الاغ دیگه ای و نفت و کبریت میشه
تا جایی که تونستم بیطرفانه روایت کردم.
با تشکر
پ.ن. جالب اینکه وقتی ایشون با انتقاد تعدادی از دانش آموزا روبرو شد که آقا این تفریح شما مصداق حیوانآزاری و تخریب اموال عمومی و خصوصی هست (و اینکه این حرف ها چه ربطی به "ماتریس" داره؟) ، جوابشون این بود که نسبت به تفریحات شما خیلی بهتره با تاکید روی واژهی "خیلی"
پ.ن.۲ : مسئلهای که به نظرم از این حرف ها مهمتر بود اون تعداد نسبتا زیادی بودن که میخندیدن و زامبیوار سر تکون میدادن.
@Δelta 101565 گفته:
سلام دوستان
میخواستم ماجرایی رو تعریف کنم که هفته قبل اتفاق افتاد و حداقل برای من خیلی عجیب بود.
اول بگم که مطمئن نیستم این متن رو باید اینجا گذاشت یا جای دیگه ولی به شدت احساس میکنم باید یه جایی این قضیه رو بگم. خلاصه اگه به نظرتون نامناسب بود حذفش کنید.
داستان اینه که سر کلاس هندسه تحلیلی ((231)) دبیر محترم شروع کرد به انتقاد از تفریحات ناسالم جوانان این دوران.
و خب، به شدت از فضای مجازی انتقاد کرد. از بازی کلش آو کلنز گرفته تا اینستاگرام و هرگونه شبکه مجازی که "فرهنگ" ما رو تهدید میکنه. تا مسائلی که به عقیدهی ایشون به دلیل ورود اینترنت به زندگی مردم و غربزدگی به وجود اومده. و خب اینکه این تفریحات ناسالم باعث تحلیل رفتن اخلاقیات و فرهنگ شده.
بعد از این حرف ها ایشون دو تا خاطره از دوران کودکیشون به عنوان مصداق "تفریح سالم" تعریف کردن و اظهار نمودند که خیلی لذت بخشتر و سالمتر از این مسائل آنلاین هستن.
من اینجا اون که ملایمتر هست(!) رو نقل میکنم: (الان فرض کنید شخصی با لبخند و خنده های هر از گاهی٬ مثل هر خاطرهی جالبی٬ براتون تعریف میکنه)
داستان از این قرار بود که ایشون با چند تا از دوستانشون در بیابان های اطراف شهر(!) به گشت و گذار میپرداختند که با یک عدد الاغ مواجه میشن و خب،... میبینن که صاحبش در دیدرس نیست، بنابراین الاغ رو با تلاش زیادی حرکت میدن.
در حین حرکت با آب انباری که گویا منبع آب مهمی برای شهر بوده، مواجه میشن که دوستان دیگشون داشتن توش شنا میکردن.
بعد الاغ رو به داخل آب انبار هل میدن ((231)) و خب، به ترس ایجاد شده در میان دوستانشون میخندن.
بعد هم همه جمع میشن با تشویق و شادی غرق شدن الاغ رو تماشا میکنن. و خب بعد هم در میرن دیگه. چون مسلماً یافته شدن جنازه الاغ تو آب انبار چندان جالب نیست.
خاطره بعدی رو هم اینجا نگم بهتره ((231)) فقط اینکه شامل الاغ دیگه ای و نفت و کبریت میشه
تا جایی که تونستم بیطرفانه روایت کردم.
با تشکر
پ.ن. جالب اینکه وقتی ایشون با انتقاد تعدادی از دانش آموزا روبرو شد که آقا این تفریح شما مصداق حیوانآزاری و تخریب اموال عمومی و خصوصی هست (و اینکه این حرف ها چه ربطی به "ماتریس" داره؟) ، جوابشون این بود که نسبت به تفریحات شما خیلی بهتره با تاکید روی واژهی "خیلی"
پ.ن.۲ : مسئلهای که به نظرم از این حرف ها مهمتر بود اون تعداد نسبتا زیادی بودن که میخندیدن و زامبیوار سر تکون میدادن.
چه جالب . همچین ادمایی هم پیدا میشن پس.
البته که میشن . من خودم یه معلم داشتم که پرورشی بود و میگفت ما مثل شما بچه بودیم همش پشت کامپیوتر نبودیم دوران انقلاب بود و ما تفنگ ها رو از پادگان ها میدزدیدیم با مردم سرباز میکشتیم بعد از انقلاب هم حمله میکردم به گروههای ضد انقلاب و... کلا ادمای عجیبین این گروه ((81))
عجبا این دیگه چه مدل تفریحیه؟؟؟
فکر کنم این یارو دگرآزاری و حیوان آزاری داشته؟
درست گفته که شبکه های مجازی، روی ماها خیلی اثر گذاشتن و ممکنه تخریب کننده باشن، ولی قرار نیست که همچین تفریحی که به ضرر حیوانات-و حتی کثیف کردن منبع آب مهم! - هست، به عنوان تفریح سالم یاد بشه!
چ معلم هندسه ای معلم هندسه ی ما که لاله مثه زامبیا میاد درس میده میره
الاغه بدبخت این تفریحی که با این حیوان نجیب کردن که بد تر بود .
من اصن نمیدونم چرا میان به این کلش گیر میدن . بم بر میخوره .حداقل بهتر از الاغ تو مبع ابه .اصن این ابه رو مگه مردم نمیخوان بخورن
همچین معلم هایی رو باید بهشون سرنگ مس تزریق کرد. والا! یه معلمی داشتم، می گفت کتاب خوندن از نظر خیلیای شما ممکنه یه عادت خوب باشه اما از نظر من یه حماقته. دین اسلام خوندن کتاب های جادویی و فانتزی رو عمیقا ممنوع کرده. مسیحیان هم خواندن رمان را بد میدنن.بعدشم
خیلی با تاکید به من یه نگاهی انداخت. حیف که نزدیک امتحانا بود وگرنه یه بلایی سرش می آوردم که...
- ((89))