خب خب... کم کم دارم جرئت پیدا می کنم جز بخش کمیک جاهای دیگه هم پیام بذارم((200)) داشتم یه ذره تو نت چرخ میزدم رسیدم به یه لیست برترین عشاق اساطیر. گفتم بایم چن تاشون رو اینجا تعریف کنم فیض ببریم. ((3))
اولین مرغان عشق: سایک و اروس
شاید این دو نفر رو هیشکی نشناسه واه همین بذار یه توضیح کوچولو درموردشون بدم... اگه یه نگا به کارت ولانتاین و کلا هر چی که مربوط به عشقه بندازین، یکی از این آدمک کوچول موچولو گوگولیا مبینین که یه کمون داره که توش تیر عشقه، به این گوگولیه میگن سیوپید. این سیوپید هم درواقع اسم رومی اروسه. که کلا کارش این بوده که یه تیر به هرکی میزده میتونسته یه شاهزاده رو عاشق کفتر کنه! واس همین قابلیتش همه خدایان ازش میترسیدن. به علاوه بعضیا هم میگن که اروس پسر آفرودیت یعنی الهه عشقه. از اون طرف سایک زیبا ترین دختر زمان خودش بوده. اونقدر خوشگل بوده که کم کم مردم شروع میکنن برن به عنوان خدا بپرستنش. سایک دو تا خواهر زشت تر داشته که اونا زود ازدواج میکنن. ولی اسیک اونقدر خوشگل بوده که کسی جرئت نمیکرده بره ازش خاستگاری کنه((87)) . خلاصه، آفرودیت یه روز میاد و میبینه که همه دران سایک رو میپرستن. پس تصمیم میگیره به پسر دسته گلش یعنی اروس دستور بده که اونو عاشق یه حیوانی چیزی کنه. اروس هم که خیلی به خودش مطمئن بوده میره سراغ سایک. ولی تا سایکو میبینه عاشقش میشه. از اونور چون کسی نمیومده سراغ سایک برای ازدواج باباش میره سراغ پیشگوی آپولو تا بینسه سرنوشت دخترش چیه. پیشگو هم میگه که سایک هرگز نامزد فانی نخواهد داشت و محکومه که همسر یک موجود اژدها مانند بشه که حتی خدایان هم ازش میترسن. پس سایک میره بالای یه کوه و خودشو پرت میکنه پایین. از اونور زفیر، یعنی باد غرب، میاد سایک رو رو هوا میگره و باخودش میبره. سایک وقتی به هوش میاد خودشو تو یه باغ خوشگل و یه خونه ی لوکس میبینه. این خونه هم پر خدمتکارای نامرئی. سایک کل روز صفا میکنه و شب میبرن به یه اتاق تاریک تا اونجا با شوهرش صحبت کنه. شوهری که قیافشو نمیبینه. سایک خیلی از اون وحشت داشته ولی کم کم از شوهرش خوشش میاد. یه روز از شوهرش اجازه میگیره تا با خواهراش صحبت کنه که خانوادش بفهمن سالمه. پس زفیر میره خواهراشو میاره به باغی که سایک اونجاست. خواهراش هم سایک رو اغفال میکنن که صورت شوهرش رو یه شب که خوابه بینه. سایک هم یه شب چراغ رو بر میداره و میره بالای سر شوهرش. ولی یه قطره موم داغ میریزه روی تن شوهرش و اونو از خواب بیدار میکنه. از طرفی سایک که انتظار یه اژدها رو داشته از دیدن اروس زیبا خشکش میزنه و چاقویی که برای کشتن اژدها آورده از دستش میفته. اروس هم فرار میکنه. از طرفی سایک از طریق پن خدای طبیعت واقعیت وجود اروس رو میفهمه پس دنبال عشقش به راه میفته، اول سراغ خواهراش میره و هویت شوهرش رو لو میده. هر یک طا خواهرا میرن که خودشون زن این مرد زیبا بشن ولی جفتشون از کوه پایین میفتن و میمیرن. سایک هم شورع به گشتن دنبال اروس میکنه. یک جا به معبد سرس یعنی یکی از الهه ها میرسه، وقتی نامرتبی آنجا رو میبینه شروع به رتس کردن اونجا میکنه و در ازای این کارش سرس به این نتیجه میرسه که کمکش کنه. سایک بالاخره محل زندگی اروس رو پیدا میکنه ولی میفهمه که اروس بیماره. از طرفی آفرودیت حسابی این دختر رو کتک مینزه و میگه اگه میخواهی زن پسر من بشی باید کارایی که من میگم رو انجام بدی. سایک هم قبول میکنه، کاراش چون خیلی طولانیه توضیحشون نمیدم ویل هربار با کمک یک خدا یا الهه کار رو تموم میکنه. آخرین کاری که آفرودیت برای سایک تایین میکنه این که از ملکه ی دنیای مردگان یک دوز از زیبایی بگیره😞. ملکه ی دنیای زیر زمین هم وقتی شرارت آفرودیت رو میبنیه یک داروی خواب جای زیبایی توی جعبه میذاره و به سایک میده. سایک هم به سلامت از دنیای زیرین خارج میشه. اما جایی در مسیر از سر کنجکاوی و در جستجوی زیبایی جعبه رو باز میکنه و به خواب میره. اروس هم که زخمش بهبود پیدا کرده فرار کرده و سایک رو پیدا میکنه. داروی خواب رو درون جعبه برمیگردونه و به آفرودیت میرسونه. بعد هم سایک رو به پیش زئوس میبره (همون ژوپیتر خودمون((206))) زئوس هم به اون نوشیدنی خدایان رو میده که باعث میشه سایک نامیرا بشه. بعد هم با هم ازدواج میکنن
دیگه بردی خونه هاتون خدافظ((200))
فقط همین؟
جالب بود ولی من انتظار موارد بیشتری رو داشتم
لطفا موارد دیگه رو هم پیدا کنین ک تاپیک خالی نمونه
این خیلی طولانی شد دیروز دیگه وقت نکردم بقیشونم بذارم امروزم یکی دیگشو میذارم
اينو كه تو قهرمانان يونان نوشته بود حداقل منبعشو مينوشتي
وایییییی چه باحال((208))
یادم باشه برای صغیرام تعریف کنم((96))
چه قشنگ بود((58))
@جلاد 99285 گفته:
اينو كه تو قهرمانان يونان نوشته بود حداقل منبعشو مينوشتي
دوست عزیز این یه افسانه است صرفا چون ریک ریوردن تو کتابش آورده که به این معنی نیست که خودش نوشته!
یعنی آرشیا تو هیچوقت داستان تعریف نکن برای کسی((42)) مثلا فکر کن میخوای برای یه بچه تعریف کنی:
آره دیگه دو نفر عاشق هم بودن بعد به هم رسیدن!! پایان..بگیر بخواب دیگه بچه((42))
درکل جالب بود و مرسی:دی
خیلی جالب بود.ممنونم.
اقا یکم قشنگ تر توضیح میدادی خوب -_-
در کل مرس (:
@perseus 99927 گفته:
دوست عزیز این یه افسانه است صرفا چون ریک ریوردن تو کتابش آورده که به این معنی نیست که خودش نوشته!
نه دوست عزيز شما كلا متن ترجمه رو نوشتي خب