نویسنده:ریحانه
ژانر:جنایی زبان:فارسی ویراستار:مرتضی |
به نام خدا
سلام خدمت عزیزان پیشتازی. بعد از چندین هفته نوشتنو پاک کردن و ویرایش و نوشتن و پاک کردن و نوشتن و پاک کردن(همینجوری ادامه داشت)بلاخره داستانمو به حدی رسوندم که بشه خوندش.این اولین داستانمه.ینی اولیش که نه دومی.اولی اصن داستان نبود.ولی این یکی هست.قلم ضعیف بنده رو ببخشید و با خوندنتون منو مفتخر کنید. این داستان رو فصل فصل میزارم و به صورت پی دی اف.اگر موردی بود و کسی نمیتونست پی دی اف بخونه اینجا هم فصل فصل قرار میدم. خیلی ممنون اها راستی از همینجا اعلام میکنم یه کاوریست نیاز دارم لطفا پ خ بدین(: |
خوب داستانتو که خوندم من زیاد تو نقد خوب نیستم در اصل در حدی نیستم که بخوام نقد کنم ولی باید بگم واسه اولین داستانت واقعا واقعاعالی بود((96))ادامه بده اینده روشنی جلوته((96))باعث افتخاری(اشک شوق) و اینکه واقعا داستان جالبی داره ادامش باید ببینیم چی میشه
من آخر فصل دوم: :cerealguyspitting::Milk::Milk::Milk::Milk:
مشتاقم بدونم بعدش چی مشه... به امید اینکه داستان تا آخر نوشته بشه
دوستان به شدت منتظر نقد هاتونم تا بهتر کنم داستانو
@MIS_REIHANE 98747 گفته:
دوستان به شدت منتظر نقد هاتونم تا بهتر کنم داستانو
یه هفته صبر کن میام میترکونمش! الان وقتش پره (راستش حال داستان خوندن نیست)
هر دو فصل یکیه که
ولی به هر حال
داستان جالبی بود
رو مکالمههاش کار نشده بود
یعنی مکالمههای ساده داشت
نمی دونم چرا همیشه تمام نویسنده ها به مکالمههای تک خطی اکتفا می کنن
شخصیت پردازی به خوبی انجام نشده بود و آخه کدوم مجرمی هر چقدرم پررو جرات می کنه اینطوری رفتار کنه؟
یا کدوم بازپرسی انقدر ناچار میشه؟
یا می تونم بپرسم کدوم سربازی انقدر دست و پا چلفتی؟
اما به هر حال داریم می گیم داستان
شخصیتای نویسنده هر طور ک بخوان می تونن باشن
فضای کلی داستانت جالب بود
هر چند هنوز چیز خاصی رو اعلام نمی کنه اما قشنگه خوشم اومد
ساده و شیک
خیلی ممنونم که خوندین دوستان و مرسی واسه ی نظراتون.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@ThundeR 98754 گفته:
هر دو فصل یکیه که
ولی به هر حال
داستان جالبی بود
رو مکالمههاش کار نشده بود
یعنی مکالمههای ساده داشت
نمی دونم چرا همیشه تمام نویسنده ها به مکالمههای تک خطی اکتفا می کنن
شخصیت پردازی به خوبی انجام نشده بود و آخه کدوم مجرمی هر چقدرم پررو جرات می کنه اینطوری رفتار کنه؟
یا کدوم بازپرسی انقدر ناچار میشه؟
یا می تونم بپرسم کدوم سربازی انقدر دست و پا چلفتی؟
اما به هر حال داریم می گیم داستان
شخصیتای نویسنده هر طور ک بخوان می تونن باشن
فضای کلی داستانت جالب بود
هر چند هنوز چیز خاصی رو اعلام نمی کنه اما قشنگه خوشم اومد
ساده و شیک
ممنونم بابت نقد سازنده.من چند بار گفتم و اوردم توی داستان که چرا اینقدر دیوید ناچاره.چون نمیخواد طرف بمیره.دلایل دیگه ایی هم داره که حتما به صورت مفصل بهشون میپردازم.از نظر دیالوگ هاهم من واقعا تلاشمو کردم که توی فصل جدید خیلی بهتر عمل کنم.ولی خوب چون داستان اولمه هیچی دستم نیست هنوز.انشالله به یه جایی میرسونمش که شما رو هم راضی کنه.(:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@Ajam 98751 گفته:
یه هفته صبر کن میام میترکونمش! الان وقتش پره (راستش حال داستان خوندن نیست)
خوب امیدوارم وقت پیدا کنی و بخونیش.منتظر نقدت هستم
خب من خوندمش ( فصل اولو :دی ) و اینکه خوشم اومد.
می دونی اول از هر چیزی من احساس کردم که یه ویراست دوباره نیاز داره (5)
یکی دو جا هم احساس کردم که نثر عامیانه رو با کتابی قاطی کردی،
این مشکل خیلی پیش میاد چون داستان رو داری بطور عامیانه تو ذهنت پردازش می کنی و بعد می خوای تبدیلش کنی به نثر کتابی.
به نظرم بهترین راه حل این مشکل اینه که یک دور داستان رو روی ورق کاغذ بنویسی، بعد رو کاغذ ویرایشش کنی، بعد یه دور هم تو کامپیوتر بنویسی و ویرایش کنی ( کار سختیه ولی نتیجه خیلی خوب می شه )
سومین مشکل هم بنظرم این بود که یه جاهایی خیلی سریع داستان رو پیش بردی. ((85))
ببین می تونی صورت اون دو تا جا به جا کننده، مکان زندگی قبلی دانیل، طول مسیری که دانیل طی کرد، می تونی همشو بیشتر توصیف کنی.
همیشه من اینو به چند نفر گفتم به تو هم میگم ((96))
سعی کن محیط رو جوری توصیف کنی که خواننده بتونه خودش رو جای شخصیت بزاره،
وقتی سر بر می گردونه، بتونه محیط رو ببینه، وقتی راه میره بتونه ادم هایی که از کنارش رد می شن ، ساختمونا، ماشینا، پرنده های اسمون، بتونه همه چیزو ببینه.
باید جوری توصیف کنی که همه چیز کامل باشه. شاید حتی بتونی یه داستان خیلی کوتاه هم توی یه فصل از داستانت بیاری ( مثلا می تونی یه حیوونو مثال بزنی که دنبال شکاره و چگونگی شکار کردن و وضع زندگیشو توضیح بدی بعد با وضع مردم مقایسش کنی )
در کل سعی کن روی جزئیات کار کنی ولی یادت باشه ، همونجوری که هیچ دو نفری تو دنیا عین هم نیستن، نباید جزئیات داستان مثل هم باشه،
مورد بعدی که به نظرم جالب نبود، مکالمه ها بود.
می دونی خیلی ساده منظور رو رسوندی، چرا یکم زیبا ترش نمی کنی ؟ ( خدا وکیلی کی حاضره با دو جمله بره هروئین جا به جا کنه ؟ )
و اینکه سعی کن کارکترهات رو از هم متفاوت کنی.
مثلا می تونی لحجه خاصی به هر کارکتر اضافه کنی، ( یه پست محمد حسین زده ، راجب شخصیت پردازی، اونو حتماً بخون خیلی کاربردیه، توی تاپیک نکات نویسندگی هستش فک کنم )
یا از عادت ها و رفتار های مارسلا و دانیل توضیح بدی ( اینجور وقت ها هر چقدر بیشتر فیلم و داستان ببینی ، بیشتر کمکت می کنه :دی )
یا هر چیز دیگه ای که به ذهنت می رسه استفاده کن تا شخصیتات خاص بشن، اونطوری خواننده خیلی راحت باهاشون مچ می شه.
نکته نهایی هم اینکه وقتی داستان رو تایپ کردی الان. فردا یک دور بیا به چشم یک خواننده ( و با سخت گیر ترین حالتت) داستان رو بخون، و روی جمله بندی دقت کن، شاید بتونی بهترش کنی، شاید مشکلش رو رفع کنی، شاید هم بکل به نظرت بی ربط بیان، پس اون موقع می تونی داستانتو دوباره ویرایش کنی
و به یک داستان درجه یک تبدیلش کنی.
همین دیگه.
در آخر باید بگم که فکر قشنگی اومد تو ذهنت ولی بدون خیلی داستان ها تو همین مایه نوشته شدن و خیلی موفق هستن، پس برای اینکه ازونا بهتر شی باید کارکتر های مخصوص خودتو داشته باشی. ( و البته هزاران نکات دیگر ولی خب برا شروع رو اینا کار کنی به نظرم خیلی خوب تر می شه داستانت )
و ازونجایی که خیلی داستانت رو دوست داشتم، کل نظرم رو گفتم امیدوارم که ادامه بدی و مشکلاتت رو حل کنی.
نمره ای که من فعلا به فصل یک داستانت می تونم بدم چهار از ده هستش که با احتساب اینکه اولین داستانت هستش، این نمره رو دادم، ولی می دونم پتانسیلشو داری که از من ده بگیری :دی
سوالی هم داشتی می تونی ازم بپرسی ( البته مطمئنم خیلی افراد باتجربه تری از من می تونی تو سایت پیدا کنی )
موفق و پیشتاز باشی ((221))
@HORUS 98855 گفته:
خب من خوندمش ( فصل اولو :دی ) و اینکه خوشم اومد.
می دونی اول از هر چیزی من احساس کردم که یه ویراست دوباره نیاز داره (5)
یکی دو جا هم احساس کردم که نثر عامیانه رو با کتابی قاطی کردی،
این مشکل خیلی پیش میاد چون داستان رو داری بطور عامیانه تو ذهنت پردازش می کنی و بعد می خوای تبدیلش کنی به نثر کتابی.
به نظرم بهترین راه حل این مشکل اینه که یک دور داستان رو روی ورق کاغذ بنویسی، بعد رو کاغذ ویرایشش کنی، بعد یه دور هم تو کامپیوتر بنویسی و ویرایش کنی ( کار سختیه ولی نتیجه خیلی خوب می شه )
سومین مشکل هم بنظرم این بود که یه جاهایی خیلی سریع داستان رو پیش بردی. ((85))
ببین می تونی صورت اون دو تا جا به جا کننده، مکان زندگی قبلی دانیل، طول مسیری که دانیل طی کرد، می تونی همشو بیشتر توصیف کنی.
همیشه من اینو به چند نفر گفتم به تو هم میگم ((96))
سعی کن محیط رو جوری توصیف کنی که خواننده بتونه خودش رو جای شخصیت بزاره،
وقتی سر بر می گردونه، بتونه محیط رو ببینه، وقتی راه میره بتونه ادم هایی که از کنارش رد می شن ، ساختمونا، ماشینا، پرنده های اسمون، بتونه همه چیزو ببینه.
باید جوری توصیف کنی که همه چیز کامل باشه. شاید حتی بتونی یه داستان خیلی کوتاه هم توی یه فصل از داستانت بیاری ( مثلا می تونی یه حیوونو مثال بزنی که دنبال شکاره و چگونگی شکار کردن و وضع زندگیشو توضیح بدی بعد با وضع مردم مقایسش کنی )
در کل سعی کن روی جزئیات کار کنی ولی یادت باشه ، همونجوری که هیچ دو نفری تو دنیا عین هم نیستن، نباید جزئیات داستان مثل هم باشه،
مورد بعدی که به نظرم جالب نبود، مکالمه ها بود.
می دونی خیلی ساده منظور رو رسوندی، چرا یکم زیبا ترش نمی کنی ؟ ( خدا وکیلی کی حاضره با دو جمله بره هروئین جا به جا کنه ؟ )
و اینکه سعی کن کارکترهات رو از هم متفاوت کنی.
مثلا می تونی لحجه خاصی به هر کارکتر اضافه کنی، ( یه پست محمد حسین زده ، راجب شخصیت پردازی، اونو حتماً بخون خیلی کاربردیه، توی تاپیک نکات نویسندگی هستش فک کنم )
یا از عادت ها و رفتار های مارسلا و دانیل توضیح بدی ( اینجور وقت ها هر چقدر بیشتر فیلم و داستان ببینی ، بیشتر کمکت می کنه :دی )
یا هر چیز دیگه ای که به ذهنت می رسه استفاده کن تا شخصیتات خاص بشن، اونطوری خواننده خیلی راحت باهاشون مچ می شه.
نکته نهایی هم اینکه وقتی داستان رو تایپ کردی الان. فردا یک دور بیا به چشم یک خواننده ( و با سخت گیر ترین حالتت) داستان رو بخون، و روی جمله بندی دقت کن، شاید بتونی بهترش کنی، شاید مشکلش رو رفع کنی، شاید هم بکل به نظرت بی ربط بیان، پس اون موقع می تونی داستانتو دوباره ویرایش کنی
و به یک داستان درجه یک تبدیلش کنی.
همین دیگه.
در آخر باید بگم که فکر قشنگی اومد تو ذهنت ولی بدون خیلی داستان ها تو همین مایه نوشته شدن و خیلی موفق هستن، پس برای اینکه ازونا بهتر شی باید کارکتر های مخصوص خودتو داشته باشی. ( و البته هزاران نکات دیگر ولی خب برا شروع رو اینا کار کنی به نظرم خیلی خوب تر می شه داستانت )
و ازونجایی که خیلی داستانت رو دوست داشتم، کل نظرم رو گفتم امیدوارم که ادامه بدی و مشکلاتت رو حل کنی.
نمره ای که من فعلا به فصل یک داستانت می تونم بدم چهار از ده هستش که با احتساب اینکه اولین داستانت هستش، این نمره رو دادم، ولی می دونم پتانسیلشو داری که از من ده بگیری :دی
سوالی هم داشتی می تونی ازم بپرسی ( البته مطمئنم خیلی افراد باتجربه تری از من می تونی تو سایت پیدا کنی )
موفق و پیشتاز باشی ((221))
دستت درد نکنه.خیلی ممنونم که خوندی.نقدایی ک کردی خیلی لطیف بودن خیلی ممنونم ک مراعات کردی.فقط یه چیزی.خیلی سخته.بخدا خیلی سخته که مکالمه هارو از این باز تر بکنم.تمام سیعمو میکنم.وظیفمه که یه داستان با کیفیت تحویل شما بدم و با تمام قوا چنین کاری رو انجام میدم.فصل های بعدی حتما از نکاتی ک گفتی و دوستان دیگه هم گفتن استفاده میکنم و به کار میبرم.تیپ شخصیت سازی خیلی برای ایجاد یه کارکتر نیازه که متاسفانه کم کاری کردم.برای فصل چهارم به بعد حتما تیپ نگاری میکنم تا شخصیت بعد بگیره.یه ویراستار واقعا نیازه و متاسفانه من برای 3 فصل اول ویراستار نداشتم.از این به بعد ک میخونید خیلی باکیفیت تر داستانو تجربه میکنید.فقط یه سوال داشتم و یه کمک.اون قسمت هایی که یه جور حالت غافل گیری داشت مثل اونجایی که _حداقل به نظر خودم_دانیل جای میرسلا اومد تو صحنه بازجویی و اونجایی که در اصل میرسلا جای اون بود ،اون حس تعجب رو به مخاطب میرسوند؟چقدر؟حداقل به شما چقدر؟
خیلی ممننم و از صمیم قلب برای خوندن این داستان از شما تشکر میکنم.
@MIS_REIHANE 98876 گفته:
دستت درد نکنه.خیلی ممنونم که خوندی.نقدایی ک کردی خیلی لطیف بودن خیلی ممنونم ک مراعات کردی.فقط یه چیزی.خیلی سخته.بخدا خیلی سخته که مکالمه هارو از این باز تر بکنم.تمام سیعمو میکنم.وظیفمه که یه داستان با کیفیت تحویل شما بدم و با تمام قوا چنین کاری رو انجام میدم.فصل های بعدی حتما از نکاتی ک گفتی و دوستان دیگه هم گفتن استفاده میکنم و به کار میبرم.تیپ شخصیت سازی خیلی برای ایجاد یه کارکتر نیازه که متاسفانه کم کاری کردم.برای فصل چهارم به بعد حتما تیپ نگاری میکنم تا شخصیت بعد بگیره.یه ویراستار واقعا نیازه و متاسفانه من برای 3 فصل اول ویراستار نداشتم.از این به بعد ک میخونید خیلی باکیفیت تر داستانو تجربه میکنید.فقط یه سوال داشتم و یه کمک.اون قسمت هایی که یه جور حالت غافل گیری داشت مثل اونجایی که _حداقل به نظر خودم_دانیل جای میرسلا اومد تو صحنه بازجویی و اونجایی که در اصل میرسلا جای اون بود ،اون حس تعجب رو به مخاطب میرسوند؟چقدر؟حداقل به شما چقدر؟
خیلی ممننم و از صمیم قلب برای خوندن این داستان از شما تشکر میکنم.
سلام
اخر فصل اول كه مارسلا اومد تو به نظرم قافلگير كننده بود، و من خيلي از اخرش خوشم اومد، ( يه جورايي انتظار داشتم بياد ((200)) )
من هم داستانت رو خوندم و خوشم اومد
منتظر ادامهش هستم دوست عزیز ((48))
@mixed-nut 98888 گفته:
من هم داستانت رو خوندم و خوشم اومد
منتظر ادامهش هستم دوست عزیز ((48))
خوشحالم از اینکه خوشت اومده.ممنونم که وقت گذاشتی
خب خوندم.....
ایرادی حاصی نمی تونم بگیرم.... به جز ( هاهاهاها)
چرا وقتی فصل دومو دانلود میکتی فصل اولم جزوشه؟
وقتی که دانیل میگه توی یه بار خیابون وال استریت نوشتی دیوید گفت اونجا ده تا باره و ماشه را کشید.. مشکل داره
همین دو تا... توصیفت خوبه، کشش داره، نثر به نظرم خوبه و کلا همه چی خوبه دیگه
منتظر بقیشم
فصل جدیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
خوندمش
یه کم اشتباهات نگارشی داشت
منتظر ادامه هستم ^__^
(مطمئنم آرایشش ماسیده شد به بافت نقرهاش)