Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

تصمیم

2 ارسال‌
2 کاربران
6 Reactions
617 نمایش‌
skghkhm
(@skghkhm)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 300
شروع کننده موضوع  

بخشی از داستان:

ناگاه درد و سوزشی عمیق او را متوجه دست چپش کرد. در زیر نور کم سویی که از پنجره به داخل می آمد، روسری گلدار دخترش را دید که دور زخم بازویش ناشیانه بسته شده بود. چند دقیقه طول کشید تا حوادث شب گذشته را به خاطر آورد: پیکرهای غرق به خون، صداهای پیاپی تیر و فریاد...و جوان نیمه جانی که با همه ی توانش به طرفش آمده بود و می خواست به او خبر مهمی بدهد اما زبانش را نمی فهمید. خودش جلو رفت. صدای درگیری ها بلند تر می شد. نگاهش را بر زمین چرخاند. اسلحه ای را با ناراحتی از میان دستان بریده ی جوان همسایه، برداشت...

دانلود


   
jacksparrow، robin، tajik-mahsa و 2 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
 

موضوع اینقدر اذیت کرد که دیگه هیچی از نثر نفهمیدم ایراد بگیرم و اینا

قدر بدونیم دیگه....


   
skghkhm واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: