تیک تاک. تیک تاک.
زن نگاه از تابلوی عروسیشان می گیرد و به ساعت می دوزد. 23 دقیقه از یازده گذشته است. برنج های قد کشیده هندی در دیس یخ کرده اند. جای بوی قرمه بوی عطر زنانه ای پیچیده بود که مثل برنج های هندی غریب بود.
با خستگی بشقاب و لیوان های دست نخورده ی روی میز دو نفره را رها کرد. مسواکش را از کنار مسواک آبی برداشت. مسواک زد. سرش را بالا گرفت و آب را در دهانش قرقره کرد. سرش را بالاتر گرفت و آب...
تیک تاک.
یازده و 25 دقیقه بود. زن وسط آشپزخانه خوابیده بود.
پ.ن1: متن بالا مینیمال می باشد همی!
پ.ن2: مینیمال خیلی خیلی داغیه! یعنی همینطوری نوشتم گذاشتم این جا. اصولا بعد از این که کمی زمان می گذره کمی تغییر پیدا می کنه متن ممکنه فردا یا پس فردا جملاتی ریز اضافه یا کم بشه.
پ.ن3: نظرات شوما موجب امتنان ماست!
من از مینی مال کلا سر درنمیارم.
ولی همین جوری بخوام بگم از نظر من خیلی قشنگ بود و مفهموم قشنگیم داشت.
مرسی ((48))
بازم بنویس
مفهوم جالب و قشنگی داشت!
فقط طرف یه کم بی صبر و تحمل بود!...
در کل خوب....
مینیمال چی هست؟! :دی
خیلی قشنگ بود! مرسی فاطمه! منتظر بقیه ی داستانات هستم! :دی
@azam 89954 گفته:
مینیمال چی هست؟! :دی
خیلی قشنگ بود! مرسی فاطمه! منتظر بقیه ی داستانات هستم! :دی
داستان خیلی خیلی کوتاه رو میگن مینیمال. البته عموما کوتاه هستش نه لزوما! حتی میتونه چند هزار کلمه باشه ولی سبکش اینه که جمله ها در نهایت سادگی و کلمات به شکل حداقلی هستن و پایانش یه شوک خاصی داری.((99))