رمان فانتزی ارباب سر ها

اممم

بیشتر مقاله سیاسی بود تا داستان: |

به هر حال انقدر سریع رد شدی که آدم هنگ می کنه این چیه.

این اون شد اون این شد و همه چی تموم شد

خیلی از اسم این کشور و اون کشور استفاده کردی خواننده گیج میشه به هر حال منتظر فصل اولیم

و اممم

سیاسی هم ننویس:دی یعنی مذاکره ایران و e3+3 نباشه توش لطفا:دی

چقدر سریع جواب دادی من خودم هنگ کردم

((55))

والا اینو همین الان یهویی نوشتم

فردا قشنگ یه مقدمه 7-8 صفحه ای مینویسم

جلدشم یه طرحی دارم فقط یه گرافیست میخوام

بله بله سیاسی که نمینویسم به هیچ وجه

داستان در مورد مسیر پیشرفت یه گروه 4 نفره هست در اصل

فقط خواستم که استارتش رو زده باشم الان

باید جالب باشه

فقط اسم کشورا زیاد بود من به شخصه نفهمیدم چی به چیه:دی

این جمله آخری هم خوب بود:

همه این ها وقتی اتفاق افتاد که من فقط یه پسربچه بود

پ.ن: «افتاد» رو ننوشته بودی برات نوشتمش

سلام سلام!

1 - اینم حمزه! ئ (کپیش کن مفیده ولی تو اکثر کیبوردها همون m ئه!)

2 - ب شدت سریع بود. من کلاً درکی از قضیه نگرفتم؟ این اومد ب اونجا حمله کرد بعد اون اومد اینارو یکی کرد بعد همشون باهم رفتن به اونیکی حمله کردن؟ چیشد؟

بعد اینکه فانتزی؟ ینی وسط جنگ کشورا؟ هووم یکم ایده ی تکراری ایه براش باید خیلی فکر کنی که مث بقیه داستانا نشه. (من این ایده رو توی یه سریال دیدم ولی خوب لازم دونسم ک بگم)

3 - یه چیز دیگه که فکر کردم شاید ی جوری باشه (همون ایراد بنی اسرائیلی خودمون. میخوای پست منو کلاً جدی نگیر) ) اون تاریخا بود. یکمش شمسی بود یکمش میلادی -_- اونارو درست کن ...

4 - اون طرفداران پ.ک.ک . دقیقاً پ.ک.ک چیه؟ تو داستان اشاره ای شد من نفهمیدم؟

5 - دوباره تاکید میکنم خیلی تند بود روندش. نگا تو عین یه گزارشگر که یه گزارش درمورد یه روز رو توضیح میده اتفاقات یه ماه رو توضیح دادی آخرشم یه جمع بندی کردی دو کلمه داستان تموم شد. به روندش حتماً دقت کن وقتی هم که خوندی یه دو سه بار مرورش کن.

6 - "بعد 19 روز یعنی 31اردیبهشت 1408 /23می2029 جنگ شروع شد" این بعد چیه الآن؟ خیلی محاوره‌ای بود. رو جمله هات بیشتر کار کن.

7 - من خودم نویسنده نیسم اینارو درست درک نمیکنم ولی نویسندگی کار اسونی نیس که متنو بنویسی و السلام بذاریش بری. باید چندین بار از روش بخونی؛ برا خودت توضیح بدی چیشد چرا اینجوری شد. خودتو بذاری جا خواننده. اگه من بودم اینو میخوندم اینجوری میشد چه فکری میکردم؟ داستان چیزی نیس که ساعت 2 به ذهنت برسه و ساعت 3 آماده باشه. خیلی کار داره. و برای همینه ک کتابای کوتاه اینقدر زمان برا نوشتنشون میخوان.

چرت و پرت زیاد گفتم نصف شبی. حالم خوش نیس)

اگه چیزیو اشتب گفتم یکی اصلاح کنه 0_0

مطمئنی کتابت فانتزیه؟

بیشتر اطلس جغرافیا می مونه

فقط یه نکته نقش آمریکا اون وسط چی بود

یه لحظه اومد بعد غیبش زد

امممم نمی دونم چرا اما من برعکس دوستان گیج نشدم و از شیوه ی روایتتم خوشم اومد‌.

درواقع بلوک شرق و روسیه با هم ایران همسایه هاش با هم.

فقط یه چیزی ایران بمب هسته ای؟؟بعد جز اون جمهوری خلق چین اصلا چیز ساده ای نیست به این راحتی شکست بخوره ها.همچنین اونا هم بمب هسته ای دارن جواب میدادنا.همچنین ترکیب شدن با کشور های کاملا پر از بحرانی مثل پاکستان و افغانستان و عراق و اینا خودش یه مقدمه بلند بالا میخواد و این کشورا ثبات ندارن که بشه از ظرفیتشون استفاده کرد.عملا تضعیف کننده هستن نه تقویت کننده.

خخخخ اینا رو گفتم که بگم اگر از اسامی و کشورهای واقعی استفاده میکنی پس قربون دستات وقایع هم منطقی باشن و اینا

درکل من که خوشم اومد منتظرم بقیه رو بنویسی و اینا

والا 20-25 صفحه نوشتم فعلا

این چند روز امتحانات شهریور امه

بدم تا 11 ام امتحانات رو بعد فصل 1و 2 رو کامل میکنم میدم دسته ویراستار

احمالا میدم 1-2 نفر بخونن نظرشون رو بدن

ببخشید دیر میشه ها

اخه سخته نوشتن ((210))