سلام علیکم
با عرض سلام و خسته نباشید درود و هلو فراوان!!!
روزه هاتون قبول، نمازاتون طولانی
خب خب خب
عرض کنم به خدمتتون با توجه به این که در سایت نویسنده های توانا و غیر توانا( جدی نگیرین می خواستم قشنگ شه) زیاد داریم، که همشونم خلاق و خوشگل و خوتیپن( خوشگل و خوشتیپو از کجا اوردم؟؟؟؟؟) و همچنین ملی گرایی در فانتزیامون داره بیشتر میشه، گفتم شاید این تاپیک کمک کنه( با توجه به این که خودمم یه داستان در مورد این مطالب نوشتم)
سردیوان ( کمالگان یا کماریگان )
سرکردگان دیوان هستند و در رده نخست موجودات بد مینوی قرار دارند . آن ها شش سردیو و به قولی هفت سردیو ( حرف ر ساکن است ) مقابل امشاسپندان ( فرشتگان ) هستند که به ترتیب عبارتند از :
اکومن ( اکه منه ) : دشمن بهمن است و نمادی است از بداندیشی و آشتی ناپذیری . او پیام آور اهریمن است .
اِندَر / ایندَر / ایندره : دشمن اردیبهشت است . در آثار ودایی نام خدایی بسیار نیرومند است و بیشتر صفات او به ایزد بهرام و تعدادی از صفاتش به مهر منتقل شده است و خود در باورهای ایرانی به صورت دیوی درآمده است که آفریدگان را از نیکویی کردن باز می دارد . او ضد نظم و ترتیب است . تحت تاثیر تفکرات روحانیان ساسانی ، این صفت را هم به او نسبت داده اند که مانع کستی بستن می شود .
سارول ( سَروَه ) : دشمن شهریور است و نمادی از شهریاری بد و ستمکاری احتمالا همان رودرَه سَروه ، خدایی از تبار دَیوَ ه های هندی بوده است که در ایران ، شهریاری بد و ظلم را تجسم می بخشد .
ناهیه ( نانگهیثیه ) : دشمن سپندارمد که آفریدگان را از قانع بودن باز می دارد و آنان را ناراضی می سازد . او نیز احتمالا تجسم ناستیه ، خدایی از تبار دَیوه های هندی است . گاهی ترومد را که یکی از دیوان نشاندهنده غرور و نخوت است بدلی از ناهیه دانسته اند .
تَیریز ( تئیری ) : دشمن خرداد که گیاهان و دامها را به زهر می آمیزد .
زَیریز ( زئیری ) : دشمن امرداد که زهر می سازد .
گاه خود اهریمن و گاه اَئِشمه ( دیو خشم) را بر شش دیو فوق می افزایند تا رقم هفت گانه شود .
دیوان و دروجان
علاوه بر سَردیوان ، همه جلوه های زشت و صفات پلید نیز به صورت دیوان و دورجان در برابر ایزدان شخصیت می یابند . دروج در آغاز نامی برای ماده دیوان بوده است . ولی سپس کلمه ای می شود مترادف دیو . دیوها نیز مانند ایزدان سلسله مراتب دارند و از نظر اهمیت و قدرت عمل در مقام های بالا و پایینی قرار می گیرند ، ولی شخصیت وجودی آن ها به اندازه ایزدان روشن و واضح نیست . تعداد دیوزنان به نسبت دیوان مذکر محدود است . ولی در کل ، جنسیت دیوان کمتر از ایزدان مشخص است . تعدادی از این دیوان عبارتند از :
جِه / جَهی : دیو زنی که نقش تخریبی عمده ای در آغاز آفرینش دارد . نماد همه پلیدی ها و آلودگی های زنانه و نماد روسپی گری است . او در متنها هم زن و هم اهریمن به شمار آمده است . اوست که اهریمن را به یورش دوم بر جهان می انگیزد . چون اهریمن بر می خیزد ، بر سر جَهی بوسه می زند و آلودگی های زنانه از این راه پدیدار می شود . پس از آفرینش ، در اسطوره ها دیگر از جَهی نشانی نیست ، جز اشاره ای کوتاه در هزاره اوشیدر و اوشیدرماه .
سهمناکترین دیوها ، دیوهایی هستند که با مرگ ارتباط دارند ، این دیو ها که به دیوهای مرگ معروفند عبارتند از :
اَستویداد / استوِهات : دیوی که مفهوم نام او در هم شکننده و از هم جدا کننده استخوانهاست . او دارای کمندی است که آن را بر گردن قربانی مورد نظر خود می اندازد . اوست که برای نخستین بار مرگ را بر کیومرث ، پیش نمونه انسان ، مستولی می کند . دیوی است که چون دست بر مردم زند ، خواب آورد و چون سایه بر آنان افکند ، تب چون دیده بر آنان دوزد ، مرگ .
ویزَرِش : همکار استویداد دیو است که با روان گذشتگان در آن سه شبانه روزی که هنوز در گیتی هستند نبرد می کند و آنان را می ترساند . او نیز بر دوزخ می نشیند و روان گناهکاران را با زنجیر تا پل چینود می کشد .
وایِ بد : بخشی از فضا را در اختیار دارد که روان درگذشتکان از آن می گذرد . اوست که جان را از تن جدا می کند . ( نک ایزد وای )
نَسو / نسوش : دیوی است که به بدن انسان ، در حالی که هنوز زنده است ، یورش می برد و آن را می گنداند و چون بدن فاسد و گندیده شد ، روان دیگر نمی تواند در آن بماند . در حقیقت نخستین عامل مرگ این دیو است . اثری از تانیث در نام این دیو دیده می شود .
بوشاسب ( بوشیانستا) : دیو خواب مفرط و تنبلی است . احتمالا دیو زن است و به دارنده دست های دراز موصوف است . هنگامی که خروس در بامداد می خواند او همه کوشش خود را به کار می برد که جهان را در خواب نگه دارد . سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند و بدینسان مردم را از برخاستن و رفتن به سرکار باز می دارد .
خشم (اَئِشمَه) : دیوی است که با نیزه خونین ظاهر می شود او نیز از پیام آوران اهریمن است . دیو خشم و دیو آز دو دیوی هستندکه با اهریمن به پایان جهان می رسند و سروش دیو خشم را از میان می برد و به قولی ، دیو آز او را می بلعد . دیو خشم رقیب و دشمن سروش است .
آز : دیوی است که صفت سیری ناپذیر دارد و در پایان جهان ، اهریمن او را می بلعد .
سیج / سیز : دیو درد و بلاست . فریب دهنده است و کار خود را پنهانی انجام می دهد . هیز ( هیچه ) : دیو قحطی و خشکسالی و نایابی است .
اپوش ( اَپوشه ) : دیو خشکی و خشکسالی است که تیشتر با او نبرد می کند نام او به معنی دارنده آب است .
اسپنجَروش / سپَنجَروش / سپنجگر ( سپَنجغریه ) : همکار اپوش دیو است .
سِپَزگ دیو : دیو سخن چینی و غیبت است . دیو بدکاره ای که در دوزخ به جای پیش رفتن ، پس می رود .
وَرَن : دیو شهوت است و همراه با دیو آز در متون اخلاقی از بزرگترین دیوان به شمار می رود .
چشمَک : دیوی است که موجب گردباد ، زمین لرزه و ویرانی می شود . در اسطوره زندگی زردشت نقش این دیو این است که شهر و ده را ویران می کند و درختان را درهم می شکند تا مایع مقدسی را که فروَهر و گوهر تن زردشت در آن است از میان ببرد .
زَرمان : دیو پیری است و صفت بد نفس دارد و به عبارت دیگر ، نفس مردمان را بد می کند .
بوت / بود : دیوی است که نماد بت پرستی است و از مخالفان سرسخت زردشت / . در بندهشن آمده است که او را در هندوستان می پرستند .
مَلکوس / مرکوس : دیوی است که سرما و زمستان سخت را در پایان هزاره اوشیدر به وجود خواهد آورد .
میتوخت : دیوی است که نماد گفتار نادرست است و به قولی ، نخستین آفریده اهریمن به شمار می رود و بدگمانی می آورد . او دیو مقابل ایزد گفتار مانسرسپند یا مارسپند است .
اَکَه تَش : دیو انکار است که مردمان را وادار می کند که هر چیز خوبی را انکار کنند .
اَشموغ / اَهلَموغ : دیو بدعت است . از منفورترین دیوان است که سوشیانس در پایان جهان سپاهی بر می انگیزد و به کارزار او می رود و سرانجام او را به سوراخی فرو می کند .
اودَگ : دیو زنی است که به قولی هفت سَردیو ( کماریگان ) و ضحاک را به وجود می آورد . او جمشید را به سوی لذت های دنیوی می راند و مردم را به سخن گفتن در جایی که باید سکوت کرد وامیدارد .
ترومد / ترومت / ترومتی : دیو زنی است که نخوت و تکبر و گستاخی می آفریند ، درست بر عکس سپندارمد که نماد تواضع است . این دیو به دست سپندارمد از میان خواهد رفت . برخی این دیو را با دیو ناهیه که یکی از سر دیوان است یکی دانسته اند .
پریمتی : دیو زن تکبر است . او نیز دشمن سپندارمد به حساب می آید و همکار ترومد است .
پِنی ( پِنیه ) : دیو خسّت است که مردمان را وادار می کند که انبار کنند و نخورند و به کس ندهند .
رشک : به مفهوم حسد ، دیوی است که کینه و بدچشمی می آورد .
اِناست : دیو تباهی است .
اَگاس / اگاش : دیو شورچشمی است که مردمان را چشم می زند .
کوند : دیوی است از دشمنان سروش که بدون ماده سکر آور مست است و مونث آن به صورت کوندیره آمده است .
در این فهرست که متعلق به دیوان مینوی است ، نام دیوانی که در رویدادی های زمینی نقش دارند و همچنین (( پری )) ها ، یعنی ماده دیوانی با ظاهر زیبا که غالبا به فریب دادن قهرمانان در دوران گیتی می پردازند نیامده است .
عکسا شرمنده کمن، یه نگاه به امتیازم بندازین می فهمین!
می دونم که مطلب کمه، ولی همین گیر میاد دیگه، مطلبو از یه جا دیگه کپی کردم ولی چون خودش از ویکی پدیا کپی کرده بود ذکر نمی کنم تا حالش گرفته شه! خب بی انصاف از ویکی پدیا گرفتی می نوشتی!!!!
التماس دعا
دمت گرم!!!!
خوبه آدم جای این اساطیر یونانی،از "بروبچ" خودمون استفاده کنه
ایده ی خوبی دادی حتما بعدا" یه داستان کوتاه با این ها می نویسم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فقط قربون دستت
یه نکته یادم رفت
تمام موارد بالا(یاحد اقل اونایی که من دیدم)دیو طینت یا شخصیت منفی هستند
اگر می شود شخصیت های مثبت را برای موازنه در داستان قرار دهید
@س.ع.الف 86065 گفته:
دمت گرم!!!!
خوبه آدم جای این اساطیر یونانی،از "بروبچ" خودمون استفاده کنه
ایده ی خوبی دادی حتما بعدا" یه داستان کوتاه با این ها می نویسم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فقط قربون دستت
یه نکته یادم رفت
تمام موارد بالا(یاحد اقل اونایی که من دیدم)دیو طینت یا شخصیت منفی هستند
اگر می شود شخصیت های مثبت را برای موازنه در داستان قرار دهید
چون خودم در این مورد داستان نوشتم بهت میگم، کار سختیه ولی سعیتو بکن!
دوما در مورد ایزدها واقعا مطل کمه، یعنی نقطه مقابل دیوها، ولی از ویکی پدیا یه سری مطالب کم می تونی پیدا کنی که در حدی نیست بخوام تایپک بزنم براشون!
به نظر منم نوشتن در این باره خیلی سخته.
چون هم اسمای سختی دارن و هم شناخته شده نیستن کلی باید بیای تو پاورقی توضیح بدی که چی چیه و خواننده بدتر گیج میشه.
ولی اگه یه نفر بتونه از پسشون براد همین شناخته نشده بودنش جالبش میکنه
خب یه توصیه دارم برا اونایی که می خوان در این مورد داستان بنویسن، تاپیک داستان منو بخونین، یکی در میون در مورد بدبختیای نوشتن توضیح دادم! بعد تصمیمی بگیرین!
از کجا اینا رو نوشتین؟ اگه از یه کتاب بخصوصیه، معرفی کن بریم بخونیم.
درباره ی خدایان ایرانی هم بنویس.
مچکریم
چرا خودتو ننوشتی؟ ^__^
@مهشید 86086 گفته:
از کجا اینا رو نوشتین؟ اگه از یه کتاب بخصوصیه، معرفی کن بریم بخونیم.
درباره ی خدایان ایرانی هم بنویس.
مچکریم
خدایاانو سارا داره داخل یه تایپک دیگه مینویسه! اینا رو هم از یه سایت دیگه کپی کردم که اخرش توضیح دادم چرا منبع رو ذکر نکردم!
@Dokhtare Ashoob 86090 گفته:
چرا خودتو ننوشتی؟ ^__^
خودم که دیو نیستم، خودم بابای بابای همه ی این دیوام! بعله! ههه
ولی نمی دونم چرا تو رو ننوشتم؟؟؟ خیلی عجیبه!!
[COLOR=silver:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -خودم که دیو نیستم، خودم بابای بابای همه ی این دیوام! بعله! ههه
ولی نمی دونم چرا تو رو ننوشتم؟؟؟ خیلی عجیبه!!
عههههههههههه عجب!گروه خونی منو دیو فرق میکنه!!ایششششش
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
[COLOR=silver:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -خودم که دیو نیستم، خودم بابای بابای همه ی این دیوام! بعله! ههه
ولی نمی دونم چرا تو رو ننوشتم؟؟؟ خیلی عجیبه!!
عههههههههههه عجب!گروه خونی منو دیو فرق میکنه!!ایششششش
ااااااااا!((62))اصن نمیدونستم این همه مدل دیو داریم...دمت گرم ک اینارو در کنار هم گذاشتی!((55))اگه بازم بذاری واقعن ممنونت میشم!((200))