سلام امروز می خوام مجموعه Seven Realms رو معرفی کنم. این مجموعه به خواست دوستان عزیز معرفی می شود البته کتاب های این مجموعه هرکدام جوایزی را نیز دریافت کردند که در قسمت literary awards مشاهده می کنید. این مجموعه شامل 4 جلد کتاب است.
The Demon King Seven Realms #1
literary awards
Times are hard in the mountain city of Fellsmarch. Reformed thief Han Alister will do almost anything to eke out a living for his family. The only thing of value he has is something he can't sell—the thick silver cuffs he's worn since birth. They're clearly magicked—as he grows, they grow, and he's never been able to get them off.
One day, Han and his clan friend, Dancer, confront three young wizards setting fire to the sacred mountain of Hanalea. Han takes an amulet from Micah Bayar, son of the High Wizard, to keep him from using it against them. Soon Han learns that the amulet has an evil history—it once belonged to the Demon King, the wizard who nearly destroyed the world a millennium ago. With a magical piece that powerful at stake, Han knows that the Bayars will stop at nothing to get it back.
Meanwhile, Raisa ana'Marianna, princess heir of the Fells, has her own battles to fight. She's just returned to court after three years of freedom in the mountains—riding, hunting, and working the famous clan markets. Raisa wants to be more than an ornament in a glittering cage. She aspires to be like Hanalea—the legendary warrior queen who killed the Demon King and saved the world. But her mother has other plans for her...
The Seven Realms tremble when the lives of Hans and Raisa collide, fanning the flames of the smoldering war between clans and wizards.
The Exiled Queen Seven Realms #2
literary awards
Teen Buckeye Book Award (2011), Voya Perfect Ten (2010)
Haunted by the loss of his mother and sister, Han Alister journeys south to begin his schooling at Mystwerk House in Oden’s Ford. But leaving the Fells doesn’t mean that danger isn't far behind. Han is hunted every step of the way by the Bayars, a powerful wizarding family set on reclaiming the amulet Han stole from them. And Mystwerk House has dangers of its own. There, Han meets Crow, a mysterious wizard who agrees to tutor Han in the darker parts of sorcery—but the bargain they make is one Han may regret.
Meanwhile, Princess Raisa ana’Marianna runs from a forced marriage in the Fells, accompanied by her friend Amon and his triple of cadets. Now, the safest place for Raisa is Wein House, the military academy at Oden's Ford. If Raisa can pass as a regular student, Wein House will offer both sanctuary and the education Raisa needs to succeed as the next Gray Wolf queen.
Everything changes when Han and Raisa’s paths cross, in this epic tale of uncertain friendships, cut-throat politics, and the irresistible power of attraction.
The Gray Wolf Throne Seven Realms #3
Han Alister thought he had already lost everyone he loved. But when he finds his friend Rebecca Morley near death in the Spirit Mountains, Han knows that nothing matters more than saving her. The costs of his efforts are steep, but nothing can prepare him for what he soon discovers: the beautiful, mysterious girl he knew as Rebecca is none other than Raisa ana’Marianna, heir to the Queendom of the Fells. Han is hurt and betrayed. He knows he has no future with a blueblood. And, as far as he’s concerned, the princess’s family as good as killed his own mother and sister. But if Han is to fulfill his end of an old bargain, he must do everything in his power to see Raisa crowned queen.
Meanwhile, some people will stop at nothing to prevent Raisa from ascending. With each attempt on her life, she wonders how long it will be before her enemies succeed. Her heart tells her that the thief-turned-wizard Han Alister can be trusted. She wants to believe it—he’s saved her life more than once. But with danger coming at her from every direction, Raisa can only rely on her wits and her iron-hard will to survive—and even that might not be enough.
The Gray Wolf Throne is an epic tale of fierce loyalty, unbearable sacrifice, and the heartless hand of fate.
The Crimson Crown Seven Realms #4
A thousand years ago, two young lovers were betrayed-Alger Waterlow to his death, and Hanalea, Queen of the Fells, to a life without love.
Now, once again, the Queendom of the Fells seems likely to shatter apart. For young queen Raisa ana'Marianna, maintaining peace even within her own castle walls is nearly impossible; tension between wizards and Clan has reached a fevered pitch. With surrounding kingdoms seeking to prey on the Fells' inner turmoil, Raisa's best hope is to unite her people against a common enemy. But that enemy might be the person with whom she's falling in love.
Through a complicated web of lies and unholy alliances, former streetlord Han Alister has become a member of the Wizard Council of the Fells. Navigating the cut-throat world of blue blood politics has never been more dangerous, and Han seems to inspire hostility among Clan and wizards alike. His only ally is the queen, and despite the perils involved, Han finds it impossible to ignore his feelings for Raisa. Before long, Han finds himself in possession of a secret believed to be lost to history, a discovery powerful enough to unite the people of the Fells. But will the secret die with him before he can use it?
A simple, devastating truth concealed by a thousand-year-old lie at last comes to light in this stunning conclusion to the Seven Realms series.
خلاصه جلد اول
در شهر کوهستانی فلز مارک زمانه سختی است. دزد اصلاح شده هن آلیستر تقریبا هر کاری را برای امرار معاش خانواده اش انجام می داد. تنها شی با ارزشی که داشت چیزی بود که نمی توانست بفروشد- دستبند های نقره ای ضخیمی که از زمان تولد در دستش بود. آنها کاملا جادویی بودند به طوریکه هنگامیکه او رشد میکند، آنها نیز بزرگ می شوند و او هیچوقت نمی تواند آنها را در بیاورد.
یک روز، هان و دوست خانوادگیاش، دنسر، با سه جادوگر جوان که میخواستند کوه مقدس هانالی را به آتش بکشند، درگیر میشوند. هان طلسمی را از میکاح بایار، پسر جادوگر اعظم کش میرود تا او نتواند از آن طلسم علیه هان و دوستش استفاده کند. خیلی زود هان متوجه میشود که طلسم، داستانی شیطانی دارد...طلسم زمانی متعلق به پادشاه اهریمنی بود، جادوگری که حدود هزار سال پیش تقریبا دنیا را نابود کرد. هان، با این طلسم جادویی قدرتمند در دست، میداند که هیچ چیز نمیتواند خانوادۀ بایار را از پس گرفتن طلسم منصرف کند.
در همین زمان، ریسا آناماریا، پرنسس و وارث فلز، درگیر مشکلات خودش است. او پس از سه سال آزادی در کوهستانها، اکنون به دربار برگشته است... در آن کوهستان اسب میتاخت، شکار میکرد و در داد و سندهای مشهور شرکت میکرد. ریسا میخواهد چیزی بیشتر از یک جواهر در قفسی پر زرق و برق باشد. او آرزو دارد که مثل هانالی باشد... ملکۀ جنگجوی افسانهای که پادشاه اهریمنی را کشت و دنیا را نجات داد. اما مادرش نقشههای دیگری برایش دارد.
رعشۀ هفت پادشاهی، داستان زندگی هان و ریسا که با هم تلاقی میکنند و آتش زیر خاکستر جنگ بین انسانها و جادوگرها که شعلهورتر میشود.
خلاصۀ جلد دوم: ملکۀ تبعید شده
هان که به خاطر از دست دادن مادر و خواهرش به شدت در هم ریخته، سفری به جنوب را در پیش میگیرد تا آموزشش را در عمارت میستورک در اودنز فورد آغاز کند. اما ترک کردن فلز به این معنی نیست که خطر از او دور میشود. در هر قدم، هان توسط خانوادۀ بایار مورد حمله قرار میگیرد، خانوادهای جادوگر و قدرتمند که به دنبال طلسمی هستند که هان از آنها دزدیده است. و عمارت میستورک هم خطرهای خودش را دارد. هان آنجا، کراو را ملاقات میکند، جادوگری مرموز که قبول میکند هان را در بخشهای سیاه جادوگری آموزش دهد... اما معاملهای که با هم میکنند چیزی است که ممکن است موجب پشیمانی هان شود.
در همین زمان، پرنسس ریسا آناماریانا به کمک دوستش آمون و سه برادر کوچکترش، از زیر یک ازدواج زوری در فلز فرار میکند. حالا، امنترین مکان برای ریسا عمارت وین است که یک مدرسۀ نظامی در اودنز فورد است. اگر ریسا بتواند مثل یک دانشجوی معمولی در امتحانات قبول شود، عمارت وین هم برایش امنیت را فراهم خواهد کرد و هم تحصیلاتی را که ریسا برای رسیدن به مقام ملکۀ گرگ خاکستری بعدی نیاز دارد.
اما وقتی مسیر هان و مسیر ریسا با هم تلاقی میکند، همهچیز تغییر میکند. در این داستان حماسی از دوستیهای بیثبات، سیاستهای کشنده و قدرت وسوسهانگیز جذابیت سخن گفته شده.
خلاصۀ جلد سوم: سلطنت گرگ خاکستری
هان آلیستر فکر میکرد که تمام افرادی را که دوست میداشت از دست داده است. اما وقتی دوستش ربکا مورلی را نزدیک به مرگ در کوهستان ارواح مییابد، متوجه میشود که هیچچیز مهمتر از نجات دادن او نیست. بهای تلاش برای نجات ربکا بالاست، اما هیچچیز هان را برای مواجهه با چیزی که به زودی کشف میکند آماده نکرده است: دختر زیبا و مرموزی که او به عنوان ربکا میشناخت، کسی نیست جز ریسا آناماریانا، وارث سلطنت فلز. احساسات هان آسیب دیده و مورد خیانت واقع شده است. او میداند که هیچ آیندهای با یک فرد سلطنتی در انتظارش نیست. و تا جایی که میداند، خانوادۀ پرنسس، مادر و خواهرش را کشتهاند. اما اگر هان میخواهد به معاملهی قدیمیاش پایان دهد، باید هرچه در توان دارد به کار گیرد تا ریسا را به سلطنت برساند.
در همین زمان، افرادی هستند که دست به هر کاری میزنند تا جلوی ریسا را از رسیدن به سلطنت بگیرند. ریسا با هر کوششی که در زندگی میکند، با خود فکر میکند که چقدر طول خواهد کشید تا دشمنانش پیروز شوند. قلبش به او میگوید که میتواند به جادوگر و دزد سابق، هان آلیستر اعتماد کند. میخواهد که این را باور کند... هان جانش را چندین بار نجات داده است. اما همانطور که خطر از هر طرف به سویش میآید، ریسا فقط میتواند به ذکاوت و شمشیرش تکیه کند، و به میل شدیدش برای نجات پیدا کردن، و حتی همۀ اینها ممکن است کافی نباشد.
سلطنت گرگ خاکستری، داستانی حماسی از یک وفاداری قوی، فداکاری طاقتفرسا و دست سنگدل سرنوشت است.
خلاصۀ جلد چهارم: تاج خونین
هزار سال پیش، به دو جوان عاشق خیانت شد... آلگر واترلو کشته شد، و هانالی، ملکۀ فلز محکوم به زندگی بدون عشق شد.
حالا، یک بار دیگر، سلطنت فلز احتمال دارد که از هم گسسته شود. برای ملکۀ جوان، ریسا آناماریانا، حفظ صلح حتی داخل دیوارهای قصر خودش تقریبا غیرممکن شده است. تنش میان جادوگرها و انسانها به شدت بالا گرفته است.
با وجود پادشاهیهای اطراف که میخواهند از آشفتگی داخلی فلز سود ببرند، بزرگترین امید ریسا این است که مردمش را علیه یک دشمن مشترک متحد کند. اما دشمن ممکن است همان فردی باشد که او عاشقش است.
علی رغم شبکهای از دروغهای پیچیده و روابط وحشتناک، دزد سابق هان آلیستر، به یکی از اعضای انجمن جادوگران فلز تبدیل شده است. هدایت دنیای ظالم سلطنتیها و سیاستهایشان هرگز تا این حد خطرناک نبوده است و به نظر میرسد هان، دشمنی و کینه را میان جادوگران و انسانها گسترش میدهد. تنها متحد او ملکه است، و علی رغم خطراتی که در کمین است، برای هان غیرممکن است که احساساتش را نسبت به ریسا نادیده بگیرد. زیاد طول نمیکشد که هان سر از رازی درمیآورد که گفته میشد میان تاریخ گم شده است. کشفی آن چنان قدرتمند که میتواند مردم فلز را متحد کند. اما آیا این راز قبل از آن که هان بتواند از آن استفاده کند همراهش خواهد مُرد؟
واقعیتی ساده و ویرانگر به خاطر یک دروغ هزارساله تا کنون مخفی بوده که بالاخره در جلد آخر مجموعۀ هفت پادشاهی برملا خواهد شد.
بچه ها میخوام خلاصه هایی که میذارم رو ترجمه کنم خلاصه های تعدادی از کتابایی رو که گذاشتم رو دوست عزیزمون ترجمه کرد. فقط میخواستم لطف کنید هر جا اشکالی توی ترجمش دیدید بگید.خلاصه هر جلد که کامل شد توی پست اصلی میذارم.
خلاصه جلد اول
در شهر کوهستانی فلز مارک زمانه سختی است. دزد اصلاح شده هن آلیستر تقریبا هر کاری را برای امرار معاش خانواده اش انجام می داد. تنها شی با ارزشی که داشت چیزی بود که نمی توانست بفروشد- دستبند های نقره ای ضخیمی که از زمان تولد در دستش بود. آنها کاملا جادویی بودند به طوریکه هنگامیکه او رشد میکند، آنها نیز بزرگ می شوند و او هیچوقت نمی تواند آنها را در بیاورد.
ادامه خلاصۀ جلد اول: پادشاه اهریمنی
یک روز، هان و دوست خانوادگیاش، دنسر، با سه جادوگر جوان که میخواستند کوه مقدس هانالی را به آتش بکشند، درگیر میشوند. هان طلسمی را از میکاح بایار، پسر جادوگر اعظم کش میرود تا او نتواند از آن طلسم علیه هان و دوستش استفاده کند. خیلی زود هان متوجه میشود که طلسم، داستانی شیطانی دارد...طلسم زمانی متعلق به پادشاه اهریمنی بود، جادوگری که حدود هزار سال پیش تقریبا دنیا را نابود کرد. هان، با این طلسم جادویی قدرتمند در دست، میداند که هیچ چیز نمیتواند خانوادۀ بایار را از پس گرفتن طلسم منصرف کند.
در همین زمان، ریسا آناماریا، پرنسس و وارث فلز، درگیر مشکلات خودش است. او پس از سه سال آزادی در کوهستانها، اکنون به دربار برگشته است... در آن کوهستان اسب میتاخت، شکار میکرد و در داد و سندهای مشهور شرکت میکرد. ریسا میخواهد چیزی بیشتر از یک جواهر در قفسی پر زرق و برق باشد. او آرزو دارد که مثل هانالی باشد... ملکۀ جنگجوی افسانهای که پادشاه اهریمنی را کشت و دنیا را نجات داد. اما مادرش نقشههای دیگری برایش دارد.
رعشۀ هفت پادشاهی، داستان زندگی هان و ریسا که با هم تلاقی میکنند و آتش زیر خاکستر جنگ بین انسانها و جادوگرها که شعلهورتر میشود.
خلاصۀ جلد دوم: ملکۀ تبعید شده
هان که به خاطر از دست دادن مادر و خواهرش به شدت در هم ریخته، سفری به جنوب را در پیش میگیرد تا آموزشش را در عمارت میستورک در اودنز فورد آغاز کند. اما ترک کردن فلز به این معنی نیست که خطر از او دور میشود. در هر قدم، هان توسط خانوادۀ بایار مورد حمله قرار میگیرد، خانوادهای جادوگر و قدرتمند که به دنبال طلسمی هستند که هان از آنها دزدیده است. و عمارت میستورک هم خطرهای خودش را دارد. هان آنجا، کراو را ملاقات میکند، جادوگری مرموز که قبول میکند هان را در بخشهای سیاه جادوگری آموزش دهد... اما معاملهای که با هم میکنند چیزی است که ممکن است موجب پشیمانی هان شود.
در همین زمان، پرنسس ریسا آناماریانا به کمک دوستش آمون و سه برادر کوچکترش، از زیر یک ازدواج زوری در فلز فرار میکند. حالا، امنترین مکان برای ریسا عمارت وین است که یک مدرسۀ نظامی در اودنز فورد است. اگر ریسا بتواند مثل یک دانشجوی معمولی در امتحانات قبول شود، عمارت وین هم برایش امنیت را فراهم خواهد کرد و هم تحصیلاتی را که ریسا برای رسیدن به مقام ملکۀ گرگ خاکستری بعدی نیاز دارد.
اما وقتی مسیر هان و مسیر ریسا با هم تلاقی میکند، همهچیز تغییر میکند. در این داستان حماسی از دوستیهای بیثبات، سیاستهای کشنده و قدرت وسوسهانگیز جذابیت سخن گفته شده.
خلاصۀ جلد سوم: سلطنت گرگ خاکستری
هان آلیستر فکر میکرد که تمام افرادی را که دوست میداشت از دست داده است. اما وقتی دوستش ربکا مورلی را نزدیک به مرگ در کوهستان ارواح مییابد، متوجه میشود که هیچچیز مهمتر از نجات دادن او نیست. بهای تلاش برای نجات ربکا بالاست، اما هیچچیز هان را برای مواجهه با چیزی که به زودی کشف میکند آماده نکرده است: دختر زیبا و مرموزی که او به عنوان ربکا میشناخت، کسی نیست جز ریسا آناماریانا، وارث سلطنت فلز. احساسات هان آسیب دیده و مورد خیانت واقع شده است. او میداند که هیچ آیندهای با یک فرد سلطنتی در انتظارش نیست. و تا جایی که میداند، خانوادۀ پرنسس، مادر و خواهرش را کشتهاند. اما اگر هان میخواهد به معاملهی قدیمیاش پایان دهد، باید هرچه در توان دارد به کار گیرد تا ریسا را به سلطنت برساند.
در همین زمان، افرادی هستند که دست به هر کاری میزنند تا جلوی ریسا را از رسیدن به سلطنت بگیرند. ریسا با هر کوششی که در زندگی میکند، با خود فکر میکند که چقدر طول خواهد کشید تا دشمنانش پیروز شوند. قلبش به او میگوید که میتواند به جادوگر و دزد سابق، هان آلیستر اعتماد کند. میخواهد که این را باور کند... هان جانش را چندین بار نجات داده است. اما همانطور که خطر از هر طرف به سویش میآید، ریسا فقط میتواند به ذکاوت و شمشیرش تکیه کند، و به میل شدیدش برای نجات پیدا کردن، و حتی همۀ اینها ممکن است کافی نباشد.
سلطنت گرگ خاکستری، داستانی حماسی از یک وفاداری قوی، فداکاری طاقتفرسا و دست سنگدل سرنوشت است.
خلاصۀ جلد چهارم: تاج خونین
هزار سال پیش، به دو جوان عاشق خیانت شد... آلگر واترلو کشته شد، و هانالی، ملکۀ فلز محکوم به زندگی بدون عشق شد.
حالا، یک بار دیگر، سلطنت فلز احتمال دارد که از هم گسسته شود. برای ملکۀ جوان، ریسا آناماریانا، حفظ صلح حتی داخل دیوارهای قصر خودش تقریبا غیرممکن شده است. تنش میان جادوگرها و انسانها به شدت بالا گرفته است.
با وجود پادشاهیهای اطراف که میخواهند از آشفتگی داخلی فلز سود ببرند، بزرگترین امید ریسا این است که مردمش را علیه یک دشمن مشترک متحد کند. اما دشمن ممکن است همان فردی باشد که او عاشقش است.
علی رغم شبکهای از دروغهای پیچیده و روابط وحشتناک، دزد سابق هان آلیستر، به یکی از اعضای انجمن جادوگران فلز تبدیل شده است. هدایت دنیای ظالم سلطنتیها و سیاستهایشان هرگز تا این حد خطرناک نبوده است و به نظر میرسد هان، دشمنی و کینه را میان جادوگران و انسانها گسترش میدهد. تنها متحد او ملکه است، و علی رغم خطراتی که در کمین است، برای هان غیرممکن است که احساساتش را نسبت به ریسا نادیده بگیرد. زیاد طول نمیکشد که هان سر از رازی درمیآورد که گفته میشد میان تاریخ گم شده است. کشفی آن چنان قدرتمند که میتواند مردم فلز را متحد کند. اما آیا این راز قبل از آن که هان بتواند از آن استفاده کند همراهش خواهد مُرد؟
واقعیتی ساده و ویرانگر به خاطر یک دروغ هزارساله تا کنون مخفی بوده که بالاخره در جلد آخر مجموعۀ هفت پادشاهی برملا خواهد شد.
@mixed-nut 86203 گفته:
ادامه خلاصۀ جلد اول: پادشاه اهریمنی
یک روز، هان و دوست خانوادگیاش، دنسر، با سه جادوگر جوان که میخواستند کوه مقدس هانالی را به آتش بکشند، درگیر میشوند. هان طلسمی را از میکاح بایار، پسر جادوگر اعظم کش میرود تا او نتواند از آن طلسم علیه هان و دوستش استفاده کند. خیلی زود هان متوجه میشود که طلسم، داستانی شیطانی دارد...طلسم زمانی متعلق به پادشاه اهریمنی بود، جادوگری که حدود هزار سال پیش تقریبا دنیا را نابود کرد. هان، با این طلسم جادویی قدرتمند در دست، میداند که هیچ چیز نمیتواند خانوادۀ بایار را از پس گرفتن طلسم منصرف کند.
در همین زمان، ریسا آناماریا، پرنسس و وارث فلز، درگیر مشکلات خودش است. او پس از سه سال آزادی در کوهستانها، اکنون به دربار برگشته است... در آن کوهستان اسب میتاخت، شکار میکرد و در داد و سندهای مشهور شرکت میکرد. ریسا میخواهد چیزی بیشتر از یک جواهر در قفسی پر زرق و برق باشد. او آرزو دارد که مثل هانالی باشد... ملکۀ جنگجوی افسانهای که پادشاه اهریمنی را کشت و دنیا را نجات داد. اما مادرش نقشههای دیگری برایش دارد.
رعشۀ هفت پادشاهی، داستان زندگی هان و ریسا که با هم تلاقی میکنند و آتش زیر خاکستر جنگ بین انسانها و جادوگرها که شعلهورتر میشود.
خلاصۀ جلد دوم: ملکۀ تبعید شده
هان که به خاطر از دست دادن مادر و خواهرش به شدت در هم ریخته، سفری به جنوب را در پیش میگیرد تا آموزشش را در عمارت میستورک در اودنز فورد آغاز کند. اما ترک کردن فلز به این معنی نیست که خطر از او دور میشود. در هر قدم، هان توسط خانوادۀ بایار مورد حمله قرار میگیرد، خانوادهای جادوگر و قدرتمند که به دنبال طلسمی هستند که هان از آنها دزدیده است. و عمارت میستورک هم خطرهای خودش را دارد. هان آنجا، کراو را ملاقات میکند، جادوگری مرموز که قبول میکند هان را در بخشهای سیاه جادوگری آموزش دهد... اما معاملهای که با هم میکنند چیزی است که ممکن است موجب پشیمانی هان شود.
در همین زمان، پرنسس ریسا آناماریانا به کمک دوستش آمون و سه برادر کوچکترش، از زیر یک ازدواج زوری در فلز فرار میکند. حالا، امنترین مکان برای ریسا عمارت وین است که یک مدرسۀ نظامی در اودنز فورد است. اگر ریسا بتواند مثل یک دانشجوی معمولی در امتحانات قبول شود، عمارت وین هم برایش امنیت را فراهم خواهد کرد و هم تحصیلاتی را که ریسا برای رسیدن به مقام ملکۀ گرگ خاکستری بعدی نیاز دارد.
اما وقتی مسیر هان و مسیر ریسا با هم تلاقی میکند، همهچیز تغییر میکند. در این داستان حماسی از دوستیهای بیثبات، سیاستهای کشنده و قدرت وسوسهانگیز جذابیت سخن گفته شده.
خلاصۀ جلد سوم: سلطنت گرگ خاکستری
هان آلیستر فکر میکرد که تمام افرادی را که دوست میداشت از دست داده است. اما وقتی دوستش ربکا مورلی را نزدیک به مرگ در کوهستان ارواح مییابد، متوجه میشود که هیچچیز مهمتر از نجات دادن او نیست. بهای تلاش برای نجات ربکا بالاست، اما هیچچیز هان را برای مواجهه با چیزی که به زودی کشف میکند آماده نکرده است: دختر زیبا و مرموزی که او به عنوان ربکا میشناخت، کسی نیست جز ریسا آناماریانا، وارث سلطنت فلز. احساسات هان آسیب دیده و مورد خیانت واقع شده است. او میداند که هیچ آیندهای با یک فرد سلطنتی در انتظارش نیست. و تا جایی که میداند، خانوادۀ پرنسس، مادر و خواهرش را کشتهاند. اما اگر هان میخواهد به معاملهی قدیمیاش پایان دهد، باید هرچه در توان دارد به کار گیرد تا ریسا را به سلطنت برساند.
در همین زمان، افرادی هستند که دست به هر کاری میزنند تا جلوی ریسا را از رسیدن به سلطنت بگیرند. ریسا با هر کوششی که در زندگی میکند، با خود فکر میکند که چقدر طول خواهد کشید تا دشمنانش پیروز شوند. قلبش به او میگوید که میتواند به جادوگر و دزد سابق، هان آلیستر اعتماد کند. میخواهد که این را باور کند... هان جانش را چندین بار نجات داده است. اما همانطور که خطر از هر طرف به سویش میآید، ریسا فقط میتواند به ذکاوت و شمشیرش تکیه کند، و به میل شدیدش برای نجات پیدا کردن، و حتی همۀ اینها ممکن است کافی نباشد.
سلطنت گرگ خاکستری، داستانی حماسی از یک وفاداری قوی، فداکاری طاقتفرسا و دست سنگدل سرنوشت است.
خلاصۀ جلد چهارم: تاج خونین
هزار سال پیش، به دو جوان عاشق خیانت شد... آلگر واترلو کشته شد، و هانالی، ملکۀ فلز محکوم به زندگی بدون عشق شد.
حالا، یک بار دیگر، سلطنت فلز احتمال دارد که از هم گسسته شود. برای ملکۀ جوان، ریسا آناماریانا، حفظ صلح حتی داخل دیوارهای قصر خودش تقریبا غیرممکن شده است. تنش میان جادوگرها و انسانها به شدت بالا گرفته است.
با وجود پادشاهیهای اطراف که میخواهند از آشفتگی داخلی فلز سود ببرند، بزرگترین امید ریسا این است که مردمش را علیه یک دشمن مشترک متحد کند. اما دشمن ممکن است همان فردی باشد که او عاشقش است.
علی رغم شبکهای از دروغهای پیچیده و روابط وحشتناک، دزد سابق هان آلیستر، به یکی از اعضای انجمن جادوگران فلز تبدیل شده است. هدایت دنیای ظالم سلطنتیها و سیاستهایشان هرگز تا این حد خطرناک نبوده است و به نظر میرسد هان، دشمنی و کینه را میان جادوگران و انسانها گسترش میدهد. تنها متحد او ملکه است، و علی رغم خطراتی که در کمین است، برای هان غیرممکن است که احساساتش را نسبت به ریسا نادیده بگیرد. زیاد طول نمیکشد که هان سر از رازی درمیآورد که گفته میشد میان تاریخ گم شده است. کشفی آن چنان قدرتمند که میتواند مردم فلز را متحد کند. اما آیا این راز قبل از آن که هان بتواند از آن استفاده کند همراهش خواهد مُرد؟
واقعیتی ساده و ویرانگر به خاطر یک دروغ هزارساله تا کنون مخفی بوده که بالاخره در جلد آخر مجموعۀ هفت پادشاهی برملا خواهد شد.
ممنون که خلاصه فارسی رو قرار دادید توی پست اصلی قرار میدم