خب منم آخرش شروع کردم نوشتن
فصل اول نوشته شده ایشالا دو سه هفته بعد قرار می گیره.
درآن هنگام که انسان روح خود را به ماشین فروخت
ادیان و رموز باستانی را بی ارزش و دروغ نام نهاد
شیاطین،غفلت بشر را هدیه ای از جانب خدایگان خود،که نامش تا ابد لعنت باد
پنداشته و تخم نابودی و نیستی را در میان آدمیان کاشتند
ماشین های عظیم که مایه ی فخر و مباهات انسان بودند
شبی بی پایان را برای اربابانشان رقم زدند.
پیوندها شکسته می شد،خون در هوا می رقصید و غرور انسان در هیاهوی بقا به سخره گرفته شد.
آن گاه که امید افسانه به نظر می رسد،اهرمن در خون غسل پیروزی می کند،نفرت جرقه خواهد زد و غوغای نبرد در میان آدمی زنده خواهد شد.
چی بگم؟؟؟ مقدمش(؟؟؟؟؟ اخه دو سه خط بود فقط) خوب بود! کاورشم خوشگله ولی نوشته هاش یه نمه بی نظمن! گرگ بالا ها پایین، می بالا شود پایین! حمیدم یه نمه سخت قابل خوندنه! همین دیگه! منتظرم!
کاورو دیدم یاد سپید دندان جک لندن افتادم ((200))
اون متنه هم به نظر بیشتر شبیه خلاصه داستان بود تامقدمه :-"
با این حال ایدش خیلی خوب بود منتظرم