سلام.
چشمان نیزه یک داستان ایرانی است پر از هیجان و دلهره. باید در همین ابتدا به شما دوستان عزیز بگویم که این یک داستان در عصر حاضر است. در ایران خودمان. البته شما خوانندگان عزیز می تونید هر ایده ی خوبی که راجع به بهتر شدن داستان به ذهنتان می رسد را با من در میان بگذارید. ایشالاه سعی خواهم کرد هر هفته یک فصل 15-20 صفحه ای را در اختیار دوستان قرار دهم. امیدوارم که با نظرات خود در بهبود این نوشته مرا کمک بسیار کنید.
کاور کتاب:
ادامه بدین بچه ها همه ی ما استعداد های نهفته ای داریم...((73))
خب بقیه کتاباتم بزار بخونیم این که خیلی قشنگ بود خوشم اومد
@.AvA. 79835 گفته:
ادامه بدین بچه ها همه ی ما استعداد های نهفته ای داریم...((73))
استعداد زیاده ولی فرصتی برای شکوفایی در اختیار آدم قرار نمیگیره.
@mahdi.rafiei 79850 گفته:
خب بقیه کتاباتم بزار بخونیم این که خیلی قشنگ بود خوشم اومد
فعلا اینو بخونیم. بقیه درسته تموم شدن ولی یکم مناسب اینجا نیستن و البته شاید یکیشو فرستادم انتشارات. ممنون بابت وقتی که گذاشتین.
@matin2lost 79878 گفته:
استعداد زیاده ولی فرصتی برای شکوفایی در اختیار آدم قرار نمیگیره.
فعلا اینو بخونیم. بقیه درسته تموم شدن ولی یکم مناسب اینجا نیستن و البته شاید یکیشو فرستادم انتشارات. ممنون بابت وقتی که گذاشتین.
فرصت ها رو خود ادم ایجاد می کنه پسرم
اون داستان های دیگت چرا مناسب ینجا نیستن؟؟اگر موضوع ژانرهای مختلف یا بزرگسال بودنه اینجا از ژانرهای غیر فانتزی و یا کتاب های بزرگسال زیاد داریم افراد بزرگسال هم کم نیستن
من هنوز شروع رو نخوندم ولی می خونم نظر می دم
@smhmma 79881 گفته:
فرصت ها رو خود ادم ایجاد می کنه پسرم
اون داستان های دیگت چرا مناسب ینجا نیستن؟؟اگر موضوع ژانرهای مختلف یا بزرگسال بودنه اینجا از ژانرهای غیر فانتزی و یا کتاب های بزرگسال زیاد داریم افراد بزرگسال هم کم نیستن
من هنوز شروع رو نخوندم ولی می خونم نظر می دم
نمیخوام وارد بحث فرصت ها بشم. مشکلاتی هست واقعا. مخصوصا برای کسانی مثل ما که نوشتن رو انتخاب کردیم و اون هم در کشوری که برای این کار پشیزی ارزش قائل نیستن.
یکیش که خیلی بزرگساله و نمیخوام به خاطر اعتقاداتی که وارد داستان کردم مورد حمله ی تعدادی قرار بگیرم. دوتای دیگه مناسبن ولی میخوام ببینم بعد نمایشگاه کتاب چه بلایی سرشون میاد. میتونم انتشاراتی برای نشر پیدا کنم یا نه.
@matin2lost 79892 گفته:
نمیخوام وارد بحث فرصت ها بشم. مشکلاتی هست واقعا. مخصوصا برای کسانی مثل ما که نوشتن رو انتخاب کردیم و اون هم در کشوری که برای این کار پشیزی ارزش قائل نیستن.
یکیش که خیلی بزرگساله و نمیخوام به خاطر اعتقاداتی که وارد داستان کردم مورد حمله ی تعدادی قرار بگیرم. دوتای دیگه مناسبن ولی میخوام ببینم بعد نمایشگاه کتاب چه بلایی سرشون میاد. میتونم انتشاراتی برای نشر پیدا کنم یا نه.
اون که البته ولی بازم ناامید نباش
می تونی فرصت های خوبی هم برای خودت بوجود بیاری
ایشالا موفق بشی
اها بعله فهمیدم.البته هیچکس حق نداره بهتون به خاطر اعتقاداتتون حمله کنه ولی می فهمم
اها خب چه ژانری هستن؟؟؟اگر ژانر فانتزی هست انتشارات اذرباد کتابای ایرانی داره چاپ می کنه
@smhmma 79893 گفته:
اون که البته ولی بازم ناامید نباش
می تونی فرصت های خوبی هم برای خودت بوجود بیاری
ایشالا موفق بشی
اها بعله فهمیدم.البته هیچکس حق نداره بهتون به خاطر اعتقاداتتون حمله کنه ولی می فهمم
اها خب چه ژانری هستن؟؟؟اگر ژانر فانتزی هست انتشارات اذرباد کتابای ایرانی داره چاپ می کنه
بله اطلاعاتی از آذرباد دارم. فقط منتظر نمایشگاه کتاب هستم تا بتونم با ناشرا صحبت کنم. حالا شما این داستان من و بخونید و نظرتون رو راجع به این داستان بگید.
ممنون بابت راهنمایی
دوستان فصل اول داستان قرار گرفت. باز هم من رو با نظرات و نقد های سازندتون کمک کنید. ((48))((48))
من هنوز فرصت نکردم کل شروع رو بخونم اما صفحات اولش خیلی خوب بود... افرین ادامه بده
خب من همین جور بی دقت و الکی خوندمش، به نظرم مقدمه خیلی جالب تر بود تا فصل یک ولی بازم خوب بود!
تنها ایرادی به ذهنم میرسه: صفحه رو یه قابی چیزی بزار فونتت خوبه ولی ریز ترش کن!
بعد شلوارش را کند یا در اورد؟ تو فارسی معیار نمی دونم کدومو می گن! ولی شلوارش ار کند تو ذوق می زد!
مرسی بابات داستانت!
@Ajam 80024 گفته:
خب من همین جور بی دقت و الکی خوندمش، به نظرم مقدمه خیلی جالب تر بود تا فصل یک ولی بازم خوب بود!
تنها ایرادی به ذهنم میرسه: صفحه رو یه قابی چیزی بزار فونتت خوبه ولی ریز ترش کن!
بعد شلوارش را کند یا در اورد؟ تو فارسی معیار نمی دونم کدومو می گن! ولی شلوارش ار کند تو ذوق می زد!
مرسی بابات داستانت!
متشکرم دوست من.
حالا وقتی داستان جلوتر بره بهتر هم خواهد شد.
خودم صفحه رو قاب نزاشتم تا حس و حال کتاب پیدا کنه ولی اگه اینجوری خوب نیست میزارمش تو قاب.
چرا شلوارش رو کند داریم تو فارسی. در آورد هم داریم. کند یکم به نظرم حالت خشن تر به خودش میگیره.
بازم ممنون.
خب فصل یک رو خوند خوب بود
گنگ ننوشته بودی و این خیلی چیز خوبیه
ایده و ماجرا هم به نظر قشنگ میومد
ادامه بده حتما
من هم بالاخره تونستم شروع رو بخونم. شروعش واقعا خوب بود. چیزی که خیلی توجهم رو جلب کرده بود این بود که به نظر می رسید دو دنیا ( دنیای حال وتمامیه امکانات با یه سری مسائل جادویی) به هم تنیده شدن. نمی دونم چرا اما به نظرم یه ترکیب جالب و دوست داشتنی داشت.
بخشی که درباره ی هوها بود رو خوب توصیف کرده بودی و بخشی که فرشاد توضیح میده خیلی زود متوجه میشن نامه تقلبیه و قراره چه اتفاقی براش بیفته رو دوست داشتم.
درباره ی فصل اول هم باید بگم نوشته اش خوب بود، اما برای من یکی به شخصه سخت بود که بفهمم چی به چیه و بخش عظیمیش به مشکل خواندن خودم برمیگرده. به شخصه توی فهمیدن متن هایی که این قدر کلمات کتابی و توصیفات سنگین دارن مشکل دارم :دی بنابراین نمی تونم خیلی درباره اش نظر بدم. اما منتظر فصل بعدی هستم حتما ادامه بده.