Header Background day #04
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

بی غرور

18 ارسال‌
17 کاربران
47 Reactions
1,574 نمایش‌
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
شروع کننده موضوع  

سلام دوستان این اولین داستان کوتاه منه و اصلاً تو این زمینه تجربه ندارم:دی

امیدوارم خوشتون بیاد؛ لایک نشه فراموش:دی

به نام خدا

آسمان جیغ می زد و گریه می کرد؛ قطره های اشکش از روی گونه ی لطیفش به زمین سقوط می کردند. پسرک بی توجه به قطره های اشکی که بر روی گونه هایش می بارید و از آن شره می کرد، با بی حالی بر روی زمین گلی راه می رفت.

پاهایش از گذراندن این مسافت طولانی ذوق ذوق می کرد و تیر می کشید. اما در درونش حس عمیقی از خشنودی داشت؛ اطمینان داشت که پدرش به او افتخار می کرد، پدری که کمک رسان مردم بود و بر خلاف طبقات مختلف جامعه به نیازمندان یاری می رساند.

پسر تنها تی شرت پاره و شلوار جین رنگ و رو رفته ای پوشیده بود. کمی که جلوتر رفت صدای داد و فریادی را شنید.

با نگاهی به بالا مردی را دید که چتری دستش گرفته بود و همراه خدمتکارانش به هر طرف می دویدند. ایستاد اما حالی نداشت تا دستش را به دیوار کوچه تکیه دهد. مرد با دیدن او به سمتش دوید و هنگامی که نزدیک تر شد نگاه تحقیر آمیزی به او انداخت و از کنارش رد شد؛ پسر با دیدن این صحنه خشکش زد.

مرد بی توجه به او به سمت مردی که پشت سرش بود و او متوجه اش نشده بود حرکت کرد. با وجود فاصله زیاد پسرک هنوز هم می توانست صدایشان را بشنود.

ـ لطفاً آقا. خواهش می کنم به من بگید که پسر منو دیدید!

ـ مگه چی شده؟

ـ حدوداً دم ظهر بود که بیرون رفت اما تا حالا نیومده و من خیلی نگرانشم.

ـ شاید دیده باشمش نمی دونم، پسرتون چه شکلیه؟

پسر جوان بی توجه به آن ها رویش را بر گرداند و با پشت دستش اشک های روانش را پاک کرد.

باران موهایش بلوند و بلندش را کمی شسته بود.

دوباره صدای دو نفر در گوشش پیچید!

ـ چشم های مشکی قد بزرگ و موهای بلوند؟ اوه بله، من پسرتون رو دیدم. واقعاً به شما تبریک می گم، پسر بسیار مردم دوستی دارید. چندی پیش جوان فقیری را دیدم که هم زمان با شروع شدن باران، از سرما تشنج گرفته بود. همزمان پسری را دیدم که به او نزدیک شد، پسری که خوی اشرافیت داشت و غرور تکبر از سر رویش می بارید. آن دو با هم صحبت کردند اما نمی دانم چه شد که به یکباره غرور از صورت جوان پولدار رخت بست و او لباس هایش را در آورد و با فقیر جوان عوض کرد.

ـ چی؟ این امکان نداره!

ـ حقیقت محضه آقا!

ـ خب حالا پسرم کجاست؟

پسرک به سمت خانه ای در انتهای کوچه حرکت کرد و همزمان گل های رو صورتش را با آب باران شست.

مرد می گفت: « من اون رو تا اینجا دنبال کردم! »

اما صدای ضعیف مرد در برابر آوای شعر فقیر که در گوشش می پیچید هیچ نبود:

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جانی
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید

خب می دونم خیلی کوتاه بود، اما همینم کلی روش فکر کردما:دی

فعلاً


   
momo jon، Azi، رضا و 20 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
sheyton.divane
(@sheyton-divane)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2544
 

خوشمان امد!


   
kianaz، sepehrjava2 و StormBringer واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
 

خوشمان آمد!


   
kianaz، sheyton-divane، sepehrjava2 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
kianaz
(@kianaz)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 142
 

ماهم توو... خوشمان آمد ( چرا همه تریپ سرباز هخامنشی ور داشتیم منم جو گیر شدم...) فقط یک سوال ای برادر صحبت های بین آنها چه بود برادرم ؟بنده به شدت کنجکاو شده ام.. به ما هم بگویید شاید ماهم تغییری بیابیم...

راستی سپاس برای متن زیبایتان....

( خودمم خودمو مسخره کردم ((113))خسته نباشم جدا...)


   
sheyton-divane و StormBringer واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
the ship
(@the-ship)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 366
 

سلام. ممنون قشنگ بود.


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Araa
 Araa
(@araa_mc)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 548
 

خـــــــــــوب بــــــود((58))


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
lord of darkness
(@lord-of-darkness)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

اگه واقعا دفعه ی اولته فوق العاده بود


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
RaStar
(@rastar)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 144
 

عاااااااووووولی!!!!

آفررررررین!!!!!!!!!!!!!((212))

بازم بنویس!!


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

خداییش دفعه اولت بود؟؟؟

خیلی خوب بود ایول ایول


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Cyrus-The-Great
(@cyrus-the-great)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1447
 

به به. آورین. مشعوف شدیم. باز هم ما را مفتخر بفرما ((91))


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
negar_gh
(@negar_gh)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 32
 

خوب بود

راستی مجید نثرت تغیر نکرده؟؟


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
شروع کننده موضوع  

@rivas 72779 گفته:

خوب بود

راستی مجید نثرت تغیر نکرده؟؟

داستان کوتاه بود دیه((221))


   
the-ship واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
reyhane.ramooz
(@reyhane-ramooz)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1143
 

چقدر جالب و مرموز بود بازم بزار من دوس دارم


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
niam.a
(@niam-a)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 106
 

قشنگ بود

خوشم اومد

مرسی!((221))


   
StormBringer واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
Sherlock Holmes 221b
(@sherlock-holmes-221b)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
 

می لایکیم!(عین آدم بگو خوشم اومد دیگه!)


   
the-ship واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 2
اشتراک: