---- ۱۳۹۲ --- درام،کمدی ---۹۰ دقیقه |
آرایش غلیظ
آخرین اثر از کمپانی برادران نعمت ا...، مقدم دوست متاسفانه فیلم بدی است. فیلمی بی هدف، گیج و نامفهوم. همین که یک زوج هنری شکل گرفته و خیلی خوب حرف هم را میفهمند و میتوانند با هم همکاری کنند نکته خوبی است ولی گویا در اینجا دیگر جواب نمیدهد. همکاری این دو با فیلم بسیار خوب بوتیک آغاز شد که توانست نظر منتقدان و تماشاچیان را برآورده کند. بعد از آن نوبت به بی پولی رسید که با آن نگاه ابزوردش به مقاله بیپولی و فقیرشدن یک شبهی فردی پولدار توانست در سطحی گسترده تماشاچیانش را راضی از سالن به بیرون رهنمون کند و در کنار درباره الی در جشنواره فیلم فجر سیمرغ تماشاگران را هم کسب کند. هنر مقدم دوست و نعمت ا... در متفاوت روایت کردن داستان های معمول بود. داستان فیلم بیپولی یا بوتیک و حتی سریال موفق وضعیت سفید داستانهایی تکراری هستند ولی هنر این دو در متفاوت بیان کردن این مفاهیم است. با ارجاع به سکانسی از فیلم بیپولی به این گفتار خود وجه تصویری میبخشم. در صحنه ای از فیلم میبینیم که ایرج(بهرام رادان) از کارهایی تعریف میکند که در آنها موفق نبوده است. تمیز کردن سیبزمینی، غریق نجاتی در استخر و مسافرکشی در خط شیر پاستوریزه. کات شدن تصاویر پشت سر هم و نشان دادن صحنه های تقریبا کمدی در دل روایت غمبار بیپول شدن ایرج، هنری است که از دستان نعمت ا... برمی آید. یا مثلا تیتراژ فیلم خوب و تحسین شدهی سربه مهر ساخته مقدم دوست و نوشتهی حمید نعمت ا... که با نشان دادن صفحه نمایش رایانه شخصی صبا(لیلا حاتمی) و کلماتی که در فضای مجازی جست و جو میکند به شخصیت و دغدغه های او نزدیک میشویم. اما داستان در آرایش غلیظ کاملا متفاوت است. تلاش نویسنده و کارگردان در ساختن تریلری پرهیجان و با انرژی کاملا مشهود است ولی در اجرا این امر به بدترین شکل ممکن شکل گرفته است.
داستان فیلم از آنجایی شروع میشود که قرار است باری از ترقه و فشفشه برای چهارشنبه سوری از بندر به سمت تهران بیاید ولی این بار که متعلق به هومن برق نورد است در گمرک میماند و دوست او حامد بهداد مامور میشود تا این بار را از بندر به تهران بیاورد. داستان یک خطی و ایده جذابی دارد. اما با یک اشتباه محاسباتی تبدیل به بدترین فیلم نعمت ا... میشود. حامد بهداد را هیچ وقت بازیگری خوب نمیدانستم ولی معتقدم اگر کارگردان او را کنترل کند میتواند بازی قابل قبولی ارائه کند. نمونه اش فیلم جرم مسعود کیمیایی است که با کنترل شدن توسط کیمیایی بهترین بازی عمرش را به نظر من ارائه داد ولی در نقطه مقابل اگر کارگردان او را رها کند فاجعهای رخ میدهد. نمونه بارزش همین فیلم است. شخصی عصبانی، معتاد و آماده درگیری. بهترین شخص برای این نقش قطعا حامد بهداد است که فیلم را از لبه پرتگاه با اطمینان کامل به ته دره ببرد.او در بین راه با گروهی آشنا میشود که شغل عجیبی دارند. مردی که از خود برق تولید میکند(با بازی خوب علی عمرانی) و با دیدن زنها برق بدنش بیشتر میشود برای سمیناری پزشکی به همراه این گروه به کیش میروند. قصد کارگردان و نویسنده تلاش برای شبیه کردن فضای فیلم به فیلم های فدریکو فلینی است. حتی در یک قسمت به سیرکی هم سر میزنند که سینمادوستان همه یاد فلینی بیفتند اما این کجا و آن کجا؟؟ اسم فیلم نکته مثبت فیلم است."غلیظ" بودن همه چیز در فیلم اصلی ترین نکته این فیلم و دلیل بد بودن این فیلم است. روابط، شخصیتها(که به جز مرد برقی بقیه از تیپ فراتر نمیروند)، لوکیشن ها و حتی دیالوگهای فیلم بر این امر صحه میگذارند. به شخصه فیلمهای زیادی را دیدم که همچین قصدی را داشتهاند و به بهترین شکل آن را اجرا کرده اند. نمونه نزدیکش "گرگ وال استریت" ساخته مارتین اسکورسیزی است. فیلمی که به ما میفهماند که لذت و دیوانگی با مرزی بسیار کوچک از هم جدا میشوند. و کارگردان و فیلمنامه نویس با هنری بی مثال این مفهوم را به بیننده القا میکنند. اما در این فیلم دیوانگی و گذشتن از مرز آن به دعواهای فیزیکی خشن(که واقعا این سطح خشونت در سینمای ایران بیسابقه است)، دیالوگهای توهین آمیز، موسیقی با ریتم تند، شدت استفاده از مواد مخدر و حتی آواز همایون شجریان و در اخر فیلم به "آرایش غلیظ" طناز طباطبایی محدود میشود. دریغ ازین که این چیزها شخصیت نمیآفرینند و کمبود فیلمنامه را جبران نمیکنند. فیلم تا نیمه میتواند تماشاگر خاص( و نه البته عام) را با خود همراه کند ولی از نیمه فیلم به بعد تماشاگر به شدت آزار میبیند. چون شخصیت درنیامده نمیتواند با او همذاتپنداری کند و سرنوشت به اصطلاح قهرمانان فیلم برایش اهمیتی ندارد. این فیلم میشود نتیجه مشکل چندسال اخیر سینمای ایران یعنی داشتن ایده و طرحی خوب و نپروراندن این ایده و تبدیل آن به یک فیلمنامه بد. حال کارگردان سعی میکند در اجرا این نقصان را به کمک شخصیت های خاص با رفتارهای خاصترشان رفع کند. دست به دامن حامد بهداد میشود که با خاص بودن(بخوانید خل بودن) مثلا به فیلم انرژی بدهد و نتیجهاش میشود بدترین نقشآفرینی حامد بهداد در چند سال گذشته. به نظرم فیلم در بین عوام ابدا جایگاهی ندارد البته با توجه به بازیگران و عوامل حرفهایش گیشه خوبی دارد که در این وضعیت رکود سینما همه از آن استقبال میکنیم. شخصا دلیل استقبال از این فیلم در بین گروهی از منتقدان هم برایم جالب است و بیصبرانه منتظر نقدهایشان در زمان اکران و "اندر حکایات شبیه بودن دکوپاژهای این فیلم به آثار تارانتینو و فولر " مینشینیم. چه خوب است که برای مقایسه این فیلم دست به دامن نمونههای وطنی مثل تردید واروژ کریم مسیحی و یا در سطحی بالاتر اشکان،انگشتر متبرک و چند داستان دیگر شهرام مکری شویم و پای بزرگانی مثل تارانتینو، فولر و اسکورسیزی را به میان نکشیم.
والا ما تا سر تکون می دیم پسترای این فیلمه رو می بینیم
من کلا از این سبک خوشم نمیاد
به نظر من ایران زیادی به این سبک فیلما چسبیده
یکم کمدی یا فانتزی درست کنید خو نمی شه ؟
حالا من متوجه نشدم این فیلم اکران شده؟؟؟