مواظب باشیم که تمام وقتمان در دانشگاه، با درس خواندن هدر نرود. دانشگاه محل زندگی کردن است.
* وسوسههای کارآفرین شدن، احساس شما را به کار کردن برای دیگران بد نکند. حتی کسی که یک موقعیت شغلی برای خودش دارد، کارآفرین است. او اگر خوب کار کند این موقعیت شغلی میماند و اگر بد کار کند، این موقعیت از بین میرود. همهی مردم دنیا، یا دزد هستند (و از دسترنج دیگران میخورند) یا کارآفرین. البته بعضی کارآفرینها بیش از یک موقعیت شغلی ایجاد میکنند.
* مهاجرت کردن به کشورهای دیگر و موفق شدن و ایجاد ارزش در آن اقتصادهای بزرگ، شبیه نصب یک پردهی شیک در یک کاخ گرانقیمت است. ماندن در اینجا و کار کردن، با وجود دردها و سختی ها، مانند ساختن خانهای کوچک در یک بیابان است. خودتان ببینید که کدام، حس بهتری به شما میدهد و انتخاب کنید.
* گول داستان زندگی آدمهای موفق را نخورید. همزمان با هر فرد موفقی که داستان خود را برای شما میگوید، هزاران فرد شکست خورده وجود دارند که هرگز موقعیتی در برابر دوربینها و رسانهها نخواهند داشت. فیلمهایی که از موفقیت یک معلول در مسابقات پاراالمپیک پخش میشود، نباید ذهن شما را خراب کند. این نوع داستانگویی، بیشتر توهم میسازد. نباید مشکلات و دغدغه های هزاران معلول دیگری را که هنوز مشکلات روزمره آنها حل نشده و از حمایت کافی جامعه برخوردار نیستند، فراموش کرد. ثروتهای افسانهای زاکربرگ و استیو جابز و موفقیتهای ریشه در گاراژ، باعث نشود که دهها هزار نفر دیگری را که در گاراژها ورشکست شدند و هیچ نامی از آنها ثبت نشد فراموش کنیم!
* تلاش مهم است. تلاش مهم است. تلاش مهم است. موفق بودن هزینهی سنگین دارد. قبل از اینکه موفق بودن را انتخاب کنید ببینید آیا دوست دارید هزینهاش را پرداخت کنید؟
این مطلب رو یکی از موفق ترین مدیرای ایران گفته که تو دانشگاه شریف با یک رتبه قبول شده بوده
* خودتان بیشتر از استاندارد و عرف کار کنید و همیشه آماده باشید که دیگران کمتر از عرف و استاندارد کار کنند. غیر از این باشد افسرده میشوید و از تلاش بازمیمانید.
* حرف هیچکس را جدی نگیرید. مردم حرف میزنند. نه برای موفقیت و رشد شما. برای اینکه نشان بدهند که وجود دارند و به خودشان «ثابت کنند» که آدم هستند! کسانی که نقد مردم را جدی گرفتهاند در گورستانها میان مردم خوابیدهاند و هیچ نامی و اثری و یادگاری از آنها نمانده. قهرمانان امروز مردم، کسانی هستند که دیروز، مردم را آدم حساب نکردند و فارغ از نقدها و حرفها و نظرات آنها، مسیر خودشان را رفتند!
* به درآمد رشتههای مختلف و تفاوت آنها فکر نکنید. شغلها بیشتر مثل سهام هستند. در هر رشتهای و شغلی، اگر ریسک بالاتر بپذیرید سود بالاتر و اگر ریسک کمتر بپذیرید سود و درآمد کمتری دارید. از بین اینها هم خوب و بد را بر اساس شخصیت خودتان و مدل ذهنی خودتان انتخاب کنید و نه توصیه دیگران.
* و آخرین حرفم اینکه: برای یک انسان هجده ساله در ایران، شریفی بودن یک افتخار است. اما به دهههای سوم و چهارم که وارد شویم، شریفی بودن فراموش میشود و شریف بودن است که به عنوان معیار موفقیت مورد ارزیابی قرار میگیرد.