Header Background day #11
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

کمی تامل کن...

2 ارسال‌
2 کاربران
14 Reactions
1,235 نمایش‌
Sherlock Holmes 221b
(@sherlock-holmes-221b)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 65
شروع کننده موضوع  

یکی بود یکی نبود این داستان زندگی ماست.

همیشه همین بوده: یکی بود یکی نبود.

در اذهان شرقی‌مان نمی‌گنجد با هم بودن.

با هم ساختن. برای بودن یکی، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه‌گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود:

که یکی بود، دیگری هم بود. همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه‌ی کهن، برای بودن یکی، یکی را نیست می‌کنیم.

از دارایی، از آبرو، از هسشتی.

انگار که بودنمان وابسته‌ی نبودن دیگری است.

هیچ کس نمی‌داند، جز ما. هیچ کس نمی‌فهمد جز ما.

و آن کس که نمی‌داند و نمی‌فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و این هنری است که آن را خوب آموخته‌ایم: هنر نبودن دیگری.


ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺰ ﭼﺎﻻﻙ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﺑﭙﺮﺩ ﻧﺸﺪ ﻛﻪ ﻧﺸﺪ . ﺍﻭ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ

ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﻳﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ.

ﻋﺮﺽ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻗﺪﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ... ﻧﻪ ﭼﻮﺑﻲ

ﻛﻪ ﺑﺮﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻲﺯﺩ ﺳﻮﺩﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎﻱ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ .

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﻲﮔﺬﺷﺖ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ

ﺯﻻﻝ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﮔﻞ ﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ .

ﺑﺰ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺏ ﺟﻮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪ .

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮﻱ ﺩﺍﺷﺖ؟

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﻲﺩﻳﺪ ﮔﻔﺖ :

ﺗﻌﺠﺒﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻱ ﺁﺏ ﻣﻲﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ . ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔﻞ

ﻛﺮﺩﻡ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮﻱ ﭘﺮﻳﺪ .

ﻭ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﻤﻲﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﻧﻤﻲﺷﻜﻨﺪ, ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺘﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺶ ﻭ ﮔﺎﻫﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻲﭘﺮﺳﺘﺪ ﻭ ......

ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ

ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ


چقدر هفتاد هشتاد سال کم است برای دیدن تمام دنیا!

برای بودن با تمام مردم دنیا!

چقدر حیف است که من میمیرم و غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمی کنم !

میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمی بینم !

دلم می خواست چند سال در یک جنگل یا یک روستا زندگی کنم .

چند سالی را هم در چند کشور دیگر با آداب و رسومی دیگر.

دلم میخواست چند کلیسا و معبد و مسجد بزرگ جهان را میدیدم و با پیروان ادیان مختلف حرف میزدم .

دلم میخواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند و مهیب پرواز ميكردم

دلم می خواست...

دلم می خواست های من زیادند ، بلندند ، طولانی اند . اما مهمترین دلم می خواستم این است که انسان باشم انسان بمانم و انسان محشور شوم .

چقدر وقت کم است . تا وقت دارم باید مهر بورزم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس می کشند ،باید مهربورزم به همین جغرافیایی که سهم چشمهای من از جهان است


ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:

به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟

ﻫﺮ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ،

ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ .

ﺩﻭﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ .

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !…

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ، ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ،

ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼﺭﯾﺨﺖ.

ﺭﻭ ﺑﻪﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ،

ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟

ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻟﯿﻮﺍﻥﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ !

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ؟ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ.

حقیقت ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﯾﺮ یا زود بالاخره ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻪ ...


ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ

ﻣﺮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻧﺪ

ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﻧﺪﻩ ﭼﭗ ﻣﺮﺩﯼ

ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺁﺩﻡ !!!

ﺣﻮﺍﯾﻢ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ …

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ …

ﻣﯿﻮﻩ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ

ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ،

ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﻨﺴﺕ،

ﻣﻦ …!!!!

ﺣﻮﺍ !!!!

ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﮤ ﺷﯿﻄﺎﻥ،

ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ

ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺁﺗﺶ

ﮐﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻣﺮﺍﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﺩﺍﺩ

ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﮐﻪ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ …

ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ .

ﺯﻟﯿﺨﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﺼﺮ ﻭ

ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﻫﻢ . ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ

ﺯﻥ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺯﻥ ﺍﺑﻮﻟﻬﺐ ﻭ ﺯﻥ ﻧﻮﺡ .

ﻣﻠﮑﻪ ﺳﺒﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ

ﮔﺎﻩ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ …

ﮔﺎﻩ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﻟﻌﻘﻞ ﻭ ﻧﯿﻤﯽﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﻄﺎﺑﻢ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ .

ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕﺒﺎﺭﺍﻧﻢ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ

ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻣﻘﺪﺳﻢ

ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ .

ﮔﺎﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺣﻀﻮﺭﻡ ﺟﻨﮕﯿﺪﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ …

ﮔﺎﻩ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺸﻬﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﻣـــــــــــــــــــــﻦ …

ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻡ

ﻣــــــــــــــﻦ ..

ﺣﻮﺍﯾﻢ، ﺯﻟﯿﺨﺎﯾﻢ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ،

ﻣﺮﯾﻤﻢ .

ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ …

ﮐﻪ ﻣﻦ

ﻧﻪ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﭼﭗ ﺍﺕ

ﺑﻠﮑﻪ

ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﺭﺳﺎ ﻭ ﻫم تراﺯ

ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻡ .

ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﻣﻦ …

ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻫﺮﻡ،

ﻭ ﺗﻮ

ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺯﺍﺩﻩ من!!! تقديم به تمام زنان و دختران...ايران زمین


چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبودو چه بسیار لباس ها دیدم که درونش انسانی نبود . . .


هیچ وقت عشق را گدایی نکن

چون معمولا"

چیز با ارزش را به گدا داده نمی شود...


خودمان را با کلمه ‌تا قسمت چه باشد‌ گول می‌زنیم ؛ ‌ قسمت‌ اراده من و توست ...


صادق بودن شاید منتهی به دوستی های فراوان نشود !

اما همیشه نتیجه اش یافتن دوستان حقیقی خواهد بود . . .


بخندیم!

اما سرمایه ی خنده ما گریه دیگران نباشد...

((علامه محمد تقی جعفری))


نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین

که آدمی پای برشرافت خود گذارد . . .


ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است

که بزرگترین احترام به هر کس این است که

برایش یک دقیقه سکوت کنند ...


چقدر زیباست کسی را دوست داشته باشیم:

نه برای نیاز ...

نه از روی اجبار...

و نه از روی تنهایی...

فقط برای اینکه :

ارزش دوست داشتن دارد


زبان استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند،مراقب حرفهایمان باشیم!


ببین!دکتری!مهندسی!خوشگلی!خوش تیپی!

اصلا اخرشی!

معرفت که نداشته باشی!!!!!

"مفت"نمی ارزد همین....!!!!!


گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود

گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد

گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود

گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند...

مراقب بعضی یک ها باشیم !

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند...


آرامش نه عاشق بودن است

نه گرفتن دستی که محرمت نیست

نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای...

آرامش حضور خداست وقتی در اوج نبودن ها

نابودت نمیکند...

وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد

وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی

غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری ،

وقتی مطمئن باشی با او

هرگز

تنها

نخواهی بود ...

آرامش یعنی همین ،تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری ..


شیطان فقط گفت ادمو دوس نداره خدا لعنتش کرد...

.

.

.

کسي هر روز به یکی الکی میگه دوست دارم.....

به نظرت خدا با اون چکار میکنه؟؟؟


ﺍﻟﻮ ﺳﻼﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﺪﺍﺳﺖ؟

ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﻣﺰﺍﺣﻤﯽ ﮐﻪ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ ...

ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﯾﮏ ﺻﺪﺍﺳﺖ ...

ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﯾﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻼﻡ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ

ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﺪ٬ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺟﺪﺍﺳﺖ؟

ﺍﻟﻮ....

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻭﺻﻞ ﺷﺪ!

ﺧﺮﺍﺑﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﮐﻪ ﻋﯿﺐ ﺳﯿﻢ ﻫﺎﺳﺖ؟؟؟

ﭼﺮﺍ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﻧﻤﯿﺮﺳﺪ ؟ﮐﻤﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ٬

ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﭼﻄﻮﺭ؟ﺧﻮﺏ ﻭ ﺻﺎﻑ ﻭ ﻭﺍﺿﺢ ﻭ ﺭﺳﺎﺳﺖ؟

ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﻨﻢ ...

ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﺷﻔﺎﺳﺖ !

ﺩﻝ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺳﺒﮏ ﺷﻮﻡ٬

ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ ...

ﺍﻟﻮ٬ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ٬ ﺑﺎﺯ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﺷﺪﻡ٬

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ٬ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ...

ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﺳﺖ!....


جوان وشاد بودن مرد و زن نداره.

یادبگیریم چگونه جوان بمانیم...

1- اعداد بدرد نخور را به دور بريز.

اين شامل سن، وزن و قد ميشه.

2-فقط با دوستان خوش اخلاق معاشرت کن؛

غرغروها و بداخلاقها نابودت ميکنند .

3- شروع به يادگرفتن کن.

کامپيوتر، هنر، باغباني...

هرچيزي که دوست داري، هرکاري که اجازه نده مغزت بيکار بمونه.

"مغز بيکار کارگاه شيطانه"، و نام شيطان اينست.. آلزايمر!

4- از چيزهاي کوچک و ساده لذت ببر.

5 - به جاهاي نادرست نرو؛

برو به خريد،مسافرت به يه شهر و يا حتي يک کشور ديگه وهميشه يادخدا باش..

6- بيشتر مواقع طولاني بخند.

آنقدر بخند که احتياج به نفس تازه داشته باشي.

و اگر دوستي داري که تو رو ميخندونه بيشتر وقت خودت را با او بگذرون..

7- اشک و غصه هم پيش مياد؛

يکم گريه زاري کن، يکم غصه بخور و تحمل کن

و بعد حرکت کن...

تنها کسي که تمام عمر با تو خواهد بود،خودت هستي...

تا زنده اي زندگي کن ....

8- دور و برت رو پر کن از هرچيزي که دوست داري؛

فاميل،هدايا و يادگاريها، موسيقي، گل و گياه،سرگرميها،هرچيزي که خودت دوستش داري.

خونه تو پناهگاه توست!

9- قدر سلامتي خودتو بدون:

اگر خوبه، نگهش دار


نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد

نمیدونم دل ما خوش بودیا قدیمابیشترخوش میگذشت

نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم

نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود

نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم وهم چشمی نداشتیم

نمیدونم تو مملکت پول نبود یا دزد نداشتیم

اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم

.

.

.نمیدونم چی داشتیم

چی نداشتیم


ﻭﺍﺣﺪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﯿﺮﯼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ

ﺣﺎﻝ ﺍﺳﺖ

ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ

ﺍﺳﺖ ...


ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻭﺣﺸﯽ ﺑﺎﻓﻘـﯽ

___________________________

ﺭﻭﺯ ﻣﺮﮔﻢ، ﻫﺮ ﮐﻪ ﺷﯿﻮﻥ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻡ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ

ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﺴــــﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﺍﺯ ﻣــــﯽ ﺍﻧــــﮕﻮﺭ ﮐﻨﯿــﺪ

... ﻣﺰﺩ ﻏـﺴـﺎﻝ ﻣﺮﺍ ﺳﯿــــﺮ ﺷـــﺮﺍﺑـــــﺶ ﺑﺪﻫﯿﺪ

ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺣـــﺎﻝ ﺧﺮﺍﺑﺶ ﺑﺪﻫﯿـــﺪ

ﺑﺮ ﻣﺰﺍﺭﻡ ﻣــﮕــﺬﺍﺭﯾــﺪ ﺑـﯿـــﺎﯾﺪ ﻭﺍﻋــــــﻆ

ﭘـﯿــﺮ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻏــﺰﻟــﯽ ﺍﺯ ﺣــــﺎﻓـــﻆ

ﺟﺎﯼ ﺗﻠﻘــﯿـﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﺩﻑ ﺑـــﺰﻧﯿـــﺪ

ﺷﺎﻫﺪﯼ ﺭﻗﺺ ﮐﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﮐـــﻒ ﺑﺰﻧﯿﺪ

ﺭﻭﺯ ﻣﺮﮔــﻢ ﻭﺳﻂ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﭼـــﺎﮎ ﺯﻧﯿـﺪ

ﺍﻧﺪﺭﻭﻥ ﺩﻝ ﻣــﻦ ﯾﮏ ﻗـﻠﻤﻪ ﺗـﺎﮎ ﺯﻧـﯿـــــــﺪ

ﺭﻭﯼ ﻗــﺒـــﺮﻡ ﺑﻨﻮﯾـﺴﯿــﺪ ﻭﻓــــﺎﺩﺍﺭ ﺑﺮﻓـــﺖ

ﺁﻥ ﺟﮕﺮ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﻓــــﺖ


گــــرگی ناراحت را دیدم. . .

پرسیدم چرا ناراحتی ..؟

گفت:شنیدم بعضی انسانها با صــِـفت من نامـــــردی می کنند. . .



   
lalahonest، Azi، mahta-1378 و 7 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3077
 

@Sherlock Holmes 221b 67172 گفته:


ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ

ﻣﺮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻧﺪ

ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﻧﺪﻩ ﭼﭗ ﻣﺮﺩﯼ

ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺁﺩﻡ !!!

ﺣﻮﺍﯾﻢ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ …

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ …

ﻣﯿﻮﻩ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ

ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮔﻨﺪﻡ ﺭﺍ،

ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﻨﺴﺕ،

ﻣﻦ …!!!!

ﺣﻮﺍ !!!!

ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﮤ ﺷﯿﻄﺎﻥ،

ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ

ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺁﺗﺶ

ﮐﻪ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻣﺮﺍﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﺩﺍﺩ

ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ ﮐﻪ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ …

ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ .

ﺯﻟﯿﺨﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﺼﺮ ﻭ

ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﻫﻢ . ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ

ﺯﻥ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺯﻥ ﺍﺑﻮﻟﻬﺐ ﻭ ﺯﻥ ﻧﻮﺡ .

ﻣﻠﮑﻪ ﺳﺒﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ

ﮔﺎﻩ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ …

ﮔﺎﻩ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﻟﻌﻘﻞ ﻭ ﻧﯿﻤﯽﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﻄﺎﺑﻢ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ .

ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕﺒﺎﺭﺍﻧﻢ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ

ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻣﻘﺪﺳﻢ

ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ .

ﮔﺎﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺣﻀﻮﺭﻡ ﺟﻨﮕﯿﺪﻧﺪ ﻭ

ﮔﺎﻩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ …

ﮔﺎﻩ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺸﻬﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﻣـــــــــــــــــــــﻦ …

ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻡ

ﻣــــــــــــــﻦ ..

ﺣﻮﺍﯾﻢ، ﺯﻟﯿﺨﺎﯾﻢ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻡ،

ﻣﺮﯾﻤﻢ .

ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ …

ﮐﻪ ﻣﻦ

ﻧﻪ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﭼﭗ ﺍﺕ

ﺑﻠﮑﻪ

ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﺭﺳﺎ ﻭ ﻫم تراﺯ

ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻡ .

ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﻣﻦ …

ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻫﺮﻡ،

ﻭ ﺗﻮ

ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺯﺍﺩﻩ من!!! تقديم به تمام زنان و دختران...ايران زمین


والا چرا دروغ من فقط بعضیاشو خوندم ولی این مورد رو قبلا دیده بودم و باید حتما یه چیزی می گفتم

این که زن از استخوان چپ کتف مرد و اینا افریده شده اعتقاد اسلامی نیست اگر درست یادم باشه مسیحی هست

ادم و حوا هردو با هم و جدای از هم افریده شدن و از همون اول در ذات هم تراز با هم بودن و هیچکدوم بر دیگری برتری ذاتی ندارن

اینکه چه کسی گول شیطان رو خورد هم فک کنم اعتقاد یهودی هست

البته درمورد اینکه کدوماش یهودیه کدوماش مسیحی واقعا شک دارم اگر در این مورد اشتباه کردم به بزرگی خودتون ببخشید

شاید حتی اعتقاد مشترک یهود و مسیح باشه

ولی مطمئنم اعتقاد اسلامی نیست

ایه قران داریم با شان نزولش که برابری ذاتی زن و مرد رو بازگو می کنه

از دید منطق اسلامی هم چون خدا عادله و چون بهشت و جهنم برای زن و مرد مشترکه این که هرکدوم بر دیگری برتری داشته باشه خلاف عدل الهی هست درنتیجه هیچکدوم بر دیگری برتری ندارن و برابر هستن

و همچنین هر ادم احمقی می فهمه اگر زنان نبودن مردان هم نبودن و برعکس

متاسفانه به خاطر قدرت بدنی کم زنان و قدرت احساسی بالای اون ها توی تمام دوران ها به زنان خیلی ظلم شده و خیلی از طرف افراد پست و فرومایه مورد ستم واقع شدن

یکی از موارد زنده به گور کردن دخترکان نوزاد در عربستان جاهلی

که صریحا در قران دقیقا در کنار ایات قیامت و رعب و وحشت اومده و عمق این جنایت رو در اون دوران نشون داده

این از دید اسلامیش بود

از دید مسیحی و یهودی متاسفانه برمبنای خود دید دین یهودی زن مایه گمراهی و شیطانی در کالبد انسانه

این درحالی هست که همین افراد در حال حاضر از خیلی از مسلمون ها حقوق زنان رو بهتر رعایت می کنن و این مایه خفت هست برای اون دسته از مسلمانان که دقیقا خلاف دین و شرعشون عمل می کنن

مسیحی ها هم که وضعیتشون مشخصه ولی اون ها هم مخصوصا در زمان های قدیم در اروپا هیچ حقوقی برای زنان قائل نبودن

به حدی که دقیقا کالا حساب می شدن

ولی الان می بینیم که باز هم با وجود هم این ها خیلی از حقوق زنان رو بهتر رعایت می کنن

.

.

.

.

راسیاتش نمی دونم چرا اینا رو گفتم انگار تو دلم مونده بود بگم

خخخ

ببخشید دیگه ولی کلا سر مسئله حقوق زنان خیلی زورم می گیره

خخخخخ

مامانم بهم می گه فمنیسم هستی

خخخ


   
sherlock-holmes-221b، lalahonest، johnsnow و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
اشتراک: