سوپرنچرال (به انگلیسی: Supernatural) (به معنای فراطبیعی) یک مجموعهٔ تلویزیونی ترسناک/درام با بازیگری جرد پادالکی در نقش سم وینچستر و جنسن اکلس در نقش دین وینچستر است، برادرانی که شیاطین و دیگر اشکال ماورا طبیعی را شکار می کنند. سریال ابتدا کار خود را در ونکوور کانادا در ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۵ بر روی شبکهٔ دابلیو بی آغاز کرد و اکنون بخشی از شبکهٔ تلویزیونی سی دابلیو است. سوپرنچرال داستان سم وینچستر (جرد پادالکی) و دین وینچستر (جنسن اکلس) را بیان میدارد، دو برادری که با موجوداتی می جنگند که اغلب مردم اعتقادی به وجود آنها ندارند.
فصل اول با حمله یک شیطان به مادر سم و دین آغاز می*شود. پدرشان در حین یک شکار، گم شده است. دین، کمک سم را می خواهد ولی سم به علت مسائل قبلی با پدرش، نسبت به رفتن با دین بی میل است. سرانجام سم برای کمک، موافقت می*کند و برادرها رهسپار می شوند. زمانی که به دنبال پدرشان می گشتند، جس، دوست دختر سم، طی حادثهٔ ماورا طبیعی مشابه حادثه ایی که به زندگی مادرشان پایان داد، کشته می شود. سم به علت ناتوانی در محافظت از او، احساس گناه می*کند و در نتیجه از دانشگاه خارج می*شود تا چیزی که دوست دخترش را کشته است، شکار کند. در قسمت "ماری خونی" آشکار می*شود که سم هفته*ها قبل از آنکه این اتفاق بیافتد، اخطارهایی را دریافت کرده بود. طی جست و جو برای چیزی که جس و مادرشان را کشته است، سم و دین به دنبال پدرشان می گردند و از طریق جنگ با شیطان ماورا طبیعی به دیگران کمک می کنند. آنها به همه جای کشور سفر می کنند و به تدریج مدارکی را می یابند. در نهایت پدرشان را می یابند که می گوید موجودی را که آنها به دنبال آن هستند یک شیطان چشم زرد است و نقشه ایی می کشند تا از یک هفت تیر مرموزی که قادر به کشتن هر چیزی است، استفاده کنند. بهرحال در انتهای فصل، پس از شکست در کشتن شیطان چشم زرد، هر سه در یک حادثه رانندگی که مسبب آن یک شیطان دیگر بود، به شدت زخمی می شوند.
سم و جان، آسیب*های جزیی می بینند ولی دین در حال مرگ است و پدرش در عوض زندگی دین، هفت تیر و روحش را به شیطان واگذار می کند. در فصل دوم مشخص می*شود که شیطان برای سم وینچستر نقشه*های بزرگتری دارد. در شبی که مادر مرد، سم توسط خون شیطان آلوده شده بود. به همین دلیل وی در بزرگسالی دارای بعضی استعدادهای ذهنی است. همچنین، شیطان این عمل را بر روی کودکان دیگری انجام داده است که وینچسترها در سرتاسر فصل آنها را ملاقت می کنند. برادران با دوستان جدیدی در این فصل مواجه می شوند: اِلن، جو و اَش که به آنها در شکارهایشان کمک می کنند و گاه گاهی بابی که یک دوست قدیمی از خانواده است. در قسمتی از انتهای فصل، شیطان تمام انسان های خاص را در شهری متروکه برای مبازه گرد هم می آورد، تا زمانیکه یک نفر باقی بماند. سم، توسط آخرین مردی که مقاوت کرده، در دستان دین می میرد. سپس دین روحش را برای زندگی سم معاوضه می*کند در ازا اینکه برای رفتن به جهنم یک سال زمان داشته باشد. برادرها، شیطان(عزازل) را می کشند ولی نه تا زمانیکه عزازل دری از جهنم را باز می کند(دروازه شیطان) که باعث آزادسازی شیطان*های زیادی می شود. پدرشان نیز از جهنم فرار می*کند و ظاهر می*شود تا به جای بهتری برود.
در فصل سوم، قسمتی از نمایش بر روی تلاش سم برای نجات دین از معامله، متمرکز است. طی مسیر، آنها یک شیطان به نام روبی را ملاقات می کنند که به سم علاقه مند است و ادعا می*کند که قادر به نجات دین است. همچنین آنها با بلا تالبوت که یک "دلال" و فروشندهٔ اشیای سری است، ملاقات می کنند که دائما باعث دردسرشان می شود. برادرها سرانجام میفهمند قرارداد دین دست کیست و به جستجوی آن شیطان در می آیند، یک شیطان قدرتمند به نام لیلیت که خواهان مرگ سم است. سم و روبی سرانجام در نجات دین، موفق نمی شوند و دین توسط سگ*های جهنمی کشته می*شود.
فصل چهار با بیداری دین در یک قبر که گیج و سر در گم است، آغاز می*شود که توسط فرشته ایی به نام کاستیل و به دستور خداوند نجات داده شده است. در طی چهار ماهی که دین مرده بود، سم به کمک روبی در توانایی هایش پیشرفت می کند. به زودی آشکار می*شود که دین دوباره زنده شده است تا مانع نقشه لیلیت برای شکستن ۶۶ قفل که می خواست اجازه دهد لوسیفر برای بار دیگر رهایی یابد، شود. در انتهای فصل، سم لیلیت را می کشد و قتل او آخرین قفل است. همچنین فرشته*ها می خواستند که قفل*ها شکسته شود زیرا سپس دین، لوسیفر را شکست می دهد و از این طریق بهشت را بر روی زمین رهنمون می کنند. روبی فاش می*کند که او سم را اداره کرده تا آنها ملاقات کنند و دین نیز در خونخواهی، روبی را می کشد. با کشته شدن لیلیت توسط سم و سرانجام شکستن آخرین قفل، لوسیفر اکنون رهایی یافته است.
فصل پنجم به جنگ برای توقف لوسیفر (که اکنون برروی زمین است) و نجات جهان از آخر زمان اختصاص دارد. سرتاسر فصل، سم و دین با هر دوی فرشتگان و شیاطین می جنگند چرا که سرنوشت آنها اینطور مقدر شده است که پوسته میکائیل و لوسیفر باشند. در هنگام ناتوانی برای شکست لوسیفر، حلقه هایی را از چهار اسب سوار آخر زمان جمع آوری می کنند که درواقع کلید قفس لوسیفر در جهنم هستند. در تمام فصل، سم، دین، کستیل و بابی با بحران هایی مواجه می*شود که آنها را تا مرز انصراف پیش می برد. بهرحال، بخاطر پشتیبانی از یکدیگر، راه را تا به انتها طی می کنند. سم طی نقشه ای به لوسیفر اجازه میدهد تا بدنش را تسخیر کند و او مایکل را در قبرستانی ملاقات میکند تا نبرد آخرالزمان دربگیرد ولی دین مانع میشود و لوسیفر اورا تا سرحد مرگ شکنجه میکند اما در آخرین لحظه سم بر بدن خودش مسلط میشود و با فدا کردن خود از قیامت جلوگیری میکند.
در نیمهٔ اول فصل ششم سم یک سال است از جهنم بازگشته و همراه پدربزگش و خویشاوندان مادریش به شکار می*پردازد و وقتی یکی از هیولاها به سراغ دین می*رود -که او اکنون برای خود یک زندگی آرام دارد- مجبور می*شود خود را به او نشان دهد، دین به کمک مرگ (یکی از سواران آخرالزمان) روح سم را به او برمی*گرداند اما با یک دیوار که خاطرات جهنم را از او پنهان می*کند و به او اخطار می*کند که به این دیوار دست نزند. دین طی حادثه*ای مجبور به پاک کردن حافظهٔ بن و لیزا می*شود(کستیل به درخواست دین حافظهٔ آن*ها را پاک می*کند تا دیگر او را به یاد نیاورند)اما دین متوجه می*شود که کستیل با کراولی کار می*کند و دیگر به او اعتماد نمی*کند و از او جدا می*شود) در برزخ باز می*شود و مادر تمام هیولاها به زمین می*آید و به سم و دین می*گوید که همه ی انسان*ها را نابود خواهد کرد. اما دین و سم او را می*کشند. کستیل به کمک کراولی در برزخ را باز می*کند و روح*های برزخ را درون خود جمع می*کند. او آن*قدر قدرتمند می*شود که رافائل را می*کشد. آن*گاه خود را خدای جدید می*نامد.
کستیل که حالا خود را خدای جدید می خواند سعی در درست کردن خرابکاری*های دنیا می*کند اما دیوهای درونش (که همراه با روح*ها از برزخ با او آمده*اند)که لوایاتان نامیده می*شوند به قسمت خوب او مسلط می*شوند. دین و سم و بابی سعی می*کنند تا با کمک مرگ (death) راهی برای بازگرداندن روح ها و کستیل بیابند و مرگ به آنها کمک می کند تا در برزخ را باز کنند و روح*ها و لوایاتان*ها را برگردانند اما پیش از ان لوایاتان*ها بر روح*ها غلبه کرده و کس را به سمت رودخانهٔ آب آشامیدنی هدایت می*کنند. سپس از بدن کستیل خارج شده و در سرتاسر آب*های آشامیدنی پراکنده می*شوند و دیگران را آلوده می*کنند. کستیل هم ناپدید میشود و جز یک بارانی خون*آلود چیزی برای دین باقی نمی*گذارد.... دین و سم با لوایاتان ها میجنگند و البته همانطور که قبل از آغاز فصل هم گفته شده بود انها در این مبارزه هیچ سلاحی ندارند. به تدریج و در طی قسمت های بعدی انها با مشکلات بیشتری مواجه میشوند که یکی از آنها مرگ بابی است. دین در بیشتر قسمت های فصل هفت فشار روحی ناشی از از دست دادن بابی و کستیل را تحمل می کند و سم با لوسیفر که حالا بخشی از روح او را آزار می دهد دست و پنجه نرم می کند. با از دست دادن کستیل و بعد از آن بابی ، سم ودین همانند فصل اول فقط یکدیگر را دارند.
در فصل هفتم بابی قبل از مرگش مختصاتی را به سم و دین می دهد که انها به کمک فرانک در می یابند این مختصات مربوط به زمینی است که لوایاتن ها خریداری کرده و قصد ساختن بنایی در آن را دارند. اما باتوجه به اینکه فرانک هنوز اطلاعی از جزئیات ساختمان در حال ساخت ندارد سم ودین به کار همیشگی خود (شکارکردن) ادامه میدهند. مدتی بعد برادران وینچستر متوجه میشوند که لوایاتن ها مشغول خریداری محل دیگری برای ساختن مرکز درمان سرطان هستند. آنها در حالی که از این موضوع به شدت تعجب کرده اند نزد فرانک میروند تا موضع را با او در میان بگذارند اما چیزی جز اتاق خون آلود و بهم ریخته فرانک را نمی یابند. کستیل زنده است و در قسمت هفدهم وارد داستان میشود. البته او در ابتدا چیزی به یاد نمی آورد اما با کمک دین قدرت های خود را به عنوان یک فرشته باز می جوید. کستیل وقتی می بیند نمی تواند اشتباه خود در شکستن دیوار ذهن سم را جبران کند ، خاطرات جهنمی سم را به خود منتقل میکند و خود گرفتار لوسیفر می گردد. در قسمت های بعد ، بابی دوباره وارد داستان میشود. البته در شکل یک روح. بابی به فرشته مرگ خود پاسخ منفی داده است تا یک روح سرگردان باقی بماند و از این طریق بتواند به سم و دین کمک کند. البته او در تمام این مدت نمیتوانست آنها را از حضورش مطلع کند اما در قسمت 19 به کمک یک روح سرگردان دیگر موفق به این کار میشود. هرچند دین چندان از دیدن بابی در این وضعیت راضی نیست و فکر می کند این که بابی به شکل روح باقی مانده است "روال طبیعی" کار نیست. سرانجام ، وینچستر با فریب دیک رومن موفق میشوند کتیبه ای باستانی را بیابند که سخنان مستقیم خدا بر روی آن نوشته شده و به کمک یک پیامبر که جدیداَ مبعوث شده موفق به خواندن آن میشوند و راز کشتن لوایاتانها را پیدا میکنند . سپس با کمک کراولی و کستیل به سراغ دیک رومن میروند و پس از یک درگیری کوتاه موفق به کشتن دیک رومن میشوند ، اما همزمان با کشته شدن دیک رومن و انقال مجدد او به برزخ ، دین و کستیل هم همراه با او به برزخ منتقل میشوند و حال باید راهی برای فرار از آنجا پیدا کنند . جایی که به قول کستیل "تمام ارواح موجود در آن هیولا هستند و تا ابد همدیگر را شکار میکنند.
معرفی پستها به تازه واردها
این اخر فصل هفتشه !!!!!
خوب فصل هشت از هغتش خیلی جالب تره و خیلی هیجان انگیز تموم میشه !!!1
فصل نهم که از ده مهر میاد فکر کنم به امبد خدا اخریشه !!!
بعضی سریالا خیلی طولانی میشن امیدوارم ومپایر رو اینقدر طولش ندن
قسمت 1 فصل 9 امد
http://www.uploadbaz.com/02nyxc02vqa 0">لینک 720
http://www.uploadbaz.com/rzvtqm6lhje f">لییک 480
@shervin 23679 گفته:
قسمت 1 فصل 9 امد
http://www.uploadbaz.com/02nyxc02vqa 0">لینک 720
http://www.uploadbaz.com/rzvtqm6lhje f">لییک 480
وای دستت درد نکنه
زنده باشی
@shervin 23679 گفته:
قسمت 1 فصل 9 امد
http://www.uploadbaz.com/02nyxc02vqa 0">لینک 720
http://www.uploadbaz.com/rzvtqm6lhje f">لییک 480
برای فصل نهم یه تایپیک ایجاد کردم این ها رو به اونجا منتقل می کنم