The Expendables 3 (بیمصرف ها ۳) | ----۱۵ اوت ۲۰۱۴ --- اکشن،ماجرایی،هیجانی ---۱۲۶ دقیقه PG-13 |
کارگردان : Patrick Hughes
نویسندگان : Sylvester Stallone, Creighton Rothenberger, Katrin Benedikt بازیگران : Sylvester Stallone, Jason Statham, Jet Li خلاصه داستان : داستان فیلم درباره رویارویی گروه بیمصرفها به رهبری بارنی راس (سیلوِستِر اِستالونه) با بنیانگذار و رهبر اصلی گروه بیمصرفها، به نام کُنراد اِستونبَنکس (مِل گیبسون) خواهد بود. بارنی راس که در قدیم مجبور شد تا کُنراد اِستونبَنکس را به خاطر فعالیتهای ظالمانهاش از بین ببرد اما اِستونبَنکس جان سالم بدر میبرد و اکنون بازگشته است تا گروهی را که خود پایهگذاری کرده بود (بیمصرفها) نابود کند. |
منتقد: جاستین چانگ (Variety) - امتیاز ۲ از ۱۰
در فهرست فیلمهای ضروری سینماروها، تماشای یک «بی مصرفها»ی PG-13 به اندازه تماشای بازسازی «داستان توکیو/ Tokyo Story» توسط جوئل شوماخر ضروری است. یا برای توصیف مناسبتر این فیلم برای مخاطبان هدفش میتوان گفت که تماشای «بی مصرفها ۳» به همان اندازه لازم است که دریافت یک لگد در کشاله ران ضروری است و گرچه ممکن است این دنبالهی از نفس افتاده «بی مصرفها ۱ و۲» به دردناکی تشبیه فوق نباشد، اما بی شک به طرز چشمگیری از وقتتان را تلف میکند. از صحنه آغازین سقوط قطار تا پایان خوب و خوش این آخرین و طولانیترین نمایش کمپانی لاینز گیت (Lionsgate) از سیلوِستِر اِستالونه و دیگر ستاره های پا به سن گذاشته فیلمهای گیشهای - این بار بین اسامی مشهور نام مِل گیبسون و هَریسون فورد نیز دیده میشود - که نومیدانه برای جلب توجه مخاطب نوجوان هر کاری میکنند، تا یک اکشن بدون خون و خونریزی تا معرفی یک تیم پشتیبانی جوان تر و جذابتر از مبارزها (بخوانید باسن عمل کردهها) همه و همه وقتتان را تلف میکنند. این فیلم مشخصاً پروژهای سَرسَری برای حفظ این مجموعه پر از مشکل و انتقاد است، در حالی که میشد با گوش کردن به حرف یکی از شخصیتهای فیلم، به مراتب عاقلانه تر عمل کرد: "می دونی، می خوام بی خیال شم، تو هم باید همین کار رو کنی."
«بی مصرفها»ی ساخت اِستالونه در سال ۲۰۱۰ توانست در ایالات متحده به آمار فروش تأثیرگذار ۱۰۳ میلیون دلار دست یابد و در فروش جهانی توانست رقم ۲۷۴ میلیون دلار را برای خود ثبت کند؛ قسمت دوم این فیلم در سال ۲۰۱۲ به کارگردانی سایمون وِست نتوانست در خانه بیش از ۸۵ میلیون دلار بفروشد ولی در بازارهای جهانی بخت بیشتری با او یار بود و توانست فروش ۳۰۵ میلیون دلار را تجربه کند. اما حتی با نادیده گرفتن زوال تدریجی محصول و قانون کاهش بازده سرمایه به سختی میتوان انتظار داشت که فیلم جدید «بی مصرفها»، اثر کارگردان تازه کار استرالیایی پاتریک هیوز، بتواند روند فروش موفق این مجموعه فیلمها را ادامه دهد. این امر تا حدی به دلیل درز این فیلم به فضای اینترنتی و بیش از ۲ میلیون دانلود غیرقانونی از آن است، البته بی شک این رقم از هم اکنون تا زمان اکران فیلم جدید لاینزگیت در خارج از خاک آمریکا در ۱۵ اوت بیشتر هم خواهد شد. نمیتوان کپی غیرقانونی اینترنتی یا هر چیزی از این دست را پسندیده دانست، اما بعد از تماشای «بی مصرفها ۳» (که با زمان نمایش ۱۲۷ دقیقه به مراتب طولانیتر از دو نسخه قبلی است)، نمیتوان به آنهایی که این فیلم را تحت شرایط کنترل شده - یعنی با کنترل صدا و امکان تماشای فیلم با دور تند - دیدهاند، حسادت نکرد. فیلمنامه این اثر که کار سه نویسنده است، حداقل دو تا و نصفی آنها اضافهاند، با یک مأموریت متهورانه با شرکت یک هلیکوپتر، یک لوکوموتیو سریعالسیر و انفجارها و جلوه های بصری برونسپاری شده فراوان آغاز میشود.
بار دیگر با رهبر گروه بارنی راس (با بازی اِستالونه)، جانشینش لی کریسمس (با بازی جِیسون اِستاتهام) و تیم مبارزان پر از زخم و جرح شان، که معمولاً برای انجام کارهای کثیف دولت در مناطق دوردست استخدام میشوند، همراه میشویم. اعضای گروه بی مصرفها اخیراً شکست خوردهاند، بنابراین بارنی تصمیم میگیرد با طراحی یک نقشه فرار یکی از اعضای مؤسس گروه، معروف به دکتر مرگ (با بازی وِسلی اِسنایپز)، که مهارت زیادی در مبارزه با یک تیغ (blade) دارد، را از زندان آزاد کند. دکتر مرگ تنها بی مصرف اورجینالی نیست که از یک گذشته نامعلوم و یک پیش داستان غیرقابل توجیه سبز میشود. در یکی از پیرنگ های فیلم که در سومالی اتفاق میافتد با دوسشمن قدیمی بارنی، کُنراد اِستون بَنکس (با بازی مِل گیبسون)، یک اَبَرتبه کار سخت جان که در گذشته از دست بی مصرفها گریخته و به شدت کارشناس سلاح آنها هِیل سیزار (با بازی تِری کروز) را زخمی کرده است، آشنا میشویم. وقتی که بارنی متوجه میشود که دو تن از هم تیمیهای قابل اعتمادش، یک تک تیرانداز سوئدی به نام گونار جِنسِن (با بازی دولف لونگِرن) و یک متخصص مواد منفجره به نام تول رود (با بازی رَندی کوچِر)، دیگر برای انجام مأموریت های خطرناک این چنینی بیش از حد پیر شدهاند تصمیم میگیرد آنها را از تیم کنار بگذارد و به دستور مأمور سیا مَکس دِرامر (با بازی هَریسون فورد) تیم جدیدی از بی مصرفهای جوان تر و تر و تازه تر را استخدام میکند. بازی این افراد شامل کِلِن لوتز، گِلِن پاوِل، ویکتور اورتیز، قهرمان بوکس، و تنها شخصیت زن فیلم روندا روزی، هنرمند هنرهای رزمی ترکیبی، چندان در یاد نمیماند- در حالی که حتی بازیگران اصلی فیلم به سختی میتوانند جلب توجه کنند، بار ایجاد جاذبه های فرعی در فیلم بر دوش این افراد نهاده شده است.
طبیعتاً کریسمس و یارانش از دیدن این که خانواده موقتیشان ناگهان با آمدن این دسته از تازه واردها متفرق شده چندان به هیجان نمیآیند. و به این ترتیب، «بی مصرف ها ۳» سعی میکند تا با چند قطره اشک و مقداری ترشح تستوسترون از عمق و صلابت دوستیهای مردانه که در جنگ شکل گرفتهاند تقدیر کند و در عین حال فناپذیر بودن انسانها را به رسمیت بشناسد. این درونمایه به نظر به خوبی با هدف اصلی این مجموعه فیلمها، که در واقع ابراز عشق و ستایش وداع گونه با بسیاری از قهرمانان رو به زوال اکشنهای دهه ۸۰ و ۹۰ است، عجین شده است. به طوری که بازیگری مفتخرانه در جراید نوشت، "ما راکی، ترمیناتور، ایندیانا پولیس، ترانس پورتر، مکس دیوانه، دسپرادو و بلید را داشتیم" او احتمالاً از برشمردن باقی اسامی صرف نظر کرده است: "و در واقع به مدت دو ساعت هیچ چیز جالبی به آنها ندادیم تا بگویند یا انجام دهند.!" گرچه دو فیلم قبلی به سختی قابل دفاع هستند، ولی حداقل خشونت درجه R شان باعث سرزنده بودن آنها میشد. اما از آن حس وحشتناک و خشونت غلیظ در «بی مصرفها ۳»، که مشخصاً بنا بر دلایل تجاری برای مخاطبان گروه PG-13 ساخته شده است، خبری نیست. تصمیم بزدلانه ای که هیجان، تأثیر عاطفی و آن بدنامی باشکوه را از این اکشن زدوده است. وقتی که فیلم بالاخره به یک پایان نامنسجم در منطقه ای خیالی در جهنم دره خاورمیانه، جایی که ادیتورهای فیلم شون آلبرتسون و پل هارب به بدترین وجه ممکن از تانک های در حال حرکت، موتور سیکلت های تندرو و هلیکوپترهای بمب افکن برای ایجاد حس و حال اکشن گونه استفاده کردهاند، میرسد یک آن فهمیدن این که چه اتفاقی دارد رخ میدهد غیر ممکن است.
اِستالونه موقعیت خود به عنوان سرکرده این سیرک آونگان را با ایجاد یک خط داستانی یک سویه تثبیت میکند، در حالی که کِلسی گِرامر به عنوان قاتل مزدوری که در امور تازه واردها به بارنی کمک میکند بازی خوبی از خود ارائه میدهد. از او فیلم اکشن زیادی ندیدهایم، اما با مطالعه نقشهای وی در «تبدیل شوندگان: عصر انقراض» و سریال «رئیس» شبکه استارتز، تماشای گِرامر در نقش یک فرد سرسخت جالب است. اما شاید چندان تعجبی نداشته باشد که بگوییم گیبسون، کسی است که وقتی روی صحنه میآید توجه بسیاری از بینندهها را به خود جلب میکند. همچون نقشش در فیلم پارسالی «ماچته می کشد / Machete Kills»، این ستاره استرالیایی ظاهراً با فرورفتن در نقش یک تبه کار، فرصت را برای فاصله گرفتن از شخصیت خود در زندگی شخصی متلاطمش غنیمت شمرده است و به ما یادآوری میکند که تا چه حد میتواند در مقابل دوربین کاریزمایش را به رخ بکشد. بی شک تماشای غرش گیبسون به تماشای ادا و اصول هَریسون فورد - یا دلیل مشابه، به تماشای آرنولد شوارتزنیگر که هر چند سکانس یک بار روی صحنه میآید و مثل یک عروسک ۲۵۰ پوندی این سو و آن سو میرود - میچربد. این فیلم بلاهتی است که به خود اجازه داده یک سوپراستار هنرهای رزمی مانند جِت لی را پشت یک مسلسل بنشاند و هر چند وقت یک بار دوربین را به سمت او بچرخاند تا وظیفهاش را نشان دهد. با این همه شاید حضور او در حاشیه بهتر از این باشد که بیش از حد دیده شود: یکی از معروفترین بازیگران این فیلم آنتونیو باندراس در نقش گاگلو، یک قاتل متملق و خالی بند که عادت بیان حکایتهای شخصیاش برای دیگران قرار است بار کمیک فیلم را به تنهایی بر دوش بکشد. باندراس به سختی تلاش میکند تا بازی خوبی ارائه دهد اما این کار در فیلمی که اکثر آدمهایش عکس این را انجام میدهند، آب در هاون کوفتن است.
.
منبع سایت نقد فارسی
ممنون بسيار خوب بود. ((55))((55))
من منتظرم کیفت بالاش بیاد، ببینم. پس اینو نمی خونم((227)) ولی تشکر می کنم.
پیشنهادم اینه که نبینینش!!!
نسبت به 2 تا فیلم قبلی افتضاح بود!!!
البته نه به این افتضاحی که توی نقد گفته!
و یه سوال برام پیش اومد... چرا منتقدین فقط بدیهای فیلما رو مبگن؟؟؟؟مرض دارن؟؟ نقد یعنی نقاط قوت و ضعفرو گفتن نه پوشوندن نقاط قوت توسط نقاط ضعف!!
اکثر فیلم هایی که به خاطر فروش بالا نسخه های دوم و سوم هم دارند به این سرنوشت دچار میشند. کلا افت کیفیت و اینا توشون زیاده!
خیلی فیلم مزخرفیه
...................
داستان قبلی ها بهتر بود. در هر صورت من فقط جیسون رو دوست دارم بازیش همیشه عالیه.
واقعا مزخرف بود
بی مصرف های 2 رو وقتی میدیدم تا 1 هفته خر کیف بودم.
جیگرم جیگرم جیگرم ا
همچین مزخرفم می گین نبودا این قدر بزرگش کردین درسته قبلی ها قشنگ تر بودن اون که کلا هر مجموعه فیلمی اولیش از همه قشنگ تره ولی حداقل فیلمو خراب نکردن اها این قبول دارم داستان فیلم افتضاح بود ولی هیجان کافی داشت((104))
دیگه این قدر که میگین مزخرف نبود!