در باب تنهایی

شیطان و فرشته در مسیر خود، از کنار تپه ای گذشتند * زنی را

دیدند تنها، ایستاده بر بالاترین نقطه * افق های دور دست را

نظاره می کند * شیطان گفت: طعمه خوبی است * همانا که

تنهایان، بهترین شکار شیاطین اند * فرشته گفت: مراقب باش *

زنان از جنس فرشتگانند و تا من اینجا ایستاده ام او را از تو

گزندی نمی توانست رسید * زن گفت: شما که هستید؟ چه

می خواهید از این تنهای خودخواسته؟ * شیطان در گوش

فرشته زمزمه کرد: هستند کسانی که ترک جمعشان گفته اند و

هستند کسانی که جمع ترکشان گفته است * گروه اول در

اندیشه برترند و گویا که این زن، از این گروه است * شیطان

دست بر شانه زن گذاشت و گفت: ای زن! می بینم که خود را

برتر می بینی از همکیشان و هم قطاران * نصیحتی کن ما را در

باب تنهایی * زن بی آنکه رو سوی شیطان برگرداند آرام زیر

لب گفت: اگر از تنهایی می ترسی به جستجوی حقیقت نرو *

شیطان ناگهان بر زمین نشست * دست زیر چانه زد و به

فکری عمیق فرو رفت * آنگاه گفت: حقا که حقیقت را گفتی *

من، خود در پی حقیقت انسان بودم و او را چنان برتر نیافتم که

در حضورش به سجده روم * اینچنین شد که قرنهاست در

تنهایی به سر می برم * فرشته گفت: ای شیطان! تو تنها نیستی.

بسی فرزندان آدم که با تو اند * این منم که هر روز و هر لحظه

تنهایی را تجربه می کنم * فرشته رو به زن کرد و پرسید؟ به

راستی تنهایی؟ تنهای تنها؟ هم زبانی نداری؟ * زن گفت:

انسان، نخست بار که لب به سخن گشود، با خود اندیشید که

تنهایی را برای همیشه بدرود گفته است * اما سخن خود

سرچشمه سوتفاهم است * همانا دوست ترین آدمیان، آنانی

هستند که چون انسان نخستین سر در آغوش یکدیگر نهند و

جز با زبان نوازش، سخن نگویند * این زبان دورترین انسانها را

نیز با یکدیگر آشنا می کند * فرشته به آرامی دست شیطان را

در دست فشرد و انگشتان او را لمس کرد * احساس کرد

فاصله آن دو، آن قدر هم که قبلاً می اندیشید زیاد نیست * به

زن گفت: به چه می نگری در آن دوردست ها؟ * زن گفت:

زیبایی غروب را می نگرم * تنهایی زیباییهای زندگی را بهتر

نمایان میکند * غروب زیباتر میشود و هوای تازه در تنهایی،

عطری تازه به خود میگیرد * شیطان گفت: در تنهایی خود چه

جستجو می کنی ای زن؟ * زن گفت: به دنبال چیزی آنقدر

عزیز که برایش زندگی کنم یا آنقدر بزرگ، که برایش بمیرم *

فرشته به شیطان گفت: تنهایی وسعت فکر و اندیشه ای

می خواهد شبیه این زن * من و تو هنوز راه درازی در پیش

داریم * باشد که روزی، بتوانیم لذت تنهایی را بچش