سپتیموس هیپ نام پسر هفتم خانواده ای جادوگر است که در روز اول تولدش با اتفاقات باور نکردی رو به رو میشود . این کتاب به تایید تمام دنیا جایگزین رسمی برای هری پاتر افسانه ای در نظر گرفته شده است .جادوهای هفت گانه , رتبه بندی جادوگر ها و ساحران , جادویی بودن تمام دنیای سپتیموس هیپ از جمله ویژگی های سری داستان های سپتیموس هیپ است .
افصون نام اولین کتاب از سری سپتیموس هیپ و همچنین مدخل ورود ما به سرزمین جادویی و اسرار آمیز خلق شده در آن است. سیپتیموس*هیپ پسر هفتم هفتمین پسر، در شب تولدش ناپدید می*شود و قابله*اش اعلام می*کند که مرده*است. همان شب سیلاس، پدر او، در برف*ها به نوزاد دیگری برمی*خورد که سر راه گذاشته شده*است. دختری با چشم*های بنفش. سیلاس دختر را مثل بچهٔ خودش بزرگ می*کند. اما این دختر اسرارآمیز کیست و چه بر سر پسر سیلاس یعنی سیپتیموس آمده است؟
دانلود «جلد اول سیپتیموس هیپ: افصون» از پیشتازان کتاب
خب دوستان. اینم جلد دوم از هفتگانهی سپتیموس هیپ:
خب این کتاب با سلیقهی بعضیا جور نمیشه ولی من خودم به شدت توصیهاش میکنم.
سپتیموس هیپ نام پسر هفتم خانواده ای جادوگر است که در روز اول تولدش با اتفاقات باور نکردی رو به رو میشود . این کتاب به تایید تمام دنیا جایگزین رسمی برای هری پاتر افسانه ای در نظر گرفته شده است .جادوهای هفت گانه , رتبه بندی جادوگر ها و ساحران , جادویی بودن تمام دنیای سپتیموس هیپ از جمله ویژگی های سری داستان های سپتیموس هیپ است .
سپتیموس هیپ یکی دیگر از رمان های فانتزی است که توسط نویسنده انگلیسی به نام آنجی سیج نوشته شده است . برجسته ترین و مهمترین شخصیت کتاب به همین نام است.
پنج رمان تا به حال از این سری منتشر شده است .
این سری در حال حاضر یک کتاب مکمل به نام کاغذهای جادویی در کنار خود دارد که در داخل آن توضیحات زیادی در مورد داستان مکان های داستانی و شخصیت ها داده شده است . این کتاب در آخر سال 2009 منتشر شد.
این سری ویژه کودکان و نوجوانان شرح ماجراهای پسری به نام سپتیموس هیپ که به عنوان پسر هفتم خانواده ، از قدرت های جادویی بسیار بالایی برخوردار است.وی باید به مدت هفت سال تحت تعلیم ابرجادوگر این مجموعه یعنی مارسیا همشاگردی قدیمی پدرش در گذشته در بیاید . وی در کنار این آموزش ها در شرایط سختی قرار میگیرد که استحکام خود و خانواده اش را مورد بررسی قرار میدهد . این آموزش ها در کنار خواهر وی جینا هیپ انجام میپذیرد . جینا هیپ تنها وارث تاج و تخت منطقه است و خانواده هیپ به همراه هفتمین پسرشان وظیفه مراقبت از وی را بر عهده دارند. این رمان ، در دنیایی کاملا جادویی به پیش میرود .
افصون نام اولین کتاب از سری سپتیموس هیپ و همچنین مدخل ورود ما به سرزمین جادویی و اسرار آمیز خلق شده در آن است. سیپتیموس*هیپ پسر هفتم هفتمین پسر، در شب تولدش ناپدید می*شود و قابله*اش اعلام می*کند که مرده*است. همان شب سیلاس، پدر او، در برف*ها به نوزاد دیگری برمی*خورد که سر راه گذاشته شده*است. دختری با چشم*های بنفش. سیلاس دختر را مثل بچهٔ خودش بزرگ می*کند. اما این دختر اسرارآمیز کیست و چه بر سر پسر سیلاس یعنی سیپتیموس آمده است؟
دومین کتاب از سری سپتیموس هیپ
دست نگه*دار! می*خواهی همهٔ ما را به کشتن بدهی؟
اسکلتی از یک جادوگر سطح آب را می*شکافد و بلم*ران با این که از ترس می*لرزد، اجازه می*دهد اسکلت، سوار قایق شود. بلم*ران قول می*دهد تلاش کند تا اسکلت به زندگی برگردد و اسکلت هم قول می*دهد او را به کارآموزی*اش بپذیرد.
اما این بلم*ران مرموز کیست و چرا خواهر خوانده*اش جینا را دزدیده*اند؟
سومین کتاب از سری سپتیموس هیپ
مواظب*باش جینانگذار آن دست*های پیر و چروکیده، تو را هم توی آینه بِکشند! سیپتیموس*هیپ مهر و موم اتاقی فراموش شده در قصر را باز می*کند و بعد از پانصد سال روح ملکه ادلدردا از زندان آزاد می*شود. اکنون ملکه ادلدردا برای اجرای نقشهٔ شیطانی*اش و ناپدید کردن سیپتیموس، باید از نفوذ جینا بر برادرش سیپتیموس و دانش و استعداد کیمیاگر معروف مارسل لوس کمک بگیرد.
خانم انجی*سیج در کورن*دال انگلستان، کنار یک نهر زندگی می*کند. او با قایق کوچک سبزرنگی با بادبان*های قرمز سفر می*کند و برای نوشتن داستان*هایش از قایق*های شکار صدف الهام می*گیرد.
وردت را بخوان!
جادوگر ويژه در تعقيب ماست
سيپتيموس هيپ پسر هفتم هفتمين پسر، در شب تولدش ناپديد مي شود و قابله اش اعلام مي كند كه مرده است. همان شب سيلاس، پدر او، در برف ها به نوزاد ديگري برمي خورد كه سر راه گذاشته شده است. دختري با چشم هاي بنفش. سيلاس دختر را مثل بچه ي خودش بزرگ مي كند. اما اين دختر اسرارآميز كيست و چه بر سر پسر سيلاس يعني سيپتيموس آمده است؟
نويسنده : انجي سيج
مترجم : مهرداد مهدويان
هر يك از كتاب هاي مجموعه ي هفتگانه ي سيپتيموس هيپ در عين پيوستگي، اثري مستقل به شمار مي روند.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فهرست شخصیت*های داستان*های سیپتیموس*هیپ:
1. هیپ*ها:
افراد خانواده هیپ، شخصیت*های اصلی این داستان*ها هستند. با این*که داستان هميشه دور و بر سیپتیموس و خواهرش جینا می*چرخد، ولی تک*تک افراد خانواده در این ماجراها سهمی دارند.
سیلاس و سارا هیپ:
سیلاس هیپ:
سیلاس، پدر خانواده است. جادوگری معمولی با چشم*های سبز جادوگری و مویی فرفری که شنل آبی مرسوم جادوگرهای معمولی را می*پوشد. سیلاس ابتدا کارآموز جادوگر سابق ویژه، آلتر میلا بود ولی دست از این کار کشید و جایش را به مارسیا اوراسترند داد. او عاشق خانواده*اش است و میانه*اش با هرکسی جز مارسیا اوراسترند خوب است. علاقه*ي زيادي به بازی کانترفیت دارد و اين بازي را با دروازه*بان گرینگ انجام می*دهد. و چنان در بازی غرق مي*شود كه دردسرهاي بزرگ*تري را در خانواده*اش وجود مي*آورد، مثل آزاد كردن اشتباهي روح ملكه ادلدردا در داستان فيزيك.
سارا هیپ:
سارا، مادر خانواده است. او هم چشم*های سبز جادوگری و موهای فرفری خانواده*ي هیپ*ها را دارد. با زن فیزیکی، گلن درس خوانده و چیزهایی در باره*ي علف*های جادویی و گیاهان مختلف می*داند . روزی سيلاس در جنگل گم می*شود و او را ملاقات می*کند. سارا زنی دوست*داشتنی، مهربان و تا حدودي فراموشکار است و نگرانی*هایش گاهي درباره*ي چیزهايی غیر ازخوشبختی نزدیکانش است. سارا فیزیک خوانده و می*تواند بعضی وقت*ها جادو كند؛ معمولا جادوی سفید. او هم مثل سیلاس میانه*اش با همه خوب است جز مارسیا. منتقدین ادبیات از تصویری که سیج از سیلاس و سارا خلق کرده تعجب می*کنند، چون آن*ها کوچک**ترین نگرانی*اي در باره*ي خوشبختی بچه*های*شان از خود نشان نمی*دهند. آن*ها می*گویند شخصیت*های داستان گاهي محبت لازم را در وجودشان ندارند و این مسئله واقعا در بسياري از اتفاق*ها به چشم می*خورد. مثلا وقتی جینا دزیده می*شود و خانواده*اش مطمئنند كه سایمون او را ندزدیده، یا وقتی سیپتیموس در زمان به عقب برمی*گردد.
سایمون هیپ:
سایمون بزرگ*ترین پسر سیلاس هیپ است و دوست دارد کارآموز مارسیا شود ولی سیپتیموس جایش را گرفته است. او در كتاب پرواز به خانواده*اش خیانت می*کند و به ساحر شیطانی یعنی دام دانیال نزدیک می*شود. و با روح او معامله*ای می*کند: اگر دام دانیال او را به*عنوان کارآموز بعدی* قبول کند، سايمون هم كمك مي*كند تا او دوباره زنده شود. پس جینا را می*دزدد و سعی می*کند با یک جابه*جایی مارسیا را بکشد، ولی سیپتیموس و بقیه شکستش می*دهند. سایمون به لوسی گرینگ، دختردروازه*بان علاقه*مند مي*شود و با هم در رصدخانه دام دانیال در زمین*های بد زندگی می*کنند. با توجه به نقد ادبی داستان*های علمی تخیلی، سایمون شبیه آدم بدی است که در نکشتن دشمن*هایش در جا اشتباه می*کند. این نقد، خیانت او را با خیانت پرسی ویزلی در سری داستان*های هری*پاتر مقایسه می*کند.
سام، جوجو،اد و اریک هیپ:
سام،جوجو، اد و اریک به ترتیب دومین، سومین و چهارمین پسرهای خانواده*ي هیپ هستند. بعد از اين*که سارا برای حفظ جان پسرهايش به خانه درختی گلن می*رود، آن*ها تصميم مي*گيرند براي هميشه با جادوگرهاي وندروني، در جنگل زندگي كنند. سام عاشق ماهیگیری است و قبلاً هم با سیلاس به ماهیگیری می*رفته. او کسی است که راه خانه فارکس را به سیپتیموس و دیگران نشان می*دهد. جوجو به ماریسا، جادوگر وندرونی علاقه*مند شده و اد و اریک هم دوقلو هستند. به گفته منتقدین وجود این برادرها عملاً هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی*کند و فقط روند آن را به تأخیر می*اندازد.
نکو هیپ:
نکو ششمین پسر خانواده است. شخصیتی متعادل، چشم*های ویژه*ي سبز و موی پر کاهی هیپ*ها را دارد، با خلق و خویی شاد و ياري*رسان به*عنوان پسر یک جادوگر، جادو را یاد گرفته ولی علاقه*ي زیادی به آن ندارد، بلكه بیش*تر به قایق*ها و بادبان*ها*ي*شان علاقه*مند است، علاقه*ای که او را به اسناري نزدیک می*کند. نکو کارآموز ژانت مارتین، صاحب حیاط قایقی در قلعه است و برادرش سیپتیموس و خواهر ناتنی*اش جینا را خيلي دوست دارد و براي كمك به آن*ها از هيچ كاري دريغ نمي*كند. نکو و اسناری در کتاب فیظیک يكديگر را مي*بينند و با هم در زمان و در کتاب جسط***وجو گم می*شود.
سیپتیموس هیپ:
شخصیت اصلی این داستان، سیپتیموس هیپ، ده سال اول زندگی*اش را در ارتش جوانان به نام پسر 412 گذرانده است؛ چرا كه دام دانيال در كودكي او را دزديده و به ارتش جوانان سپرده بود. او هفتمین پسرِ پسر هفتم است و برای همین قدرت*های جادويي استثنایی دارد و در حال حاضر هم کارآموز جادوگر ویژه، مارسیا اوراسترند است. سیپتیموس بیشتر از هرکسی به مارسیا اعتماد دارد. با خواهرناتنی*اش جينا، در یک زمان به دنیا آمده.
جینا هیپ:
خانواده*ي هیپ، جینا را به*جاي سیپتیموس به فرزندی قبول کرده*اند. ولی جینا در اصل دختر ملکه*ي ترورشده يا همان شاهزاده است. دختری کوچک*اندام که چشم*های سیر بنفش و پوستی بور دارد. شنل قرمز پررنگي می*پوشد و نیم تاجی طلایی كه نشانه*ي شاهزاده*هاست، روي سرش مي*گذارد. او در عين حال كه دختری دوست*داشتنی و مهربان است، خیلی هم کله*شق است.
زلدا زنوبا هیپ:
زلدا هیپ درواقع عمه*ي سیلاس است ولی همه او را به نام عمه زلدا می*شناسند و به*خاطر خلق و خوی شاد و خوبی که دارد، صمیمانه عاشقش هستند. اما بین او و مارسیا اوراسترند به*خاطر استفاده*ي نابه*جا از جادو، بدون در نظر گرفتن مادر طبیعت، درگیری*هایی به*وجود می*آید. عمه زلدا در حال حاضر نگهبان کشتی اژدهایی است و در کلبه*ای در جزیره*ي دراگون در باتلاق*های مرام زندگی می*کند. هیکلش نه بزرگ است و نه کوچک. اغلب اوقات لباسی شبیه چادر می*پوشد (که ظاهری گرد و قلنبه به او می*دهد.) و دسته مویی خاکستری و نرم، صورتی چین و چروک*دار و خندان و چشم*های آبي درخشان یک جادوگر سفید را دارد. ظاهراً آشپزی*اش خوب نیست و معمولاً چيزهايي با کلم یا مارماهی مي*پزد. حیوانی خانگی به نام برت دارد؛ گربه*اي که مرغابی شده و حیوان دیگری به نام بوگارت. زلدا کسی است که مي*تواند هويت اصلي پسر 412 را - سیپتیموس هیپ - شناسایی کند. معمولاً خیلی به*دردبخور است. این موضوع بارها در داستان*ها پیش می*آید. مثلاً وقتی* کشتی اژدهایی به*وسیله*ي گلوله*ي آتشین سایمون صدمه می*بیند، عمه زلدا به جینا کمک می*کند تا كشتي را دوباره به زندگي برگرداند و یا وقتی مرين مريديت مصرف شده و دارد می*میرد، اين عمه زلدا است كه او را از مرگ نجات مي*دهد. با اين*حال عمه زلدا را در کتاب چهارم، جسط*وجو، نمي*بينم.
بنجامین هیپ و تئو هیپ:
بنجامین و تئو پدربزرگ*های خانواده*ي هیپ*ها هستند. بنجامین هیپ پدر سیلاس هیپ و یک تغییردهنده*ي شکل است. وقتی حالش از زندگی معمولی*اش به*هم می*خورد، به درختی بزرگ در عمق جنگل تغییر می*کند. سیلاس مدتی طولانی در جنگل دنبال پدرش می*گردد تا این*که مادر جادوگر، موروینا مولد، جای پدرش را به او نشان می*دهد. سیپتیموس و نکو هم وقتی در كتاب پرواز توي جنگل دنبال جینا می*گردند، پدربزرگ*شان را می*بینند و بنجامین آن*ها را از دست گله*اي گرگ نجات می*دهد. تئو هیپ برادر بنجامین و زلدا است. او هم مثل برادر بزرگ*ترش تغییردهنده*ي شکل است و تبدیل به یک مرغ توفان می*شود. زلدا در تمام شب*های توفانی، در باتلاق مرام مراقب مرغ*های توفانی است که ممکن است به جزیره*اش پرتاب شوند و امیدوار است دوباره روزی برادرش را ببیند. در کتاب جادو و در شبی توفانی یک مرغ توفان روی سقف کلبه*ي عمه زلدا می*نشیند، ولی مشخص نیست که تئو است یا نه.
2. شخصیت*های مهم دیگر داستان:
شخصیت*های دیگري نقش* مهمی در داستان بازی می*کنند.
مارسیا اوراسترند:
جادوگر ویژه یعنی مارسیا اوراسترند، آدمی است جاه*طلب و کله*شق و جادوگری بسیار پرقدرت. با این*که سختگیر، بداخلاق و معمولاً ترسناک است ولی لحظه*هايی هم پيش مي*آيد که مارسیا نشان دهد چه*قدر خوش قلب است. کارآموزش سیپتیموس را از صمیم قلب دوست دارد و برای حمایت از او و خواهرش احساس مسئولیت زیادی می*کند و بعضی وقت*ها تا پای جان سر این حرفش می*ایستد. هرازگاهی با سیلاس هیپ و جیلی جن کل*کل می*کند و با هیچ*کدام*شان کنار نمی*آید. او زن قدبلندي است، با سیاه، فرفری و بلند. چشم*های سبز پررنگي دارد و معمولاً فرنجی به رنگ ارغوانی سیر می*پوشد. به*خاطر پوشیدن چکمه*های پیتونی ارغوانی*اش معروف است. نشانه و منبع قدرتش یک طلسم آخو است که دور گردنش آویزان می*کند.
آلتر میلا:
آلتر میلا، قبل از مارسيا، جادوگر ویژه بود. او قبل از اين*که در توطئه*اي برای تصاحب قلعه به*وسیله*ي دام دانیال ترور شود، معلم مارسیا بود. آلتر در حال حاضر به*عنوان یک روح دراین دنیا وجود دارد و به سیپتیموس و دیگران در ماجراهای*شان کمک می*کند. می*گویند ردای ارغوانی جادوگرهای ویژه را می*پوشد. موی بلند، سفید و براقش را به صورت دم اسبی پشت سرش می*بندد و چکمه*های بزرگ قهوه*ای پایش می*کند. وسط سینه*ي روحی*اش، هنوز اثر گلوله*ای که به او اصابت کرده و ديده مي*شود. آلتر به*عنوان یک روح فقط می*تواند به جاهايی برود که در طول زندگی*اش می*رفته. اگر بخواهد جای دیگری برود، در همان لحظه برگردانده می*شود. ولی با این وجود در كتاب اول، يعني جادو باعث می*شود بعضی چیزها برای اذیت کردن دام دانیال تکان بخورند. چون جادوگر ویژه سابق است به*طور خودکار در کتاب جسط*وجو به تمام جلسه*ها دعوت می*شود. آلتر هنگام زنده بودن به آلیس نیدلز، رئیس سابق گمرکات بندر، علاقه داشت و حالا با روح او روبه*روی قصر زندگی می*کند.
اسناری اسنارلسن:
اسناری دختر مستقلي است و به*عنوان يك بازرگان مرموز شمالی برای معامله*ي جنس*هایش و پیدا کردن پدرش به قلعه آمده. او فرزند اولاف و آلفرون اسنارلسن است. پوستی روشن و رنگی پریده دارد، با موهايی بور و چشم*هایي آبی كه حال و هوای مرموزي دارند. او به خانواده*ي هیپ*ها کمک می*کند و مثل نکو عاشق سفر دریایی است. به*عنوان یک غیبگو می*تواند تمام ارواح را ببیند حتی اگر نخواهند برایش ظاهر شوند. گربه*ای نارنجی به نام اولر دارد که شب*ها تبدیل به یوزپلنگ سیاهی می*شود. اسناری کسی است که جلوی ملکه ادلدردا را مي*گيرد تا نتواند جینا را ترور کند. روح پدرش را احضار مي*كند تا جلوی ادلدردا را بگيرد و بگذارد جینا را در آتشی که مارسیا به پا کرده، بيندازد. کتی دیکنسون از واتراستونز کام در نقدی می*گوید اسناري شخصیت جالبي است و امیدوار است او و گربه*اش در این سری داستان*ها بمانند.
دام دانیال:
ساحر و جادوگر ویژه*ي سابق، او اولين شخصیت منفی در این سری داستان*ها است. منظور اصلی*اش پس گرفتن کنترل برج جادوگر از مارسیا اوراسترند است و چندین*بار سعی می*کند این کار را انجام بدهد. دام دانیال مرد قدبلندی است که شنل سیاه جادوی سیاه را می*پوشد. روی سرش کلاه بلند و سیلندرمانندی می*گذارد که نشانه*ي ساحر بودن اوست. دام دانیال مردی فوق*العاده شیطانی، حيله*گر و تشنه*ي قدرت است. یک*بار بدن کارآموزش را مصرف می*کند تا سر مارسیا کلاه بگذارد و طلسم آخویش را به دست آورد. مارسیا شکستش می*دهد ولی او سعی می*کند به کمک سایمون هیپ در کتاب پرواز از او انتقام بگیرد. مارسیا به*طور صحیح شناسایی*اش می*کند و دام دانیال با این*که روحش هنوز سرگردان است، کارش تمام می*شود. چون آتش آب*دار، اژدهاي سيپتيموس استخوان*هایش را می*خورد و او را کاملاً از بین می*برد. منتقدین او را آدمي شرور، خطرناک و ضعیف می*دانند: «قشقرق به پا می*کند، عربده می*کشد و حمله*های عصبی ناجوری دارد. نوکرهای بی*صلاحیتش را به*دنبال کارهای کثیفش می*فرستد. در لحظه*های نابه*جا خوابش می*برد... والدمورت می*تواند این ابله را مثل یک پشه بکشد، ولی احتمالاً نه قبل از اين*که خورنده*های مرگ برای داشتن چنین اسم احمقانه*ای به او بخندند.»
بیتل*بیتل:
اسم اصلی این شخصیت "او، بیتل*بیتل" است؛ جوان*ترین کاتب مکان نسخه*های خطی*نویس*ها كه همه دوستش دارند. بيتل دوست سسيپتيموس است و كار ديگرش، بازرسي تونل*هاي يخي با سورتمه است، تونل*هايی كه زیر مکان نسخه*های خطی*نویس*ها قرار دارند، او معمولاً از مارسیا می*ترسد ولی علاقه*ای پنهانی به جینا دارد. طاعونی که در قلعه و در کتاب فیظیک شایع شده به بیتل هم سرایت می*کند ولی از آن جان سالم به در می*برد و با جینا و سیپتیموس می*رود تا نکو و اسناری را از خانه*ي فارکس نجات دهند.
مرین مریدیت:
مرین مریدیت، در کتاب اول یعنی جادو معرفی می*شود. مرین پسری است که او را به*جای سیپتیموس اشتباه گرفته*اند و کارآموز دام دانیال است. مارتون*، زن قابله، سیپتیموس را بعد از به دنیا آمدن از سارا هیپ می*دزدد تا به دام دانیال بدهد ولی سرنوشت طوری ورق می*خورد که پسرش مرین را اشتباهي به دام دانیال می*دهد. سیپتیموس واقعی هم سر از ارتش جوانان درمی*آورد. دام دانیال بعد از کارآموزی مرین، مرتب به او توهین می*کند، چرا كه انتظار دارد مرین کارهای جادویی فوق*العاده*ای بکند (چون فکر می*کند پسر هفتم هفتمين پسر است) ولي او نمی*تواند. مرین آدمي ضعيف و بدبخت و پسری کثیف است. دام دانیال یک*بار مصرفش مي*كند و مرین تقریباً مي*ميرد، ولی عمه زلدا نجاتش مي*دهد. بعد از نابود شدن دام دانیال،مرین کارآموز سایمون می*شود و بعد، از زمین*های بد فرار می*کند تا انتقامش را از سیپتیموس بگیرد. کاری در مکان نسخه*های خطی*نویس*ها جور می*کند و با کمک یک روح، سیپتیموس را به جست*وجویی کشنده می*فرستد.
استنلی (موش 101):
استنلی عضو سابق سرویس موش*های پیغام*رسان سری است . در کتاب جادو با هیپ*ها آشنا می*شود. آن*هم وقتی*که سارا او را می*فرستد تا پیغامی در باتلاق*های مرام به سیلاس بدهد. استنلی از آن به بعد درگير ماجراهای سیپتیموس و دوستانش می*شود و زنش داونی با او قهر مي*كند و مي*رود تا با خواهرش زندگی کند. استنلی می*خواهد سرویس سری موش*های پیغام*رسان جدیدی را با اجازه*ي جینا برپا کند.
ملکه ادلدردا:
روح قرص و محکم ملکه*ای باستانی، با تاریخچه*ای بد به نام ادلدردا، در قلعه آشوب به پا می*کند؛ آن*هم وقتی*كه روحش به*طور اتفاقی به*وسیله*ي سیلاس در کتاب فیظیک آزاد می*شود. ادلدردا ملکه*ای باستانی است. درست مثل آدم*های دوره*ي قرون وسطی لباس می*پوشد و همان شکلی است. او در زمان جواني حکمران وحشتناکی بوده و می*خواسته دخترش اسمیرالدا را که وارث تاج و تختش بود، بکشد. همان*موقع و در زمانی بسیار دور، سیپتیموس و دوستانش در فیزیک جلوی اين كار را می*گیرند. ادلدردا بعد از آزادشدنش نقشه می*کشد تا جینا را بکشد و سلطنتش را تصاحب کند. اما مارسیا شکستش می*دهد و برای همیشه نابود می*شود. شخصیت ملکه، کتی دیکنسون از واتراستونز را طوري تحت تأثیر قرار می*دهد كه اين منتقد می*گوید: «ملکه ادلدردا تن شما را می*لرزاند.»
ربکا از ادبیات علمی تخیلی می*گوید ادلدردا تبهکاری اعصاب خردکن است و شخصیت او را این*طور توصیف کرده*اند: «آدمی سخت*گیر و خشن مثل بدترین معلم*های سرخانه*ي کتاب*های داستان و در نهایت ساکت و شیطانی مثل نامادری*های قصه*ي پریان.»
مارسل*لوس پای:
مارسل*لوس پسر ادلدردا است. کیمیاگرمعروفی که معجون جوانی ابدی را سر کشیده است. پانصد ساله است و در قلعه*اي نزدیک سرسره*ي ماری زندگی می*کند. سیپتیموس در كتاب فيظيك، به*وسیله*ي ادلدردا درزمان به عقب برمی*گردد و کارآموز مارسل*لوس پای می*شود. وقتی دارد به زمان خودش برمی*گردد، به مارسل*لوس قول می*دهد معجون جوانی را برایش آماده کند. معجونی که مارسل*لوس به*وسیله*ي آن جوانی*اش را به*دست آورد. انگارمارسل*لوس دوست ندارد با دنیای بیرونی ارتباطی داشته باشد چون درکی از زندگی مدرن ندارد و ترجیح می*دهد در خانه*ي خودش بماند. البته میانه*اش با سیپتیموس و جینا خوب است. جینا او را به یاد خواهر از دست*رفته*اش اسمیرالدا می*اندازد. منتقدین می*گویند: «آدم خیلی خوبی نیست در حالی*که آدم بدی هم نیست.»
3. شخصیت*های کم*اهمیت*تر:
پسر گرگی:
یا همان پسر 409. دوست سیپتیموس هیپ در ارتش جوانان است که شبی هنگام تمرين*هاي نظامي، در جنگل گم می*شود. سیپتیموس بعدها او را در اردوی برادرهایش در جنگل می*بیند. آن*ها او را پیدا کرده*اند و اسمش را "پسر گرگی" گذاشته*اند.
گرینگ دروازه*بان:
دروازه*بان دروازه*ي شمالی. عاشق این است که با سیلاس کانترفیت بازی کند.
لوسی گرینگ:
دختر گرینگ. سایمون را دوست دارد و با او فرار می*کند تا زندگی تازه*ای را در زمین*های بد شروع کند.
آلیس نیدلز:
آلیس، رئیس سابق گمرکات بندر است. وقتی می*خواهد نگذارد ملکه ادلدردا جینا را بکشد، به قتل می*رسد. روح او در حال حاضر در حیاط قصر به سر مي*برد، جایی**كه به قتل رسیده است.
ژانت مارتین:
قایق*ساز قلعه. ژانت زنی بسیار کاری و خودکفا است. نکو هیپ و پسر گرینگ، کارآموزش هستند.
آتش آب*دار:
اژدهای مورد علاقه*ي سیپتیموس که به*شدت تنبل است. سیپتیموس در كتاب جادو، تخم آن را در غاری پیدا می*کند و اژدها در كتاب پرواز از تخم بیرون می*آید. آتش آب*دار قبلاً در حیاط برج جادوگر زندگی می*کرد، ولی مارسیا وقتی حیاط خیلی کثیف شد او را به باغچه*های قصر فرستاد.
کشتی اژدهایی:
کشتی اژدهایی یک اژدهای واقعی است که زمانی تصمیم می*گیرد برای نجات جان اربابش، يعني اولین جادوگر ویژه هاتپ*را، به شكل کشتی درآيد. سایمون هیپ در پایان کتاب دوم به آن حمله می*کند. کشتی در حال حاضر شکسته و در حیاط قایقی ژانت مارتین است. کشتی اژدهایی به*عنوان یکی از چندین ایده*ي سیج ستایش شده و گفته می*شود داستان را به اوج می*رساند.
سالی مالین:
دوست سارا و کسی که چایخانه*ي سالی مالین را در نزدیکی بارانداز قلعه می*چرخاند. معمولاً داستان*هایی را که در قلعه شایع می*شود، براي سارا تعريف مي*كند.
بوگارت:
بوگارت حیوانی باتلاقی است و در محلی گلی کنار جزیره*ي دراگون، در باتلاق مرام زندگی می*کند. باتلاق را خوب می*شناسد و دوست دارد در طول روز تنهایش بگذارند. با اين*حال هروقت عمه زلدا نيازي به كمك داشته باشد، او به دادش مي*رسد.
موروینا مولد:
جادوگر مادر و رئیس جادوگرهای وندورنی . قول داده بود جادوگرها هیچ*وقت به مردم قلعه حمله نکنند چون سیلاس زمانی زندگی*اش را نجات داده بود. اما وقتی در معامله*ای با افنیه گرب، جینا را به دست نمی*آورد قولش را می*شکند.
جیلی جن:
رئیس مکان نسخه*های خطی*نویس*ها. کله*شق، سخت*گیر و به*طور آزار*دهنده*ای رئیس*مآب است و اصلاً میانه*اش با مارسیا خوب نیست.
ملو بندا:
پدر هم*خون جینا. در كتاب پرواذ ظاهر می*شود ولی دوباره به سفر می*رود.
بوریس کچپول:
فرمانده*ي سابق ارتش جونان. بوریس در حال حاضر به*عنوان جادوگری معمولی در برج جادوگر کار می*کند.
افنیه گرب:
بازیاب مدارک در مکان نسخه*های خطی*نویس*ها. مردی نیمه*انسان و نیمه*موش که به جینا در بازسازی نقشه*ي خانه*ي فارکس کمک می*کند.
ترتیوس فوم:
اولین رئیس کاتب*ها. هیچ*کس از ترتیوس فوم خوشش نمی*آید چون آدم خيلي ناجوری است. مارسیا اوراسترند به*شدت از او متنفر است.
هاتپ*را:
اولین جادوگر ویژه. کسی که برج جادوگر را ساخت. کشتی اژدهایی مال اوست و حالا در خانه*ي فارکس زندگی می*کند.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فهرست شخصیت*های داستان*های سیپتیموس*هیپ:
1. هیپ*ها:
افراد خانواده هیپ، شخصیت*های اصلی این داستان*ها هستند. با این*که داستان هميشه دور و بر سیپتیموس و خواهرش جینا می*چرخد، ولی تک*تک افراد خانواده در این ماجراها سهمی دارند.
سیلاس و سارا هیپ:
سیلاس هیپ:
سیلاس، پدر خانواده است. جادوگری معمولی با چشم*های سبز جادوگری و مویی فرفری که شنل آبی مرسوم جادوگرهای معمولی را می*پوشد. سیلاس ابتدا کارآموز جادوگر سابق ویژه، آلتر میلا بود ولی دست از این کار کشید و جایش را به مارسیا اوراسترند داد. او عاشق خانواده*اش است و میانه*اش با هرکسی جز مارسیا اوراسترند خوب است. علاقه*ي زيادي به بازی کانترفیت دارد و اين بازي را با دروازه*بان گرینگ انجام می*دهد. و چنان در بازی غرق مي*شود كه دردسرهاي بزرگ*تري را در خانواده*اش وجود مي*آورد، مثل آزاد كردن اشتباهي روح ملكه ادلدردا در داستان فيزيك.
سارا هیپ:
سارا، مادر خانواده است. او هم چشم*های سبز جادوگری و موهای فرفری خانواده*ي هیپ*ها را دارد. با زن فیزیکی، گلن درس خوانده و چیزهایی در باره*ي علف*های جادویی و گیاهان مختلف می*داند . روزی سيلاس در جنگل گم می*شود و او را ملاقات می*کند. سارا زنی دوست*داشتنی، مهربان و تا حدودي فراموشکار است و نگرانی*هایش گاهي درباره*ي چیزهايی غیر ازخوشبختی نزدیکانش است. سارا فیزیک خوانده و می*تواند بعضی وقت*ها جادو كند؛ معمولا جادوی سفید. او هم مثل سیلاس میانه*اش با همه خوب است جز مارسیا. منتقدین ادبیات از تصویری که سیج از سیلاس و سارا خلق کرده تعجب می*کنند، چون آن*ها کوچک**ترین نگرانی*اي در باره*ي خوشبختی بچه*های*شان از خود نشان نمی*دهند. آن*ها می*گویند شخصیت*های داستان گاهي محبت لازم را در وجودشان ندارند و این مسئله واقعا در بسياري از اتفاق*ها به چشم می*خورد. مثلا وقتی جینا دزیده می*شود و خانواده*اش مطمئنند كه سایمون او را ندزدیده، یا وقتی سیپتیموس در زمان به عقب برمی*گردد.
سایمون هیپ:
سایمون بزرگ*ترین پسر سیلاس هیپ است و دوست دارد کارآموز مارسیا شود ولی سیپتیموس جایش را گرفته است. او در كتاب پرواز به خانواده*اش خیانت می*کند و به ساحر شیطانی یعنی دام دانیال نزدیک می*شود. و با روح او معامله*ای می*کند: اگر دام دانیال او را به*عنوان کارآموز بعدی* قبول کند، سايمون هم كمك مي*كند تا او دوباره زنده شود. پس جینا را می*دزدد و سعی می*کند با یک جابه*جایی مارسیا را بکشد، ولی سیپتیموس و بقیه شکستش می*دهند. سایمون به لوسی گرینگ، دختردروازه*بان علاقه*مند مي*شود و با هم در رصدخانه دام دانیال در زمین*های بد زندگی می*کنند. با توجه به نقد ادبی داستان*های علمی تخیلی، سایمون شبیه آدم بدی است که در نکشتن دشمن*هایش در جا اشتباه می*کند. این نقد، خیانت او را با خیانت پرسی ویزلی در سری داستان*های هری*پاتر مقایسه می*کند.
سام، جوجو،اد و اریک هیپ:
سام،جوجو، اد و اریک به ترتیب دومین، سومین و چهارمین پسرهای خانواده*ي هیپ هستند. بعد از اين*که سارا برای حفظ جان پسرهايش به خانه درختی گلن می*رود، آن*ها تصميم مي*گيرند براي هميشه با جادوگرهاي وندروني، در جنگل زندگي كنند. سام عاشق ماهیگیری است و قبلاً هم با سیلاس به ماهیگیری می*رفته. او کسی است که راه خانه فارکس را به سیپتیموس و دیگران نشان می*دهد. جوجو به ماریسا، جادوگر وندرونی علاقه*مند شده و اد و اریک هم دوقلو هستند. به گفته منتقدین وجود این برادرها عملاً هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی*کند و فقط روند آن را به تأخیر می*اندازد.
نکو هیپ:
نکو ششمین پسر خانواده است. شخصیتی متعادل، چشم*های ویژه*ي سبز و موی پر کاهی هیپ*ها را دارد، با خلق و خویی شاد و ياري*رسان به*عنوان پسر یک جادوگر، جادو را یاد گرفته ولی علاقه*ي زیادی به آن ندارد، بلكه بیش*تر به قایق*ها و بادبان*ها*ي*شان علاقه*مند است، علاقه*ای که او را به اسناري نزدیک می*کند. نکو کارآموز ژانت مارتین، صاحب حیاط قایقی در قلعه است و برادرش سیپتیموس و خواهر ناتنی*اش جینا را خيلي دوست دارد و براي كمك به آن*ها از هيچ كاري دريغ نمي*كند. نکو و اسناری در کتاب فیظیک يكديگر را مي*بينند و با هم در زمان و در کتاب جسط***وجو گم می*شود.
سیپتیموس هیپ:
شخصیت اصلی این داستان، سیپتیموس هیپ، ده سال اول زندگی*اش را در ارتش جوانان به نام پسر 412 گذرانده است؛ چرا كه دام دانيال در كودكي او را دزديده و به ارتش جوانان سپرده بود. او هفتمین پسرِ پسر هفتم است و برای همین قدرت*های جادويي استثنایی دارد و در حال حاضر هم کارآموز جادوگر ویژه، مارسیا اوراسترند است. سیپتیموس بیشتر از هرکسی به مارسیا اعتماد دارد. با خواهرناتنی*اش جينا، در یک زمان به دنیا آمده.
جینا هیپ:
خانواده*ي هیپ، جینا را به*جاي سیپتیموس به فرزندی قبول کرده*اند. ولی جینا در اصل دختر ملکه*ي ترورشده يا همان شاهزاده است. دختری کوچک*اندام که چشم*های سیر بنفش و پوستی بور دارد. شنل قرمز پررنگي می*پوشد و نیم تاجی طلایی كه نشانه*ي شاهزاده*هاست، روي سرش مي*گذارد. او در عين حال كه دختری دوست*داشتنی و مهربان است، خیلی هم کله*شق است.
زلدا زنوبا هیپ:
زلدا هیپ درواقع عمه*ي سیلاس است ولی همه او را به نام عمه زلدا می*شناسند و به*خاطر خلق و خوی شاد و خوبی که دارد، صمیمانه عاشقش هستند. اما بین او و مارسیا اوراسترند به*خاطر استفاده*ي نابه*جا از جادو، بدون در نظر گرفتن مادر طبیعت، درگیری*هایی به*وجود می*آید. عمه زلدا در حال حاضر نگهبان کشتی اژدهایی است و در کلبه*ای در جزیره*ي دراگون در باتلاق*های مرام زندگی می*کند. هیکلش نه بزرگ است و نه کوچک. اغلب اوقات لباسی شبیه چادر می*پوشد (که ظاهری گرد و قلنبه به او می*دهد.) و دسته مویی خاکستری و نرم، صورتی چین و چروک*دار و خندان و چشم*های آبي درخشان یک جادوگر سفید را دارد. ظاهراً آشپزی*اش خوب نیست و معمولاً چيزهايي با کلم یا مارماهی مي*پزد. حیوانی خانگی به نام برت دارد؛ گربه*اي که مرغابی شده و حیوان دیگری به نام بوگارت. زلدا کسی است که مي*تواند هويت اصلي پسر 412 را - سیپتیموس هیپ - شناسایی کند. معمولاً خیلی به*دردبخور است. این موضوع بارها در داستان*ها پیش می*آید. مثلاً وقتی* کشتی اژدهایی به*وسیله*ي گلوله*ي آتشین سایمون صدمه می*بیند، عمه زلدا به جینا کمک می*کند تا كشتي را دوباره به زندگي برگرداند و یا وقتی مرين مريديت مصرف شده و دارد می*میرد، اين عمه زلدا است كه او را از مرگ نجات مي*دهد. با اين*حال عمه زلدا را در کتاب چهارم، جسط*وجو، نمي*بينم.
بنجامین هیپ و تئو هیپ:
بنجامین و تئو پدربزرگ*های خانواده*ي هیپ*ها هستند. بنجامین هیپ پدر سیلاس هیپ و یک تغییردهنده*ي شکل است. وقتی حالش از زندگی معمولی*اش به*هم می*خورد، به درختی بزرگ در عمق جنگل تغییر می*کند. سیلاس مدتی طولانی در جنگل دنبال پدرش می*گردد تا این*که مادر جادوگر، موروینا مولد، جای پدرش را به او نشان می*دهد. سیپتیموس و نکو هم وقتی در كتاب پرواز توي جنگل دنبال جینا می*گردند، پدربزرگ*شان را می*بینند و بنجامین آن*ها را از دست گله*اي گرگ نجات می*دهد. تئو هیپ برادر بنجامین و زلدا است. او هم مثل برادر بزرگ*ترش تغییردهنده*ي شکل است و تبدیل به یک مرغ توفان می*شود. زلدا در تمام شب*های توفانی، در باتلاق مرام مراقب مرغ*های توفانی است که ممکن است به جزیره*اش پرتاب شوند و امیدوار است دوباره روزی برادرش را ببیند. در کتاب جادو و در شبی توفانی یک مرغ توفان روی سقف کلبه*ي عمه زلدا می*نشیند، ولی مشخص نیست که تئو است یا نه.
2. شخصیت*های مهم دیگر داستان:
شخصیت*های دیگري نقش* مهمی در داستان بازی می*کنند.
مارسیا اوراسترند:
جادوگر ویژه یعنی مارسیا اوراسترند، آدمی است جاه*طلب و کله*شق و جادوگری بسیار پرقدرت. با این*که سختگیر، بداخلاق و معمولاً ترسناک است ولی لحظه*هايی هم پيش مي*آيد که مارسیا نشان دهد چه*قدر خوش قلب است. کارآموزش سیپتیموس را از صمیم قلب دوست دارد و برای حمایت از او و خواهرش احساس مسئولیت زیادی می*کند و بعضی وقت*ها تا پای جان سر این حرفش می*ایستد. هرازگاهی با سیلاس هیپ و جیلی جن کل*کل می*کند و با هیچ*کدام*شان کنار نمی*آید. او زن قدبلندي است، با سیاه، فرفری و بلند. چشم*های سبز پررنگي دارد و معمولاً فرنجی به رنگ ارغوانی سیر می*پوشد. به*خاطر پوشیدن چکمه*های پیتونی ارغوانی*اش معروف است. نشانه و منبع قدرتش یک طلسم آخو است که دور گردنش آویزان می*کند.
آلتر میلا:
آلتر میلا، قبل از مارسيا، جادوگر ویژه بود. او قبل از اين*که در توطئه*اي برای تصاحب قلعه به*وسیله*ي دام دانیال ترور شود، معلم مارسیا بود. آلتر در حال حاضر به*عنوان یک روح دراین دنیا وجود دارد و به سیپتیموس و دیگران در ماجراهای*شان کمک می*کند. می*گویند ردای ارغوانی جادوگرهای ویژه را می*پوشد. موی بلند، سفید و براقش را به صورت دم اسبی پشت سرش می*بندد و چکمه*های بزرگ قهوه*ای پایش می*کند. وسط سینه*ي روحی*اش، هنوز اثر گلوله*ای که به او اصابت کرده و ديده مي*شود. آلتر به*عنوان یک روح فقط می*تواند به جاهايی برود که در طول زندگی*اش می*رفته. اگر بخواهد جای دیگری برود، در همان لحظه برگردانده می*شود. ولی با این وجود در كتاب اول، يعني جادو باعث می*شود بعضی چیزها برای اذیت کردن دام دانیال تکان بخورند. چون جادوگر ویژه سابق است به*طور خودکار در کتاب جسط*وجو به تمام جلسه*ها دعوت می*شود. آلتر هنگام زنده بودن به آلیس نیدلز، رئیس سابق گمرکات بندر، علاقه داشت و حالا با روح او روبه*روی قصر زندگی می*کند.
اسناری اسنارلسن:
اسناری دختر مستقلي است و به*عنوان يك بازرگان مرموز شمالی برای معامله*ي جنس*هایش و پیدا کردن پدرش به قلعه آمده. او فرزند اولاف و آلفرون اسنارلسن است. پوستی روشن و رنگی پریده دارد، با موهايی بور و چشم*هایي آبی كه حال و هوای مرموزي دارند. او به خانواده*ي هیپ*ها کمک می*کند و مثل نکو عاشق سفر دریایی است. به*عنوان یک غیبگو می*تواند تمام ارواح را ببیند حتی اگر نخواهند برایش ظاهر شوند. گربه*ای نارنجی به نام اولر دارد که شب*ها تبدیل به یوزپلنگ سیاهی می*شود. اسناری کسی است که جلوی ملکه ادلدردا را مي*گيرد تا نتواند جینا را ترور کند. روح پدرش را احضار مي*كند تا جلوی ادلدردا را بگيرد و بگذارد جینا را در آتشی که مارسیا به پا کرده، بيندازد. کتی دیکنسون از واتراستونز کام در نقدی می*گوید اسناري شخصیت جالبي است و امیدوار است او و گربه*اش در این سری داستان*ها بمانند.
دام دانیال:
ساحر و جادوگر ویژه*ي سابق، او اولين شخصیت منفی در این سری داستان*ها است. منظور اصلی*اش پس گرفتن کنترل برج جادوگر از مارسیا اوراسترند است و چندین*بار سعی می*کند این کار را انجام بدهد. دام دانیال مرد قدبلندی است که شنل سیاه جادوی سیاه را می*پوشد. روی سرش کلاه بلند و سیلندرمانندی می*گذارد که نشانه*ي ساحر بودن اوست. دام دانیال مردی فوق*العاده شیطانی، حيله*گر و تشنه*ي قدرت است. یک*بار بدن کارآموزش را مصرف می*کند تا سر مارسیا کلاه بگذارد و طلسم آخویش را به دست آورد. مارسیا شکستش می*دهد ولی او سعی می*کند به کمک سایمون هیپ در کتاب پرواز از او انتقام بگیرد. مارسیا به*طور صحیح شناسایی*اش می*کند و دام دانیال با این*که روحش هنوز سرگردان است، کارش تمام می*شود. چون آتش آب*دار، اژدهاي سيپتيموس استخوان*هایش را می*خورد و او را کاملاً از بین می*برد. منتقدین او را آدمي شرور، خطرناک و ضعیف می*دانند: «قشقرق به پا می*کند، عربده می*کشد و حمله*های عصبی ناجوری دارد. نوکرهای بی*صلاحیتش را به*دنبال کارهای کثیفش می*فرستد. در لحظه*های نابه*جا خوابش می*برد... والدمورت می*تواند این ابله را مثل یک پشه بکشد، ولی احتمالاً نه قبل از اين*که خورنده*های مرگ برای داشتن چنین اسم احمقانه*ای به او بخندند.»
بیتل*بیتل:
اسم اصلی این شخصیت "او، بیتل*بیتل" است؛ جوان*ترین کاتب مکان نسخه*های خطی*نویس*ها كه همه دوستش دارند. بيتل دوست سسيپتيموس است و كار ديگرش، بازرسي تونل*هاي يخي با سورتمه است، تونل*هايی كه زیر مکان نسخه*های خطی*نویس*ها قرار دارند، او معمولاً از مارسیا می*ترسد ولی علاقه*ای پنهانی به جینا دارد. طاعونی که در قلعه و در کتاب فیظیک شایع شده به بیتل هم سرایت می*کند ولی از آن جان سالم به در می*برد و با جینا و سیپتیموس می*رود تا نکو و اسناری را از خانه*ي فارکس نجات دهند.
مرین مریدیت:
مرین مریدیت، در کتاب اول یعنی جادو معرفی می*شود. مرین پسری است که او را به*جای سیپتیموس اشتباه گرفته*اند و کارآموز دام دانیال است. مارتون*، زن قابله، سیپتیموس را بعد از به دنیا آمدن از سارا هیپ می*دزدد تا به دام دانیال بدهد ولی سرنوشت طوری ورق می*خورد که پسرش مرین را اشتباهي به دام دانیال می*دهد. سیپتیموس واقعی هم سر از ارتش جوانان درمی*آورد. دام دانیال بعد از کارآموزی مرین، مرتب به او توهین می*کند، چرا كه انتظار دارد مرین کارهای جادویی فوق*العاده*ای بکند (چون فکر می*کند پسر هفتم هفتمين پسر است) ولي او نمی*تواند. مرین آدمي ضعيف و بدبخت و پسری کثیف است. دام دانیال یک*بار مصرفش مي*كند و مرین تقریباً مي*ميرد، ولی عمه زلدا نجاتش مي*دهد. بعد از نابود شدن دام دانیال،مرین کارآموز سایمون می*شود و بعد، از زمین*های بد فرار می*کند تا انتقامش را از سیپتیموس بگیرد. کاری در مکان نسخه*های خطی*نویس*ها جور می*کند و با کمک یک روح، سیپتیموس را به جست*وجویی کشنده می*فرستد.
استنلی (موش 101):
استنلی عضو سابق سرویس موش*های پیغام*رسان سری است . در کتاب جادو با هیپ*ها آشنا می*شود. آن*هم وقتی*که سارا او را می*فرستد تا پیغامی در باتلاق*های مرام به سیلاس بدهد. استنلی از آن به بعد درگير ماجراهای سیپتیموس و دوستانش می*شود و زنش داونی با او قهر مي*كند و مي*رود تا با خواهرش زندگی کند. استنلی می*خواهد سرویس سری موش*های پیغام*رسان جدیدی را با اجازه*ي جینا برپا کند.
ملکه ادلدردا:
روح قرص و محکم ملکه*ای باستانی، با تاریخچه*ای بد به نام ادلدردا، در قلعه آشوب به پا می*کند؛ آن*هم وقتی*كه روحش به*طور اتفاقی به*وسیله*ي سیلاس در کتاب فیظیک آزاد می*شود. ادلدردا ملکه*ای باستانی است. درست مثل آدم*های دوره*ي قرون وسطی لباس می*پوشد و همان شکلی است. او در زمان جواني حکمران وحشتناکی بوده و می*خواسته دخترش اسمیرالدا را که وارث تاج و تختش بود، بکشد. همان*موقع و در زمانی بسیار دور، سیپتیموس و دوستانش در فیزیک جلوی اين كار را می*گیرند. ادلدردا بعد از آزادشدنش نقشه می*کشد تا جینا را بکشد و سلطنتش را تصاحب کند. اما مارسیا شکستش می*دهد و برای همیشه نابود می*شود. شخصیت ملکه، کتی دیکنسون از واتراستونز را طوري تحت تأثیر قرار می*دهد كه اين منتقد می*گوید: «ملکه ادلدردا تن شما را می*لرزاند.»
ربکا از ادبیات علمی تخیلی می*گوید ادلدردا تبهکاری اعصاب خردکن است و شخصیت او را این*طور توصیف کرده*اند: «آدمی سخت*گیر و خشن مثل بدترین معلم*های سرخانه*ي کتاب*های داستان و در نهایت ساکت و شیطانی مثل نامادری*های قصه*ي پریان.»
مارسل*لوس پای:
مارسل*لوس پسر ادلدردا است. کیمیاگرمعروفی که معجون جوانی ابدی را سر کشیده است. پانصد ساله است و در قلعه*اي نزدیک سرسره*ي ماری زندگی می*کند. سیپتیموس در كتاب فيظيك، به*وسیله*ي ادلدردا درزمان به عقب برمی*گردد و کارآموز مارسل*لوس پای می*شود. وقتی دارد به زمان خودش برمی*گردد، به مارسل*لوس قول می*دهد معجون جوانی را برایش آماده کند. معجونی که مارسل*لوس به*وسیله*ي آن جوانی*اش را به*دست آورد. انگارمارسل*لوس دوست ندارد با دنیای بیرونی ارتباطی داشته باشد چون درکی از زندگی مدرن ندارد و ترجیح می*دهد در خانه*ي خودش بماند. البته میانه*اش با سیپتیموس و جینا خوب است. جینا او را به یاد خواهر از دست*رفته*اش اسمیرالدا می*اندازد. منتقدین می*گویند: «آدم خیلی خوبی نیست در حالی*که آدم بدی هم نیست.»
3. شخصیت*های کم*اهمیت*تر:
پسر گرگی:
یا همان پسر 409. دوست سیپتیموس هیپ در ارتش جوانان است که شبی هنگام تمرين*هاي نظامي، در جنگل گم می*شود. سیپتیموس بعدها او را در اردوی برادرهایش در جنگل می*بیند. آن*ها او را پیدا کرده*اند و اسمش را "پسر گرگی" گذاشته*اند.
گرینگ دروازه*بان:
دروازه*بان دروازه*ي شمالی. عاشق این است که با سیلاس کانترفیت بازی کند.
لوسی گرینگ:
دختر گرینگ. سایمون را دوست دارد و با او فرار می*کند تا زندگی تازه*ای را در زمین*های بد شروع کند.
آلیس نیدلز:
آلیس، رئیس سابق گمرکات بندر است. وقتی می*خواهد نگذارد ملکه ادلدردا جینا را بکشد، به قتل می*رسد. روح او در حال حاضر در حیاط قصر به سر مي*برد، جایی**كه به قتل رسیده است.
ژانت مارتین:
قایق*ساز قلعه. ژانت زنی بسیار کاری و خودکفا است. نکو هیپ و پسر گرینگ، کارآموزش هستند.
آتش آب*دار:
اژدهای مورد علاقه*ي سیپتیموس که به*شدت تنبل است. سیپتیموس در كتاب جادو، تخم آن را در غاری پیدا می*کند و اژدها در كتاب پرواز از تخم بیرون می*آید. آتش آب*دار قبلاً در حیاط برج جادوگر زندگی می*کرد، ولی مارسیا وقتی حیاط خیلی کثیف شد او را به باغچه*های قصر فرستاد.
کشتی اژدهایی:
کشتی اژدهایی یک اژدهای واقعی است که زمانی تصمیم می*گیرد برای نجات جان اربابش، يعني اولین جادوگر ویژه هاتپ*را، به شكل کشتی درآيد. سایمون هیپ در پایان کتاب دوم به آن حمله می*کند. کشتی در حال حاضر شکسته و در حیاط قایقی ژانت مارتین است. کشتی اژدهایی به*عنوان یکی از چندین ایده*ي سیج ستایش شده و گفته می*شود داستان را به اوج می*رساند.
سالی مالین:
دوست سارا و کسی که چایخانه*ي سالی مالین را در نزدیکی بارانداز قلعه می*چرخاند. معمولاً داستان*هایی را که در قلعه شایع می*شود، براي سارا تعريف مي*كند.
بوگارت:
بوگارت حیوانی باتلاقی است و در محلی گلی کنار جزیره*ي دراگون، در باتلاق مرام زندگی می*کند. باتلاق را خوب می*شناسد و دوست دارد در طول روز تنهایش بگذارند. با اين*حال هروقت عمه زلدا نيازي به كمك داشته باشد، او به دادش مي*رسد.
موروینا مولد:
جادوگر مادر و رئیس جادوگرهای وندورنی . قول داده بود جادوگرها هیچ*وقت به مردم قلعه حمله نکنند چون سیلاس زمانی زندگی*اش را نجات داده بود. اما وقتی در معامله*ای با افنیه گرب، جینا را به دست نمی*آورد قولش را می*شکند.
جیلی جن:
رئیس مکان نسخه*های خطی*نویس*ها. کله*شق، سخت*گیر و به*طور آزار*دهنده*ای رئیس*مآب است و اصلاً میانه*اش با مارسیا خوب نیست.
ملو بندا:
پدر هم*خون جینا. در كتاب پرواذ ظاهر می*شود ولی دوباره به سفر می*رود.
بوریس کچپول:
فرمانده*ي سابق ارتش جونان. بوریس در حال حاضر به*عنوان جادوگری معمولی در برج جادوگر کار می*کند.
افنیه گرب:
بازیاب مدارک در مکان نسخه*های خطی*نویس*ها. مردی نیمه*انسان و نیمه*موش که به جینا در بازسازی نقشه*ي خانه*ي فارکس کمک می*کند.
ترتیوس فوم:
اولین رئیس کاتب*ها. هیچ*کس از ترتیوس فوم خوشش نمی*آید چون آدم خيلي ناجوری است. مارسیا اوراسترند به*شدت از او متنفر است.
هاتپ*را:
اولین جادوگر ویژه. کسی که برج جادوگر را ساخت. کشتی اژدهایی مال اوست و حالا در خانه*ي فارکس زندگی می*کند.
لینک می ذاری؟
نمی دونستم مایکل کرایتون سپتیموس هیپ رو نوشته.
@مهشید 30235 گفته:
لینک می ذاری؟
تو پست اول لینک موجوده
سلام ممنون از آرمیتا واسه گذاشتن لینک و ممنون از youra واسه توضیحات اضافه
میشه بگین لینک جلد های بعدی رو کی قرار میدین ؟
ببخشید لطفا درستش کنید که سیپتموس هیپ اثر انجی سیج نه مایکل کرایتون!!!!!
@JuPiTeR 30254 گفته:
تو پست اول لینک موجوده
@smajids 30265 گفته:
سلام ممنون از آرمیتا واسه گذاشتن لینک و ممنون از youra واسه توضیحات اضافه
میشه بگین لینک جلد های بعدی رو کی قرار میدین ؟
همین رو می خواستم بگم.
@sasan2012 30266 گفته:
ببخشید لطفا درستش کنید که سیپتموس هیپ اثر انجی سیج نه مایکل کرایتون!!!!!
دقیقا! مایکل کرایتون رمان های اینطوری نمی نویسه که!
من دارمش، ولی حالشو ندارم بخونم.
ترجمه شدش که نیست
ولی همچین چیز معرکه ی هم نیستا
من جلد یکش رو خواندم
داستان جالبی نیست
شاید سطح سنیش از من پایین تر باشه
کلا باهاش حال نکردم